مهدي اسماعيل تبار
حرف زدن در مورد كار خوب بسيار آسانتر از انجام آن است. همه ما حرف زدن را خوب بلديم و حتي گاهي تبحر خاصي در آن داريم،اما وقتي پاي عمل به ميان ميآيد ناتوانترين شخص ميشويم. عمل نكردن به گفتار دلايل مختلفي ميتواند داشته باشد كه يكي از آنها ناتواني است. يكي از تواناييهاي لازم براي عملگرا بودن كسب مهارتهاي عملي است. گاهي تمام عمرمان ميگذرد،اما كماكان مهارت لازم در نه گفتن، اراده قوي داشتن، نظم و برنامهريزي، مهارت حل مشكلات و بسياري از تواناييهاي ديگر را كسب نكرديم. يك باورغلط در ذهن ما نهادينه شده است كه آموزش تئوري در زمينه خاصي به تنهايي براي عملگرايي كردن افراد در آن زمينه كافي است!
اين معضل نه تنها در خانواده كه بنيان اصلي تربيت فرزند است، وجود دارد،بلكه در ابعاد گستردهتر يعني در سيستم آموزشي، مدرسه و دانشگاه هم رخنه كرده است و بخش مهم آموزش مهارتهاي عملي در حوزههاي مختلف و گسترده سبك زندگي، اخلاق، همسرداري و... مغفول مانده است و در خوشبينانهترين حالت تنها به آموزههاي تئوري اكتفا ميكنيم.
عمل، ميزان و معيار فرد است
رفتار ما انسانها براساس افكارمان شكل ميگيرد،يعني فكر و جهان بيني شخصي، عملكرد و عمل آدم را شكل ميدهد. از سويي در بسياري از مكاتب مانند مكاتب فلسفي بر عملگرايي و اهل عمل بودن بسيار تأكيد شده است. در ادبيات كشورمان هم بر اين نكته تأكيد شده است كه از حرف تا عمل، فاصله زيادي است. اگر كسي درحوزههاي مختلف مدعي باشد اما نسبت به افكار و ادعاهاي خود در عمل پايبند نباشد قطعاً اين خلأ شخصيتي در او به وجود ميآيد. از طرفي چون گستره فكر نامحدود است انسان ميتواند درحوزههاي مختلف مدعي باشد. در بسياري از آموزههاي اديان كه كاملترين و جامعترين آنها دين اسلام است عملكرد را ميزان قرار دادهاند.
چرا عمل معيار و ارزشمند است؟
رفتار و عملكرد دو ويژگي دارد كه در فكر و حرف نداريم. رفتار قابل سنجش، اندازهگيري و مشاهده است، اما فكر را كسي نميتواند بسنجد و اندازهگيري و مشاهده كند البته در محضر اسلام نيت هم مهم است. ريشه اين بحث درواقع به زيرساختهاي ذهني و اهميت نيت برميگردد. اگر كسي عمل مثبت اما با فكر و نيت بد داشته باشد آيا نتيجه مثبت است؟ خير، چون در اين صورت تبديل به يك انسان رياكار ميشود كه اعمال بدون نيت و فكر درست دارد. چه بسا در پشت اين عمل مثبتش اهداف شومي را دنبال ميكند يا به دنبال منفعتطلبي با توجه به شرايط مقتضي است. از سوي ديگر اگر انسان فقط حراف و پرادعا باشد،اما مرد عمل نباشد نه تنها پس از مدتي اعتبار خود را نزد ديگران از دست ميدهد و ديگر كسي روي حرف و وعده او حساب باز نميكند،بلكه چنين فردي مدام در زندگي شخصي خود درجا ميزند و هيچ پيشرفتي نميكند. در دين خود الگوهاي برجستهاي داريم كه با عمل و كار خود بسياري از انسانها را جذب و هدايت كردند. اهل بيت هم صاحب فكر بودند و نيت خير داشتند و هم افكار و حرفهاي خود را به عرصه عمل ميگذاشتند و به نوبه خود تلاش ميكردند، بنابراين ايدهآلترين حالت، عملگرايي همراه فكر و نيت است.
