کد خبر: 880006
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۰
انقلابيون پشيمان روز«مرگ بر امريکا» را نديدند
فاصله رويكرد و رويه‌هاي جریان مدعی اصلاح‌طلبی با مبانی انقلاب حاصل «دگرديسي نظري» رهبران، نظريه‌پردازان و منسوبان به این جريان نسبت به وضعيت ايدئولوژيك‌شان در دهه 60 است...
محمد اسماعيلي

فاصله رويكرد و رويه‌هاي جریان مدعی اصلاح‌طلبی با مبانی انقلاب حاصل «دگرديسي نظري» رهبران، نظريه‌پردازان و منسوبان به این جريان نسبت به وضعيت ايدئولوژيك‌شان در دهه 60 است؛ شکافی كه تئوري‌پردازان اين جريان كم و بيش در مصاحبه‌هاي خود به آن معترف هستند و دلايل رويگرداني از مباني ثابت گفتمان انقلاب را مؤلفه‌هایی مانند «قدرت‌طلبي» عنوان می‌كنند. 
 
«اصلاح‌طلب كسي بود كه از مواضع انقلابي عدول و نوعي محافظه‌كاري پيشه كرده و به نوعي دچار ريويزيونيسم و سكتاريسم (جدايي از توده‌ها) شده است» اين گزاره جديدترين تعريف از اصلاح‌طلبي است كه يكي از عناصر وابسته به اين جريان آن را عنوان كرده؛ عبارتي كه حداقل طي سال‌هاي اخير بارها از سوي نيروهاي وابسته به طيف اصلاح‌طلب تكرار شده است، كمااينكه با نيم‌نگاهي به صفحه روزنامه‌هاي پرتعداد اين جريان در روز 14 آبان (يك روز بعد از راهپيمايي 13آبان) به وضوح مي‌توان مشاهده كرد استكبارستيزي- به عنوان يكي از اصول مبنايي گفتمان انقلاب اسلامي– و متعلقات اين اصل انقلابي– نظير راهپيمايي 13 آبان– بايد مورد سانسور شخصيت‌ها و رسانه‌هاي اين جريان قرار بگيرد چراكه رقم‌زنندگان اين رويداد تاريخي از رفتار آن روز خود اظهار ندامت می‌کنند و به جاي انقلابي‌گري شعار دموكراسي خواهي سر‌مي‌دهند. 
  
اصل مبارزه محل اشکال است!
روزنامه‌هاي زنجيره‌اي جريان تجديدنظرطلب همانند تئوري‌پردازان اين طيف فكر می‌کنند و تصورشان اين است كه نه تنها تسخير لانه جاسوسي كاری اشتباه بوده بلكه «اصل مبارزه با‌ امريكا طي 38سال گذشته نيز جاي اشكال دارد» و حاكميت اسلامي براي تأمين منافع عمومي و بهبود اوضاع اقتصادي زندگي مردم بايد نسبت به مؤلفه‌هاي مهمي از گفتمان انقلاب اسلامي تجديدنظر کند و به جاي مبارزه با ايالات‌متحده بايد مسير تفاهم و توافق را در پيش گرفت. 
  
سانسور گسترده روز مبارزه با استکبار
سانسور راهپيمايي 13آبان در روزنامه‌هاي وابسته به جريان تجديدنظرطلب در روز گذشته، رويه‌اي است كه در تمام سال‌هاي گذشته و به ويژه بعد از روي كارآمدن دولت يازدهم و شروع مجدد مذاكرات هسته‌اي در مهر سال 92 تكرار شده است، به طوري كه تلاش تشكيلاتي– رسانه‌اي فراگيري شكل گرفته تا جامعه ايراني به اين باور برسد كه «مبارزه با امريكا هزينه‌زاست و مفاهمه با اين كشور حداقل گشايش اقتصادي به همراه دارد.» 

در تمام اين ايام رهبران، شخصيت‌ها و رسانه‌هاي اين طيف براي تغيير باورهاي مردمي نسبت به ايالات متحده تلاش داشتند اصول برآمده از گفتمان انقلاب اسلامي مانند « انقلابي‌گري» و «استكبارستيزي» را ناشي از هيجانات رهبران ارشد انقلاب اسلامي بدانند كه امروز با اصول روابط بين‌الملل و حقوق بين‌الملل همخواني نداشته و منجر به افزايش فشارها بر مردم خواهد شد. تئوريسين‌هاي وابسته به جريان اصلاح‌طلبي، لزوم رويگرداني از مباني انقلاب اسلامي را مستند به هيجان‌زدگي رهبران انقلاب اسلامي مي‌كنند، به همين دليل است كه ابراهیم يزدي( از عناصر غيررسمي اصلاح‌طلب) با «تحريف» انديشه‌ها و تفكرات حضرت امام، تسخير لانه جاسوسي را اينگونه معنا كند: « امام بعد از ظهر گروگانگيري (در لانه جاسوسي) به من گفت اينها كي‌اند؟ برو بريزشان بيرون. 48 ساعت بعد گفت انقلاب بزرگ‌تر از انقلاب اول، چرا؟ چه عواملي آن موقع دست‌اندركار بودند آقايان موسوي‌خوئيني‌ها، محتشمي‌پور و هادي... رابطه خوبي با سيداحمد داشتند، در دفتر آقاي خميني هم خبرهايي بود.»در تمام سال‌هاي پس از واقعه تسخير لانه جاسوسي عناصر دخيل در رويداد و ساير همفكران آنها تلاش کردند اين واقعه را فاقد منطق و عقلانيت لازم بخوانند و مهم‌تر مبارزه با امريكا را فاقد چنين عناصري عنوان كنند و فراتر از اين هيجان‌زدگي دانشجويان پيرو خط امام را برآمده از هيجان‌گرايي حضرت امام! عنوان كنند. 
   
تاجيك: اصلاح‌طلبان بر اساس نقطه سلبي به دايره انقلابيون درآمده بودند
محمدرضا تاجيك از جمله شخصيت‌هايی است كه رویگرداني جريان متبوع خود از مباني اصيل و بديهي گفتمان انقلاب اسلامي را ريشه‌يابي كرده و آن را محصول تفكرات متفاوت حاكم بر رهبران معنوي اصلاح‌طلبان، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌داند و در گفت‌وگو با روزنامه شرق كليدواژه «پسين گفتماني» را ادا كرده و بيان مي‌كند: «... من مسئله{شكاف چپ‌هاي خط امامي با انقلاب} را صرفاً به تفاوت در امر اقتصادي تقليل نمي‌دهم. به‌نظر من اين شقاق پسين‌ گفتماني دارد. اين پسيني گفتماني هم لزوماً براي دوران پساانقلاب نيست، پيش از انقلاب هم نشانه‌هاي آن را مي‌بينيم.‌.. بنابراين ما طيف وسيعي از گروه‌هاي مذهبي را پيش از انقلاب مي‌بينيم كه به اشكال گوناگون بعد از انقلاب بروز و ظهور مي‌كنند. شايد آشكارترين بروز و ظهور اين گرايش‌ها در فضاي اقتصادي بود.»

تاجيك در اين گفت‌وگو تأكيد مي‌كند: «اين خاصيت انقلاب اسلامي بود كه توانسته گروه‌هاي مخالف ضدرژيم شاه را (از جمله شبه روشنفکران مذهبي يا همان چپ‌هاي خط امامي) با ساير گروه‌ها دور يك ميز جمع كرده و انشقاق آنها را به وفاق تبديل كند» و در ادامه به صورت تلويحي شنا كردن چپ خط امامي با جريان آب در سال‌هاي ابتدايي انقلاب اسلامي را وجود نقطه سلبي (تغيير وضع موجود- پهلوي) مي‌داند، شبيه همين حرف را چندي قبل موسوي‌خوئیني‌ها عضو مجمع روحانيون مبارز به زبان آورده و تأكيد كرده بود بسياري از نظرات حضرت امام (ره) را قبول نداشته و تنها به دليل رودربایستي با ايشان با آن مخالفت نكرده‌ است. وي همچنين استحاله يا همان دگرديسي اصلاح‌طلبان را نيز صحه گذاشته و بيان مي‌كند: «تمام مواضع چپ‌ها راديكال است، هر قدر راديكال‌تر چپ‌تر، هر قدر پوپوليست‌تر چپ‌تر، هر قدر آنتي‌امريكاتر چپ‌تر. اما همان‌طور كه از اول انقلاب دور مي‌شود يك شيفت گفتماني و يك نوع استحاله گفتماني در جريان چپ حادث مي‌شود و از حالت راديكال به سمت ملايم‌ترشدن و دموكراتيك‌ترشدن حركت مي‌كند.»
  
تسخير لانه جاسوسي آغاز هزينه‌تراشي براي انقلاب!
بسياري مانند محمدرضا تاجيك در طول سال‌هاي اخير با پذيرش دگرگوني فكري– معرفتي جريان اصلاحات، دلايل مختلفي را براي آن برشمرده‌اند، به عنوان نمونه ابراهيم اصغرزاده نيز سال 94 در گفت‌وگويي ضمن تأييد دگرديسي جريان اصلاح‌طلبي، تسخير لانه جاسوسي (به عنوان نمونه بارز انقلابي‌گري چپ خط امامي) را اقدامي اشتباه عنوان مي‌كند و حتي بابت آن از غرب عذرخواهي مي‌كند. وي در اين گفت‌وگو بيان مي‌كند: « به هر حال روابط ايران و امريكا نمي‌تواند تا ابد گروگان گذشته باشد... تأكيد مي‌كنم كه روابط ايران و امريكا نمي‌تواند تا ابد در بن‌بست باقي بماند و بايد گره‌گشايي شود. مسائلي در روابط دو كشور وجود دارد كه اگر گره‌گشايي نشود، به صورت مزمن سايه بر حوادث بعدي خواهد انداخت.» آنچه مهم مي‌باشد اين مسئله است كه تاجيك و اصغرزاده و بسياري ديگر از همفكران آنها پيشقراول طيفي هستند كه با عبور از خطوط قرمز نظام، هنجارشكني و رویگرداني از سياست‌هاي اصولي و نهادينه شده را به شكلي فزاينده و مستمر مورد توجه قرار داده‌اند و در اين ميان  برخي از هم‌كيشان خود را متهم به استفاده ابزاري از گفتمان اصلاح‌طلبي و تأكيد مي‌كنند كه «قدرت‌طلبي» برخي از نيروهاي شبه‌خودي، اصلاح‌طلبي را در مسير سقوط قرار داده‌اند، به عنوان نمونه محمدرضا تاجيك در گفت‌وگویي با روزنامه شرق و در پاسخ به سؤالي مبني بر اينكه «چرخش چپ به اصلاح‌طلب هنوز هم براي بسياري گنگ است، بعضي‌ها اين شيفت را صادقانه و پايدار مي‌دانند و برخي ديگر آن را حاصل تلاش چپ‌ها براي رسيدن به قدرت... چطور مي‌توان مطمئن بود كه اين گفتمان بعد از رسيدن به قدرت آرمان‌ها و اهدافش را تغيير نمي‌دهد؟» پاسخ مي‌دهد: « معتقدم امروز درباره بسياري از اصلاح‌طلبان‌مان اين حكم جاري است كه اصلاح‌طلبي بدون اصلاح‌طلب داريم، يعني كساني كه از اصلاح‌طلبي كاملاً ابزاري استفاده مي‌كنند، كاملاً در جهت منافع و قدرت خودشان از آن استفاده مي‌كنند. اصلاح‌طلبي را كارتي مي‌دانند كه مي‌توانند آن را روي ميز بگذارند و چون كارتي در دست دارند مي‌توانند پشت ميز قدرت حاضر شوند. همه دردشان هم اين است كه ممات و حيات اصلاح‌طلبي را به مايكروفيزيك قدرت خلاصه كنند...» 

آفت قدرت‌طلبي برخي از عناصر وابسته به جريان اصلاح‌طلبي را تاجيك در ادامه اينگونه تشريح مي‌كند: «حاضريم به نام عقلانيت سياسي با ديگران وارد ائتلافات ميمون و ناميمون بشويم تا در عرصه قدرت حضور داشته باشيم. اين جفا به اصلاح‌طلبي است... آن را خلاصه كرده‌ايم به سياست و انتخابات. ما سياست را پررنگ و كل گفتمان اصلاح‌طلبي را كاريكاتوريزه كرده‌ايم؛ يك سر بزرگ سياسي و يك تن نحيف فرهنگي و اجتماعي... بايد اصلاح‌طلبي را از چنبره اين شبه‌اصلاح‌طلباني كه دارند به‌ شدت از آن ابزاري استفاده مي‌كنند و از فرهنگ اصلاح‌طلبي چيزي ندارند؛ نه يك كلمه به اصلاح‌طلبي افزوده‌اند و نه هزينه‌اي براي اصلاح‌طلبي پرداخته‌اند و فقط از مواهبش بهره برده‌اند، رها كنيم.» همانطور كه اشاره شد ابراهيم يزدي در مصاحبه سال 94 با ماهنامه مهرنامه تلاش مي‌كند ضمن زير سؤال بردن تسخير لانه جاسوسي حضرت امام(ره) را مخالف تسخير سفارتخانه امريكا القا كند كه با نفوذ برخي افراد مانند موسوي‌خوئيني‌ها رأي و نظر ايشان در اين باره دچار تغيير شد. 

 مرتضي الويري نيز از جمله شخصيت‌هايی است كه در همان سال 94 در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد مانند بسياري ديگر از وابستگان به جريان چپ خط امامي تسخير لانه جاسوسي را اشتباه مي‌خواند: «... اگر برگردم به سوابق زندگي خودم در جريان اشغال لانه جاسوسي من عضو مجاهدين انقلاب اسلامي بودم و سازمان هم يكي از تشكل‌هايي بود كه حمايت مي‌كرد... اشغال سفارت امريكا از اشتباهات بزرگ بعد از انقلاب بود براي اينكه تبعات سنگيني براي ما داشت. اشتباه بزرگ من در همين رابطه موضع‌گيري‌ام در مجلس اول بود در تأييد ادامه گروگانگيري. ما بر اين باور بوديم گروگان‌ها را به اين زودي نبايد آزاد كرد در حالي‌ كه كار ما موجب روي كار آمدن جمهوريخواهان در امريكا شد، در صورتي كه اگر گروگان‌ها سريع آزاد مي‌شدند، اتفاقات كل منطقه به گونه‌اي ديگر رقم مي‌خورد.» بررسي رفتار و مواضع منسوبان به جريان اصلاح‌طلبي، رويگرداني از «رويه انقلابي» به سمت «رويكرد تجديدنظرطلبي» را نشان مي‌دهد، چرخشي كه آبستن بسياري از بحران‌ها بوده و هزينه‌هاي بسياري را به انقلاب و مردم تحميل كرده است كه كمترين آن هزينه‌هاي فراخي است كه با توافق هسته‌اي(به عنوان نمونه بارز تعديل مواضع انقلابي در مقابل امريكا) قابل احصاست.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار