ندا داودي
كاش تمام آنهايي كه به فكر كشتن فرزند خود هستند، قبل از اقدام به سقط جنين چند ساعت در يكي از كلينيكهاي درمان ناباروري بنشينند و به حرفهاي كساني گوش كنند كه كابوس اينها، رؤياي آنهاست.
رؤياي غمگين در آرزوي فرزند
رؤيا 15 سال قبل وقتي ازدواج كرد، همه فكر ميكردند كه خيلي زود بچهدار ميشود. آنقدر كه بچهدوست بود و هميشه از تنها بودن خودش گلايه داشت. ميگفت:«مادر و پدرم به من ظلم كردند كه تنها يك بچه دارند. هميشه احساس تنهايي ميكنم. در كودكي با كسي سر اسباببازيهايم دعوا نكردم، به خاطر همين هيچ كدام برايم لطفي نداشتند. وقتي به مدرسه رفتم، براي معدل بالاتر آوردن با كسي در خانه رقابت نداشتم. هر زمان دلم ميگرفت، كسي نبود كه صداي حضورش آرامم كند و در روزهاي مهم زندگيام تنها بودم. بعضي اوقات ميترسيدم نكند پدر و مادرم را از دست بدهم و ديگر در دنيا هيچكس را نداشته باشم. من احساسهاي بدي را به خاطر تنهاييام تجربه كردم، براي همين دوست دارم خانهاي داشته باشم پر از صداي بچه، صداي خندهها و گريههايشان.»
چيزي كه باعث شد همه خيلي زود از او سراغ بچه را بگيرند، همين حرفهاي هميشگياش بود، اما وقتي بعد از يك مدت در مقابل اين سؤال كه خبري نيست؟ غمگين ميشد و ميگفت:« خدا نخواسته هنوز...» ديگر كمتر از او ميپرسيدند. از آنجا كه اين روزها «فرزند نياوري» نوعي كلاس اجتماعي محسوب ميشود و زوجهايي كه ازدواج ميكنند اگر زود بچهدار شوند، خجالت ميكشند و اگر سالها به بهانه درس، سفر و برنامههاي مهم زندگي! فرزند داشتن را به تأخير بيندازند، يعني انسانهاي فرهيخته و روشنفكري هستند، اگر رؤيا هم اينقدر قبل از ازدواج از زود بچهدار شدنش نميگفت شايد تا 10 سال هيچكس شك نميكرد، اما وضع او فرق داشت.
دورادور ميشنيدم كه رؤيا و همسرش براي درمان هزينههاي زيادي ميكنند و تمام درآمدشان را ميدهند به اميد اينكه بچهدار شوند. چند بار هم موفق شدهاند، اما بعد از مدت كوتاهي بچه از بين رفته است. مادرش از روزهايي ميگفت كه رؤيا به باردارياش اميدوار ميشود و در استراحت مطلقش به اين فكر ميكند كه بعد از به دنيا آمدن بچه، ميتواند هر قدر دلش بخواهد با او بدود و راه برود، از روزهايي كه همه چيز زندگي رؤيا رنگ شادي ميگيرد و بعد روزهاي تلخي كه بچه را از دست ميدهد و دكترها ميگويند جنين و رحم هر دو ضعيف هستند.
رؤيا دختري كه هميشه چشمانش بيشتر از لبانش ميخنديد، بعد از 15سال درمانهاي مختلف و نااميدي از شنيدن صداي فرزندش حالا تبديل شده به زني كه چشمانش پر از حسرت است. كمتر در مهمانيها شركت ميكند و ديگر چون گذشته وقتي بچهاي را ميبيند با خوشحالي عكسالعمل نشان نميدهد، چون نميخواهد نگاه ترحمآميز ديگران را تحمل كند.
