عماد افروغ گفت: هنرمند هم ميتواند در مرحله پايين خلق كند و حتي جا پاي خدا بگذارد، وقتي خدا ميگويد آدم، خليفه خدا است. پس مشخص است كه همه انسانها بالقوه ميتوانند خليفه خدا باشند. پس انسان ميتواند خلق كند، اگر چه يك منشأ خلاقيت و شهود وجود دارد و هنرمند بايد آن منشأ را پيدا كند. آن منبع، رمز و راز است و به خدا ربط دارد و هنرمند يك چيز اضافه به آن ميافزايد. همانگونه كه همه انسانها در مرتبه خلاقيت يكسان نيستند و مراتبي وجود دارد. يكي منبع عشق حقيقي را كشف ميكند و يكي در همين عشق مجازي باقي ميماند. اگر چه او هم دارد اثري خلق ميكند.»
افروغ با اشاره به زيبايي صحراي كربلا در نزد انسانهاي خدايي گفت: «حضرت زينب(س) عنوان ميكند كه جز زيبايي نميبينم. اين جمله اشاره به قيام حسيني دارد، پس بالاترين فعل زيبايي و خلق هنر را بايد نزد امامحسين(ع) پيدا كرد. بنابراين ضمن رمزآلودبودن هنر، اصلاً آن را صرفاً سرگرمي نميدانم. برخي هم هنر را به مثابه صورتي ميدانند كه در خدمت جوهري است، اما حتي از اين هم بالاتر است و هنر يك حقيقت وجودي است و چون امر وجودي است نياز به كشف و خلق دارد. جايي كشف بايد كرد چون به وجود كلاني تعلق دارد و جايي بايد خلق كرد، چون هنرمند بخشي از همين وجود است.»
عماد افروغ با تأكيد بر متعالي بودن «هنر عاشورا» گفت: «عاشورا زيبا است هم به لحاظ جوهري و هستيشناختي و هم به لحاظ صورت. زاويهديد حضرت زينب(س) نسبت به عاشورا مترادف با زيبايي عالم است و بخشي نيز خارج از اين زاويه است؛ چراكه واقعيت و حقيقت عاشورا زيبا است و وجودي زيبا دارد. در واقع كربلا با سرشت عالم گره خورده است. از هركسي برنميآيد كه اين زيبايي عميق را بفهمد. حضرت زينب(س) چون مراتب منِ خلاق و منِ خيالورز متعالي را طي كرده است، زيبايي را خوب ميفهمد و كشف ميكند. ضمن اينكه خود حضرت زينب(س) بخشي از همين وجود متعالي است و ميتواند اين وجود زيبا را زيباتر ببيند.»
اين كارشناس فرهنگي عاشورا را قيام عليه ظلم حاكم دانست و گفت: «شرايط به گونهاي شد كه انحراف در طرف مقابل ريشه دواند و دين به كجراهه رفت و امامحسين(ع) بايد مقابله ميكرد و آن هم هنرورزي و هنري متعالي است.»