راهحل مشكلات فرد و جامعه درعملگرايي است نه وعده و حرف
اگر كسي به موقع حرف ميزند ضمانت آن اجرايي كردن حرف و وعده خود است. اگر اين دو با هم تلفيق شوند نتيجه و خروجي ميدهند و ميتوان به آن فرد اعتماد كرد. مشكل اصلي ما در جامعه عمل كردن است و در حرف زدن مشكلي نداريم. از طرفي اگر پس از مدتي به حرفهاي خود جامه عمل نپوشانيم، كمكم تبديل به يك آدم حراف و پر ادعا ميشويم كه علت فقدان اراده خود را در ديگران جستوجو ميكنيم و از همه ايراد ميگيريم تا قصور خود را به گردن ديگران بيندازيم، در حالي كه شخص اهل عمل، مسئوليت كارش را خود به گردن ميگيرد. از طرفي اگر هر كدام از ما روي اعمال و كارهاي خود تمركز كنيم، شرايط خانواده و جامعه بهتر ميشود. در ابعاد گستردهتر نيز اين موضوع كليد حل بسياري از مشكلات جامعه است. به عنوان مثال در دوران دفاع مقدس ما موشك نداشتيم ولي كسي منتظر كمك از كشورهاي ديگر نماند و مهندسي معكوس انجام شد و موشكهاي خوبي هم ساختند. اين موضوع دقيقاً تلفيقي از عمل و فكر،يعني عملگرايي برخاسته از انديشه است.
مهارتهاي عملي؛ حلقه مفقوده آدمهاي حراف
نوع يادگيري ما تا 20 سالگي و حتي تا پايان جواني بر حرف زدن و حفظ كردن تأكيد دارد و محوريت آموزش، تئوري است و از مهارتهاي عملي سبك زندگي سالم و مسئوليتهاي اجتماعي دور هستيم. به عنوان نمونه در كشور در هر ساعت، 19 طلاق رخ ميدهد. دليل آن اين است كه دختران و پسران همسرداري را آنطور كه لازم است ياد نگرفتهاند و اين مؤلفه مهم، جدا از مهارت خانهداري و با آن متفاوت است چراكه منظور از همسرداري، تعامل روحي و رواني با همسر است. شايد در تئوري اين موضوع بين مادر و دختر رد و بدل شود، اما در عمل چنين اتفاقي نميافتد، به همين دليل دختر مهارت لازم را براي همسرداري در عمل ياد نميگيرد. همچنين در مورد پدر و پسر نيز به همين صورت است، بنابراين منظور از مهارت همان جنبه عملگرايي است. مهارت سبك زندگي، مهارت نه گفتن، مهارت حل مسئله و بسياري از مهارتهاي ديگر كه وقتي در عرصه عمل به آنها نياز داريم قادر به انجام آنها نيستيم و فقط مدعي برخورداري از آنها هستيم. در واقع انسان خيلي مدعي ميشود، اما مهارتي در اجراي آن ندارد. بسياري از آسيبهاي اجتماعي نيز از اين موضوع نشئت ميگيرد. همچنين در اكثر اوقات يادمان ميرود كه كوچكترها بيش از آنكه به گفتار بزرگترها توجه كنند به رفتار والدين و بزرگترها توجه ميكنند، بنابراين اگر بخواهيم مهارتي را در كودكان خود شكل دهيم و تقويت كنيم بايد با عمل و رفتار خود به آنها آموزش دهيم.
در حرف و عمل اخلاقي باشيم
مؤمن كسي است كه ديگران از قدم، قلم، عمل و حرفهاي او در امان باشند. با توجه به آيه قرآن مبني بر« فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا » انسانها هم ميتوانند فجور باشند و هم تقوا داشته باشند. فجور به اين معني كه هم در عملگرايي و هم در حرف زدن از مسير اخلاق دور باشند، بنابراين عمل و حرفي درست است كه در مسير اخلاق انساني در هر مكان و زماني باشد. تقوا سبب ميشود انسان نسبت به تمام اعمال و حرفها و حتي افكار خود حساس شود و آنها را درست و در مسير اخلاق به كار برد.