آنان اميد به بچهدار شدن دارند
زوجهايي كه براي بچهدار شدن دچار مشكل ميشوند، علاوه بر هزينههاي مالي، هزينههاي عاطفي زيادي را بايد پرداخت كنند. آنها هر ماه يك بار طعم شكست را تحمل ميكنند و باز اميدشان به گذشت زمان است و فرصت بعدي. داروهايي كه عارضههاي زيادي دارد و انجام آزمايشهايي كه برخي بار رواني سختي را به همراه خواهد داشت. آنها تمام اين مراحل را طي ميكنند به اميد روزي كه صاحب فرزند شوند. هرچند رؤيا و رؤياهاي ديگر بعد از اينكه از فرزندآوري نااميد ميشوند، ميتوانند به گزينهاي ديگر فكر كنند مانند فرزندخواندگي، اما اين واقعيتي است كه همه دوست دارند نسلي از گوشت و خون خود داشته باشند،اما ناباروري به دلايل مختلفي با تمام پيشرفتهايي كه علم پزشكي كرده است، هنوز وجود دارد پس آرزوي همه برآورده نميشود.
ناباروري علتهاي گوناگوني دارد. در زنان عللي چون اختلال در تخمكگذاري، اختلال در لولههاي رحمي- آندومتريوز- حالتي است كه در آن سنگفرش رحم (آندومتر) رشد ميكند و از رحم هم فراتر ميرود و لولههاي رحمي را نيز ميپوشاند و حتي آنها را ميبندد، اختلال در گردنه رحم يا رحم، مشكلات دستگاه ايمني بدن و در مردان عللي چون اختلالات مربوط به اسپرم، ناهنجاريهاي مربوط به ساختمان بدن و عوامل ديگري نظير ناتواني جنسي يا انزال زودرس.
براي به دست آوردن اطلاعات بيشتر در مورد ناباروري به يكي از كلينيكهاي درمان ناباروري و سقطهاي مكرر رفتم، جايي كه در و ديوارش پر بود از عكس كودك و ميشد در چهره آنهايي كه در اتاق انتظار نشستهاند، اميد به فردايي را ديد كه يكي از اين كودكان در آغوششان باشد. كنار زن و شوهري نشستم و سر صحبت را با آنها باز كردم. از ظاهرشان معلوم بود از راه دور آمدهاند. اهل كرمان بودند و ميگفتند در بسياري از استانهاي شرقي درمان نازايي محدود است. زوجهاي نابارور بايد تا شهرهاي مجاور و گاهي تهران براي درمان بيايند و اين در حالي است كه بسياري از درمانها هنوز تحت پوشش بيمه نيست و خرج سفر و سكونت در شهر ديگر هم به هزينه درمان اضافه خواهد شد.
به حرفهاي اين زوج گوش ميدادم و به بچههايي فكر ميكردم كه بدون هيچ كدام از اين مشكلات قرار است به اين دنيا بيايند، اما والدينشان به هزار و يك بهانه نميخواهند و قبل از اينكه فرصت كنند متولد شوند، كشته ميشوند.
مثل مسابقات تلويزيوني ميگوييم سؤال بعد!
نميشود منكر اين شد كه حضور بيبرنامه فرزند در زندگي ميتواند بسياري از اتفاقات برنامهريزي نشده را با خود به همراه بياورد مخصوصاً اينكه اشتغال خانم و كمك در خرج خانه با آمدن فرزند، مدتي به هم خواهد ريخت،اما چيزي به معني توانايي حل مسئله وجود دارد كه كمك ميكند به جاي پاك كردن صورتمسئله آن را بهتر بخوانيم و روشي براي حل آن پيدا كنيم. اين روزها ما بيشتر دوست داريم صورتمسئلهها را پاك كنيم. مثل مسابقات تلويزيوني كه فرد وقتي جواب سؤال را نميداند، ميگويد بعدي! ما هم تا سؤال سختي در زندگيمان پيدا ميشود، ميگوييم بعدي، در حالي كه خيلي وقتها بعدي در كار نيست. تا اختلافات كوچكي با همسرمان داريم، به فكر جدايي ميافتيم، تا فرزندي ناخواسته به زندگيمان ميآيد، به فكر كشتن او ميافتيم و خلاصه نميخواهيم به جاي تعويض به تعمير فكر كنيم.
اگر كسي تا حدي نميخواهد فرزند داشته باشد كه حاضر است او را به دنيا نيامده از بين ببرد، بهتر است براي بچهدار نشدن چند روش توأمان را استفاده كند. كار از محكم كاري عيب نميكند،اما كارهاي ما عيب ميكند چون به جاي محكم كاري، هزاران دليل براي خودمان و وجدانمان ميآوريم تا بتوانيم شبها راحت بخوابيم.