زهرا چيذري
مادر شدن بيترديد يكي از ويژگيهاي فطري است كه در نهاد هر زني قرار داده شده است و شايد به جرئت بتوان گفت همه زنان بر اساس فطرت و ذات زنانه خود دوست دارند اين حس را تجربه كنند، اما اين تجربه به دلايل مختلف در عمل براي گروهي از زنان اتفاق نميافتد. يك دسته زناني هستند كه نابارورند و با تمام پيشرفتهاي علمي و حل شدن مشكل گروهي از اين افراد همچنان دانش پزشكي نميتواند به درصدي از آنها كمك كند تا آنها هم لذت احساس مادر بودن را تجربه كنند. گروه ديگر هم زناني هستند كه خودشان سلامتند و هيچ مشكلي ندارند، اما به واسطه ناباروري همسر نميتوانند مادر شوند. برخي از اين گروه دوم حاضرند براي داشتن فرزند از همسر خود جدا شوند، اما قاطبه اين زنان داشتن شريك زندگي خوبي كه دوستش دارند را در اولويت ميگذارند. در چنين شرايطي است كه پذيرش كودكاني كه باز به دلايل مختلف پدر و مادر ندارند و در مراكز شبانهروزي بهزيستي به سر ميبرند بهترين گزينه ممكن است كه هم ميتواند تجربه مادر شدن را به اين زنان بچشاند و هم بچههاي بهزيستي را صاحب خانواده كند،اما گروه سومي از زناني كه مادر شدن را تجربه نميكنند دختراني هستند كه ازدواج نكردهاند و به اين دليل نميتوانند مادر شوند. قانون جديد فرزندخواندگي اما براي اين دختران هم امكان مادر شدن را فراهم كرده است. آنطور كه احمد خاكي، معاون اجتماعي بهزيستي تهران خبر ميدهد پس از اضافه شدن حق سرپرستي زنان و دختران مجرد بالاي ۳۰سال به قانون فرزندخواندگي، 435دختر براي فرزنددارشدن برگه تقاضا پر كردند كه از اين تعداد 134دختر مجرد توانستند حس مادري را تجربه كنند.
ظاهراً بنا بر قانون بهزيستي به اين متقاضيان، دختران بالاي شش سال تحويل داده ميشود. روال كار اينگونه است كه دختران متقاضي فرزندخواندگي بعد از ثبت تقاضا ابتدا از نظر سلامت روحي و رواني مورد سنجش قرار ميگيرند و بعد از طي اين سنجشها بايد در دورههاي مهارت زندگي، مهارت فرزندخواندگي و... شركت كنند.
بعد از گذراندن اين كلاسها، اين تازه مادرها با كودكي كه از طرف بهزيستي به آنها معرفي ميشود ارتباط ميگيرند و در نهايت كودك به فرزندخواندگي داده ميشود.
توسعه قانون فرزند خواندگي به دختران 30 سال به بالا در حالي رخ ميدهد كه با بالا رفتن سن ازدواج يك دختر 30 ساله هنوز شانس ازدواج دارد و 30 سالگي به طور يقين سن تجرد قطعي اين دختران نيست. با در نظر گرفتن اين نكته اما دختري كه يكي از بچههاي بيسرپرست بهزيستي را به فرزندي قبول كند به طور يقين شانس ازدواج را از دست خواهد داد چون كمتر كسي حاضر خواهد شد با دختري كه قرار است فرزندي را هم با خود به خانه بخت بياورد ازدواج كند. حالت ديگر اين است كه فرد براي آنكه ازدواج كند ناگزير شود كودك را به بهزيستي بازگرداند. در اين صورت نيز بديهي است هم دختري كه كودكي را به فرزندي قبول كرده از نظر روحي آسيب ميبيند و هم كودك مورد نظر با آسيبهاي فراواني مواجه خواهد شد. به خصوص اينكه كودكاني كه در پرورشگاههاي بهزيستي زندگي ميكنند در حالت عادي نيز با آسيبهاي متعددي روبهرو هستند و بديهي است چنين روندي ميتواند اين آسيبها را تشديد كند.
رئيس سازمان بهزيستي تهران هم در پاسخ به اين سؤال كه اگر دختري فرزندي را به سرپرستي قبول كرد و بعد ازدواج كرد، تكليف اين فرزندخوانده چه ميشود، ميگويد: اگر دختري بعد از بهعهده گرفتن سرپرستي فرزندي ازدواج كند، همسر وي نيز از سوي سازمان بهزيستي و مراكز مشاوره مورد بررسي و ارزيابي صلاحيت قرار ميگيرد و اگر صلاحيت وي احراز شد براي او نيز حكم فرزندخواندگي صادر ميشود، اما اگر صلاحيت وي تأييد نشود، سرپرستي فرزند از آنها سلب ميشود. قسمت ديگر ماجرا كه شايد كمتر مورد توجه قانونگذار قرار گرفته، تحويل فرزندان بهزيستي به خانوادهاي تك والد است. كودكان براي رشد مناسب فردي و اجتماعي نيازمند حضور در خانوادهاي متشكل از پدر و مادر هستند و حضور يك مادر تنها كه از قضا مجرد است و هيچ تجربهاي از زندگي مشترك ندارد نميتواند تربيت مناسبي را براي اين كودكان رقم بزند هر چند ممكن است زندگي در كنار يك مادر مجرد از زندگي در پرورشگاه بهتر باشد.
زنان و دختران در جامعه ما با چالشهاي متعددي مواجهند و يك دختر مجرد چه به لحاظ روحي و رواني و چه به لحاظ فرهنگ حاكم بر جامعه نيازمند حمايت خانواده است و شايد كمتر دختر مجرد 30 سالهاي بتواند به آنچنان استقلالي برسد كه سرنوشت و سرپرستي كودكي را بپذيرد.
در نهايت اينكه انتظار ميرود قانونگذاران و مجريان قانون در كنار توجه به واگذاري كودكان بهزيستي به تبعات چنين موضوعي هم توجه داشته باشند تا مبادا اجراي يك طرح آسيبهاي تازهتري را در سپهر اجتماع ايجاد كند.