سلطنتطلبها گرچه كم و قليل اما در فضاي مجازي فعال هستند و هر اتفاقي ميافتد، ميكوشند با مقايسه جمهوري اسلامي و حكومت پهلوي مدعي شوند چقدر اوضاع در زمان طاغوت بهتر بوده است. زلزله غرب كشور نيز از اين اتفاق مستثني نشد و سلطنتطلبها با قلب واقعه و روايتهاي دروغ از زلزله طبس، كوشيدند بگويند چقدر در زمان شاه اوضاع خوب بوده است! از جمله تصويري دستبهدست ميشود كه حاكي از حضور محمدرضا پهلوي به همراه فرحديبا در ميان مردم زلزلهزده طبس در سال ۱۳۵۷ است و به واسطه همين عكس، اينچنين به مردم ايران القا ميكنند كه شاه در زلزله طبس ميان مردم رفت ولي مقامات مسئول جمهورياسلامي، ميان مردم نميروند، در حالی که مقامات ارشد جمهوری اسلامی در تمامی زلزلههای بزرگ در محل حادثه حضور مییابند،اما اصل ماجرای طبس چه بوده است؟
سايت مشرق در اين زمينه مينويسد: بعد از حادثه خونين 17 شهريور57 و كشتار گسترده مردم تهران در ميدان شهدا (ژاله سابق)، زلزله طبس در 25 شهريور اتفاق ميافتد و بهترين فرصت براي رژيم پهلوي در جهت سرگرم كردن انقلابيون و مردم خشمگين به وجود ميآيد اما اينكه شاه و دربار پهلوي چه استفادهاي از زلزله طبس كردند و چه تفكري درباره كشته شدن مردم ايران در زلزله طبس داشتند، موضوعي است كه بايد به آن اشاره شود. «آلبرتو بليجي» يكي از روزنامهنگاراني كه شرحي درباره زندگي اشرف نوشته، به وي لقب «امالفساد» داده است. وي در قسمتي از شرح حال اشرف، به گفتوگوي وي با محمدرضا درباره زلزله طبس اشاره ميكند. او در ادامه از شادي «اشرف» از وقوع زلزله در «طبس» خبر ميدهد و نوار مكالمه «اشرف» و «محمدرضا» كه از طريق رابط خود ساواك به دست آورده را بازگو ميكند؛ جايي كه اشرف در كمال شقاوت و بيرحمي حادثه زلزله طبس را به برادر تاجدارش تبريك ميگويد:
«اشرف: داداش من براي شما يك خبر خوب دارم، يك مژده...
شاه: چيه اين خبر؟ چي شده؟!
اشرف: (با هيجان) زلزله اومده، طبس با خاك يكسان شده...
شاه (با تعجب): اينكه مژده نداره!
اشرف: چرا مژده نداره داداش؟! كشتار آنقدر زياده كه هم مذهبيها و هم كمونيستها چه بخواهند چه نخواهند بايد به آنها برسند...
شاه (كمي خوشحال): مگر چقدر كشته شدند؟
اشرف: خيلي، خيلي زياد (با هيجان) داداش تو خوشحال نيستي؟
شاه (مأيوس): نه گمان نميكنم با خبر اين زلزله شورش متوقف بشه.. ولي تو راست ميگي، زلزله همهرو مشغول ميكنه، ما ميتونيم فوري دست به كار بشيم.
اشرف (با خوشحالي): ديدي گفتم داداش...
شاه: خبر كي به تو رسيد؟
اشرف (با هيجان): همين الان، مژده هم دادم، شما هم بايد به من مژدگاني بدهيد.»
بعد از اين خبر است كه محمدرضاشاه بعد از اعلام عزاي عمومي همراه با دوربينهاي تلويزيوني به طبس ميرود تا علاوه بر گمراه ساختن افكار عمومي، با نمايش صحنههاي تلويزيوني دلجويي از زلزلهزدگان، ضلع سوم مثلث شوم خود يعني تزوير را نيز تكميل نمايد و مردم را براي مدتي از تظاهرات انقلابي منصرف كند و فرصتي براي تجديد قوا و تجديد آرايش سياسي – نظامي فراهم نمايد. اما حضرت امام خميني (ره) پس از اين اقدام رژيم، از نجف پيامي صادر كرده و ضمن احساس همدردي با زلزلهزدگان و فراخوان جهت كمك به آنها، به افشاي ماهيت رژيم شاه پرداختند.
در پي آن شهيد آيتالله صدوقي، شهيد علمالهدي، شهيد باقري و آيتالله خامنهاي و هاشمي رفسنجاني و فيروز آبادي و دهها تن از فعالان انقلاب در منطقه حضور مييابند و به ساماندهي آسيبديدگان ميپردازند و كمكهايي كه مساجد و ساير انقلابيون در سراسر ايران جمع ميكنند را به مردم طبس ميرسانند. وقتي شاه در روز پنجم زلزله (۳۰ شهريور ۱۳۵۷) به طرف زلزلهزدگان طبس رفت، مردم در فرودگاه تجمع و عليه شاه شعار دادند. شاه پس از آن با شعارهاي مردم مجبور به ترك فرودگاه و شهر طبس شد. اين برنامه در سفر فرح به طبس نيز رخ داد.