در پرونده قطور تجربه چندين دهه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران با غرب چيزي كه بيش از همه نمايان است، تلاش طرف غربي براي مهار و تغيير رفتار ايران از طريق مذاكره بوده و در اين ميان هميشه نقطه هدف در اين مذاكرات حذف مولفههاي اقتدار ملي جمهوري اسلامي بوده است. البته غربيها در مقابل اين انعطاف پذيري، امتيازاتي از جنس اقتصادي و تجاري را روي ميز نهادند. برجام نيز روزي قرار بود رفع تحريمها و گشايش اقتصادي در روابط تجاري خارجي را به ارمغان آورد. اكنون ديگر معلوم شده كه چنين انتظاري بيهوده است. برجام تاكنون تقريباً بيخاصيت از حيث اقتصادي و البته هزينهبر از حيث توانمندي هستهاي بوده است. برجام قرباني اول خود را گرفت و چيزي در ازاي آن نداد.
اگر در راهبرد نظام سلطه عميق بينديشيم و از تجربههاي تاريخي در تحليل بهره بگيريم، برجامهاي زنجيره اي، قربانيهاي ديگري هم خواهد داشت. قربانيهاي بعدي برجام در واقع همان مطالبات كاخسفيد يا در حقيقت مؤلفههاي اقتدار ملي ايران است. طرف مقابل، حفظ برجام را مشروط به محدودسازي ايران در موضوع نفوذ و قدرت منطقهاي جمهوري اسلامي ايران، توانمندي موشكي و بازدارندگي دفاعي ايران و ... مينمايد. البته منطقي نيست كه منتظر ما به ازاي اقتصادي در برابر اين قربانيان آتي برجام باشيم، چراكه برجام در بهارش ثمري نداشت، چه رسد به موسم خزانش. حتي اگر بر فرض محال برجامهاي سريالي قرار بود «آبنبات»ي به همراه داشته باشد، بايد حواسمان باشد كه داريم چه مرواريدهايي را با آن معاوضه ميكنيم.
قرباني كردن امنيت ملي كشور و مردم پيش وعدههاي توخالي غرب بههيچروي منطقي نيست. مذاكره كردن بر سر مولفههاي بازدارندگي دفاعي، همچون توانمندي موشكي و سلاحهاي راهبردي بدان معناست كه به دست خود وارد فرايند خلع سلاحي شويم كه نه تنها هيچ مبناي متعارف بينالمللي ندارد، بلكه خلاف منطق عقلي نيز هست. حتي اگر مذاكره بر سر موشكها به نتيجه هم نرسد، ورود به آن به هيچ عنوان به صلاح نيست.
ورود به اين نوع مذاكرات حداقل ضرر بزرگي كه دارد، باز شدن مشت بسته دفاعي در مقابل طرف مقابل است، امري كه سالهاي سال غربيان براي آن تلاش كرده و ناموفق بودهاند. توانمندي موشكي جمهوري اسلامي ايران از نوع متعارف بوده كه خلاف هيچ معاهده بينالمللي نيست و نبايد زيربار بدعت گفتوگو يا حتي «گپ زدن» درباره آن رفت. حوزه ديگر چالش غرب با اقتدار ملي ايران، در حوزه قدرت منطقهاي و نفوذ ايران در عرصه غرب آسيا است. غربيها امروز نميتوانند ايران را به عنوان بازيگر مهم و تعيينكننده منطقهاي ناديده بگيرند و ما نيز نبايد بر سر اصل بازيگري و نيز راهبردها و تاكتيكهاي خود در محيط منطقه با كسي مذاكره كنيم.
قطعا جمهوري اسلامي ايران همانند گذشته به عنوان يك بازيگر منطقه با ديگر اطراف تأثيرگذار در تحولات منطقه به صورت دوجانبه بر سر راه حلهاي مفيد در خصوص بحرانهاي منطقه مذاكره خواهد كرد؛ اما به هيچ عنوان زيربار مذاكره بر سر اقتدار منطقهاي خود و تصميمات راهبردي خود در اين منطقه نخواهد رفت. به همين ترتيب مذاكره به بهانه حقوق بشر، در حكم دخالت طرف غربي در شئون داخلي كشور و نفي استقلال و حاكميت ملي ايران تلقي شده و قابل قبول نيست. علياي حال بايد گفت الگوي مذاكره-گشايش اقتصادي مدتهاست كه شكست خورده است.
زنگ پايان خوشخيالي درباره رهاوردهاي برجام و تكيه كردن به غرب مدتها است به صدا درآمده و بيش از اين نميتوان فرصتهاي ملي را از دست داد. بايد خيلي زود راه چاره واقعي را برگزيد و آن مقاومسازي اقتصاد و ايستادن روي پاي خود است.