کد خبر: 877873
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
كوتاه درباره نمايش «نذار اين خواب تعبير بشه»
ليلا و همسرش درباره مسئله‌اي با هم صحبت مي‌كنند. رابطه ميان آنها چگونه است؟ يك مسئله مهم وجود دارد، اما قبل از اينكه آن را بدانيم، بلافاصله سروناز و همسرش از ميانه گفت‌وگويشان ديده مي‌شوند و...
   نفيسه قاسم‌زاده
ليلا و همسرش درباره مسئله‌اي با هم صحبت مي‌كنند. رابطه ميان آنها چگونه است؟ يك مسئله مهم وجود دارد، اما قبل از اينكه آن را بدانيم، بلافاصله سروناز و همسرش از ميانه گفت‌وگويشان ديده مي‌شوند و پيش از خداحافظي آنان، نازي ماندن را مي‌پذيرد و خداحافظي مي‌كند.  اين ساختار شكسته خط زماني سه بار و تا پايان نمايش تكرار مي‌شود. هر بار سلامي، چالشي و خداحافظي زوجي ديگر!
مهدي نصيري به عنوان نويسنده بُعد زماني ساختار را شكسته است و در عوض ساختاري جديد با بُعد زمان متفاوت ايجاد كرده كه به مهم‌ترين عامل جذابيت روايت داستان نمايشي تبديل شده است. همين مسئله به نوع قصه‌گويي نمايش كمك كرده است. تماشاگر دو بار با مقداري از اطلاعات در مورد واقعيت مواجه مي‌شود و بقيه آن مي‌ماند براي بَعد!
«نذار اين خواب تعبير بشه» همانگونه كه در ساختار زماني روايت بدعت و تازگي دارد در نوع نگاه و برخورد با مسئله جنگ هم نگاهش متفاوت و تازه است.  سه زن نمايش بخش زيادي و قابل‌توجهي از مقاومت و مبارزه را بر دوش دارند. اين‌بار نه فقط مردها، بلكه اين زن‌ها هستند كه خارج از خط و مبارزه ايستاده‌اند. آنها هستند كه زندگي را با خود به ميدان مي‌آورند و مي‌مانند تا مردان بروند. يكي با عشق از مشهد آمده، ديگري خبر زندگي و تولد را از گيلان آورده و سومي آمده تا در بطن جنگ زندگي را بسازد. زن‌ها بخش مهم و شايد فراموش شده دفاع مقدس در نمايشنامه‌ها و نمايش‌هاي اين حوزه، اين‌بار محور اصلي اتفاق هستند.  نگاه متفاوت نمايش و فضاي صميمي و ساده رابطه ميان اين زن‌ها با شوهرانشان علاوه بر اينكه نمايش را واقعي، ملموس و باور‌پذير كرده است، از شكل و شمايل شعارزده و غيرباورمند خود را جدا كرده است. هيچ‌كس شعار نمي‌دهد. آنان آدم‌هاي معمولي مثل من تماشاگر هستند كه به خاطر انتخاب سكان ارزشمند مي‌شوند. سرباز مشهدي 2 هزار كيلومتر دورتر از خانه‌اش به جنوب غرب آمده، چون سومار، اروميه و اهواز را مثل مشهد و خانه‌اش مي‌بيند. با سربازان ساد‌ه‌اي روبه‌روييم كه واقعي نشان داده مي‌شوند. شعر نمي‌گويند و سخنراني نمي‌كنند. همانقدر كه نسبت به خانه و همسرشان حساسند، نسبت به اهواز و سومار هم حساسيت نشان مي‌دهند.  چيزي كه در «نذار اين خواب تعبير بشه» مهم است اين سادگي و صميميت است. همان عشق است كه زن‌ها را كيلومترها دورتر به اين مكان آورده و رابطه‌اي خانوادگي و باورمند كه تأثير مي‌گذارد. هرچند كوتاه شده و فشرده روايت مي‌شود. آوازي است كه مرد گيلاني موقع گذاشتن چادر روي سر همسرش مي‌خواند و عطر شاليزارهاي شمال را دارد يا خاطره‌بازي زوج مشهدي موقع اولين قرارشان در حرم امام رضا (ع)، مثل قطعه شعر عاشقانه‌اي كه ليلا مي‌خواند و يادآوري مي‌كند كه بارها آنها را از زبان شوهرش شنيده است. نمايش روايت عاشقانه‌اي از زندگي است در بحبوحه تحميل جنگ و بالاخره يك انتخاب! انتخابي كه توسط مردها صورت گرفته و ماندن و ساختن آن به وسيله زن‌ها كاملش مي‌كند؛ زن‌هايي كه خانواده و كار و خانه را زنده نگاه داشته‌اند.  اين حضور زنانه خيلي هم ساده تعريف مي‌شود. نازي از مزرعه‌شان مي‌گويد. اينكه شب‌ها كمر بي‌بي را ويكس مي‌زند و.... سروناز از خانواده مي‌گويد. از دانشگاه و درس خواندن. ليلا از خانواده خودش و شوهرش مي‌گويد و اينكه براي او چه كارهايي كرده است. هر كدام سوغاتي آورده‌اند و همسرشان را بدرقه مي‌كنند. خودشان اين طرف در مي‌مانند تا آنان بروند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار