کد خبر: 879565
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
معرفي كتاب «علي فرعون، تكاور كُرد»
مرحوم «علي نجفي» آزاده‌اي بود كه پيش از شروع رسمي جنگ تحميلي‌ به اسارت نيروهاي ارتش بعثي درآمد و 11 سال در اسارت از او چهره‌اي مشهور در ميان آزادگان ساخت.
  احمد محمدتبريزي
مرحوم «علي نجفي» آزاده‌اي بود كه پيش از شروع رسمي جنگ تحميلي‌ به اسارت نيروهاي ارتش بعثي درآمد و 11 سال در اسارت از او چهره‌اي مشهور در ميان آزادگان ساخت. مرحوم ابوترابي در مورد وي گفته بود: «خدا مي‌داند مردي پيدا نمي‌شود كه مردانگي، رشادت و حريت «علي» را داشته باشد. خانواده و دوستان هم‌بندش بايد به او افتخار كنند. علي كسي بود كه در مقابل دشمن، نستوه، مقاوم، پايدار و ناسازگار بود و در مقابل دوستان و خانواده، ‌مهربان و دلسوز. انقلاب ما او را فراموش نخواهد كرد...»
به گزارش «جوان» انتشارات پيام آزادگان با كتاب «علي فرعون، تكاور كرد» به زندگي اين آزاده شجاع كرمانشاهي پرداخته است. شايد ديدن نام «علي فرعون» براي عنوان كتاب كمي عجيب به نظر برسد. مگر مي‌شود به آزاده‌اي چنين خوشنام لقب فرعون داد؟
ماجراي گرفتن لقب فرعون به اين آزاده شجاع جالب است. در اردوگاه موصل يك، يك افسر رقيق‌القلب عراقي كه كمتر آزارش به اسراي ايراني مي‌رسيد، فارسي را ياد گرفته بود. منتها كلمات را برعكس مي‌گفت. به سبز مي‌گفت قرمز، به ابرو مي‌گفت سبيل و ده‌ها كلمه ديگر. وقتي اسراي ايراني اردوگاه او را متوجه اشتباهش مي‌كنند، مي‌گويد علي كه مثل فرعون است، اين كلمات فارسي را يادم داده است. يك بار ديگر هم علي با سري تراشيده در لباس عربي، آزادگان را به ياد فرعون انداخت و پس از آن لقب فرعون براي علي ماندگار شد.
علي هيكل درشت و اندام ورزيده‌اي داشت. بسياري از كارهاي سنگين را به عهده مي‌گرفت و تحت هر شرايطي به آزادگان روحيه مي‌داد. علي نجفي با آن دست‌هاي پهن و اندام ورزيده‌اي كه بعدها از تكاوران زبده گردان تكاوري مالك اشتر شد، به جاي غرور و تكبر، با همه مي‌جوشيد و بي‌ريا بود. حاج آقا ابوترابي علي را دوست داشت و مي‌گفت: «علي هيچ چيز از يك جوانمرد كم ندارد. كسي كه در دست دشمن باشد و داوطلبانه به جاي افراد ضعيف كتك بخورد اجر و پاداش بالايي دارد.» علي فرعون محبوب بچه‌ها بود و همه او را دوست داشتند.
داوطلب شدن براي كتك خوردن يا برداشتن دزدكي دارو از بيمارستان براي ديگر نيروها، از جمله كارهايي بود كه علي براي آزاده‌ها انجام مي‌داد. در كنار اين كارها بسيار خوش مشرب بود و با بگو بخند نمي‌گذاشت روحيه اسرا پايين بيايد. در برگزاري مسابقات ورزشي در اردوگاه پيشقدم بود و هرجايي كه حضور داشت حال و هواي آنجا تغيير مي‌كرد. حاج آقا ابوترابي مشوق كارهاي علي بود تا بچه‌ها را شاد كند.
علي هنگام اسارت 18 سال بيشتر نداشت ولي در مواجهه با دوستان و دشمنان همچون مردي پخته و دنياديده رفتار مي‌كرد. دو بار هم در سال‌هاي 1361 و 1365 مسئول اتاق شد و مسئوليت 150 نفر را بر عهده گرفت. در مدتي كه مسئول آسايشگاه بود، هرگاه فرماندهان عراقي با او جلسه مي‌گذاشتند و كلي تهديد مي‌كردند علي با خيال راحت پيش بچه‌ها برمي‌گشت و خم به ابرو نمي‌آورد. بچه‌ها را از چيزي نمي‌ترساند و آنقدر آنها را مي‌خنداند كه همه خوشحال مي‌شدند. هر زماني كه علي فرعون با عراقي‌ها جلسه داشت، آزادگان منتظر مي‌ماندند تا شب يك دل سير بخندند.
علي دانشگاه نرفته بود و در زندگي با انسان‌هاي جورواجور زيادي گشته بود اما خودش را طوري تربيت كرده بود كه شيرمردي و جوانمردي در درونش موج مي‌زد. سربازي مسيحي كه در منطقه دچار آسيب‌ديدگي نخاعي شده بود، مثل فلج‌ها گوشه آسايشگاه مي‌افتاد. وقتي علي نجفي فهميد او آسيب‌ديدگي نخاعي دارد، انقدر او را ورزش داد تا خوب شد و مي‌توانست بلند شود و راه برود.
علي فرعون هيچ ادعايي نداشت كه بچه حزب‌اللهي هستم يا قبل از انقلاب اين كارها را كرده‌ام، اما بارها و بارها به خاطر بچه‌هاي حزب‌اللهي و مكتب و مذهب كتك خورد. پس از آزادي مثل دوران آزادگي همانطور جوانمرد، متواضع و بي‌غل و غش ماند. 11 سال اسارتش را به رخ كسي نكشيد. بعد از آزادي هم دنبال خدمت به آزادگان بود.
مرداد سال 1374 رودخانه سيمره پيكر درشت علي نجفي را در خود مي‌گيرد و غرق مي‌كند. علي مي‌رود و مريم چهارساله و محسن 19 روزه‌اش را تنها مي‌گذارد. علي شوخ، خوشرو و خوش‌خنده آزادگان به رحمت خدا مي‌رود و از او مشتي خاطرات خوش در ذهن ديگر آزادگان نقش مي‌بندد. مردي كه بزرگ بود و دنيا را كوچك مي‌ديد. حاج‌آقا ابوترابي در مراسم مرحوم نجفي چنين گفت: «كمتر كسي پيدا مي‌شود كه به اندازه علي نجفي ايثار داشته باشد.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار