موضوع نفرت يا نگاه تحقيرآميز آنها نه اربعين و عاشورا و دين و آيين كه «مردمياست» كه به اين آيينها دل بستهاند؛ مردمي از طبقه اقتصادي فرودستتر و از نظر فرهنگي بوميماندهتر. غربزدگان، نه سنتستيزند و نه دينهراس. مردمستيزند و فرودستستيز.
علي عليزاده با انتشار توئيت بالا، در كانال تلگرامي خود در شرح بيشتري از پيادهروي اربعين حسيني نوشت: در اين منطقه طاعونزده غرب آسيا كه تا چشم كار ميكند غارت است و فساد است و كودتا است و برادركشي است و خون است و جنگ است، اينگونه حضور برابر ميليونها نفر خارج از ديوارهاي سنگي سلسلهمراتب اجتماعي و طبقاتي و تبعيضهاي حاصل از جهان تجاري شده، نه فقط آبروي شيعيان كه آبروي انسان امروز است.
اين فعال رسانهاي و كارشناس سابق بيبيسي فارسي اضافه كرده است: لازم نيست اربعين را با مناسك و آيينهاي امروزي غرب مقايسه كنيد. با حج مقايسهاش كنيد كه زماني جاي گم شدن فرد در جمع بود و امروز بازار بزرگ اجناس كمپانيهاي چندمليتي و هتلهاي ساخته شده توسط شركتهاي بزرگ معماري لندن و نيويورك كه هر شب ماندن در يكي از اتاقهايشان، دهها هزار دلار هزينه دارد. به دور تا دور مكه و مدينه نگاه كنيد تا ردپاي تمام شركتهاي چندميليارد دلاري جهاني و آثار بيماري همه- جا- دوبي- شدگي را ببينید. با اين حال، رسانه مرد غربي چشم آبي كه در چند دهه گذشته شيعه را با تصاوير قمهزني به كودكان هم هويت كرده، كلمهاي حتي از منظر كنجكاوي انسانشناسانه و شرقشناسانه از اربعين نميگويد و 13سال بعد از آزاد شدن اربعين هنوز يك رپرتاژ سه دقيقهاي درباره اين مراسم پخش نكرده چراكه مسلمان خوب، براي رسانه غربي، مسلماني است كه گردن ميزند و ترور ميكند و در 11سپتامبر بمبگذاري ميكند تا راه اشغالگري نظامي امريكا و بريتانيا و فرانسه را هموار كند.
عليزاده تصريح كرده است: اما اين سكوت شرافتمندانهتر از منتقدان داخلي گاه مسلمان است كه به هر بهانه كوچك و بزرگي به صورت اين مراسم خش مياندازند و به نام نقد، كينهاي روانهاش ميكنند. آن يكي، انگشت را فقط ميگذارد روي دولتي و حكومتي بودن بخشي از اين مراسم و حتي به مخاطب نميگويد ستون فقرات اصلي اين مراسم هيچ ربطي به ايران ندارد كه ميزبان مردم عادي و اغلب فقير عراقند كه يكسال كار كردهاند و هرچه ثروت اندوختهاند را براي پذيرايي اين چند هفته گذاشتهاند. آن يكي با ظاهري معصوم ميپرسد اين مراسم 20سال پيش كجا بود ولي نميگويد سه دهه صدام زائران را به زندان ميانداخت و شكنجه ميكرد. نميگويد اگر روح چنين راهپيمايي هم آهنگ با ناخودآگاه جمعي مردم اين جا نبود، چگونه همان سال نخست پس از رفتن صدام، بدون هيچ برنامهريزي دولتي، تنها 4ميليون عراقي خودجوش اين مسير را طي كردند و آن ديگري، محيط زيست را...
بيش از 100سال است بخشي از اشراف و اعيان ما، از نفرت از عقبماندگي جامعه خود به نفرت از فرهنگ بومي اين سرزمين و ساكنان اين فرهنگش رسيدهاند. نخبگاني كه مدعي آوردن دموكراسي و آزادي ليبرال براي مردم هستند ولي جز نفرت، رابطهاي با باورها و احساسات اين مردم ندارند و خود را تافته جدابافتهاي ميدانند كه درجه فرهيختگيشان متناسب با درجه دروني كردن ارزشهاي تمدن غربي است. نفرت عميق نخبگان از مردم عادي اين سرزمين نفرتي استعماري است اما همزمان ريشهاي عميقاً طبقاتي دارد.