احمد کاظمزاده
در 20مهرماه گروههاي فتح و حماس با ميانجيگري مصر يک توافقنامه آشتي امضا کردند. يکي از ويژگيهاي اين توافقنامه که در عين حال ميتواند تا حدودي چشمانداز آن را مشخص کند، خواستهها و انتظارات متفاوتي است که هر يک از طرفهاي توافق از آن دارند. اين طرفها تنها به حماس، فتح و مصر محدود نميشود، امريکا، رژيم صهيونيستي، امارات متحده عربي و عربستان از ديگر طرفهايي هستند که به طور مستقيم و غيرمستقيم در اين توافقنامه ايفاي نقش کردهاند و انتظارات خاصي نيز از آن دارند. شرايط خاص حاکم بر موقعيت هر يک از اين طرف نيز در آن مؤثر بوده است.
حماس در وضعيتي به امضاي اين توافقنامه روي آورد که علاوه بر محاصره اقتصادي و نظامي رژيم صهيونيستي که بعد از جنگهاي 2008 و 2014 بيوقفه ادامه يافته است، با فشارهايي از جانب تشکيلات خود گردان نيز مواجه شد و حقوق کارمندان و سوخت به غزه نيز قطع شد که اين امر بر بحران اجتماعي و اقتصادي حاکم بر اين منطقه افزود. از ديگر سو حماس بعد از آنکه در جريان پديده موسوم به بهار عربي تخممرغهاي خود را در سبد اخوانالمسلمين و حاميان منطقهاي آن يعني ترکيه و قطر قرار داد بعد از شکست پروژه اخواني کردن منطقه با چالشهاي زيادي روبهرو شد که اين چالشها بعد از بحران قطر با امارات و عربستان عمق و گستره بيشتري پيدا کرد و قطر تحت فشار و جوسازيهاي اين دو کشور مجبور شد کمکهاي خود را نيز به حماس قطع کند. البته حماس ميتوانست با بازگشت مجدد به محور مقاومت هم اشتباهات راهبردي گذشته خود را جبران کند و هم از حمايت و پشتوانه منطقهاي محور پيروز براي سروسامان دادن به اوضاع داخلي خود و غلبه بر چالشهاي خود در غزه استفاده کند اما تحت فشار مصر، امارات و عربستان از اين فرصت استفاده نکرد.
فتح و تشکيلات خودگردان نيز در شرايطي به سمت آشتي مجدد با حماس گام برداشت که از يکسو رژيم صهيونيستي تمام اميد اين تشکيلات براي دستيابي به دولت فلسطيني نيم بند نقش بر آب کرد و روز به روز بر گستره شهرکسازيهاي خود در کرانه باختري افزود و از ديگر سو در امريکا دولت ترامپ به قدرت رسيد که از سياستهاي دولتهاي قبلي اين کشور اعم از جمهوريخواه و دموکرات براي اجراي طرح دو دولت امتناع کرد و رسماً خود را به سخنگوي نتانياهو تبديل کرده است. از ديگر سو امارات و عربستان با وساطت مصر باب گفتوگوهاي را با محمد دحلان رقيب محمود عباس گشودند و بدين ترتيب دامنه تسويهحسابهاي خود را با قطر به صحنه فلسطين کشاندند.
رژيم صهيونيستي که خود را بزرگترين بازنده شکست پروژه براندازي در سوريه و شکست پروژه تروريسم تکفيري در کل منطقه ميداند اکنون بيش از پيش از ناحيه محور مقاومت به خصوص با توجه به گشوده شدن جبهه جولان احساس ترس و خطر ميکند و در عين حال در استراتژي نظامي خود با توجه به شکست اضمحلال ارتشهاي عربي بزرگترين تهديد خود را گروههاي مقاومت اعلام کرده است، لذا به توافقنامه آشتي به عنوان فرصتي مينگرد که روند اجرايي اين توافقنامه به گونهاي پيش رود که حماس را از محور مقاومت جدا کند يا حداکثر آن را در تحولات منطقه بيطرف و در تحولات فلسطين خنثي سازد و در عين حال اين امکان را براي اين رژيم فراهم کند که بتواند به زرادخانه موشکي حماس و نقشه تونلها دست يابد.
در اين ميان مصر به چند علت محور رايزنيها درباره امضاي توافقنامه آشتي فتح و حماس قرار گرفته و چند هدف را از اين رايزنيها و وساطت پيگيري ميکند: نخست اينکه ميخواهد خود را از حاشيه به متن تحولات بکشاند و خود را از انزواي ناشي از پديده موسوم به بهار عربي خارج کند. دوم اينکه از ظرفيت حماس براي مقابله با گروه بيتالمقدس استفاده کند که بعد از ظهور داعش در صحراي سينا اعلام موجوديت کرده و چالشهاي جدي براي نيروهاي امنيتي و نظامي اين کشور پديد آورده است. سوم اينکه از کمکهاي خارجي از جمله امريکا، امارات و عربستان برخوردار شود.
با توجه به اهداف متفاوتي که هر يک از طرفهاي درگير در توافقنامه آشتي فتح و حماس از آن دنبال ميکنند از تنوع اين اهداف که در مواردي به شدت با يکديگر تناقض و اصطکاک شديد دارند، ميتوان به عنوان يکي از چالشهاي پيش رو در اجراي اين توافق ياد کرد. از ديگر چالشهاي موجود ميتوان به مانعتراشيهاي رژيم صهيونيستي اشاره کرد. در حالي که هنوز جوهر توافقنامه خشک نشده اما به صراحت ميتوان سنگاندازيهاي مکرر اين رژيم را مشاهده کرد. جدا از تشديد اقدامات شهرکسازي در کرانه باختري و بمباران مراکز رسانهاي حماس، نتانياهو به شکست اين توافق تهديد کرده است و همزمان با آن نماينده ويژه ترامپ در امور فلسطين نيز خواستار به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي از سوي حماس در کنار توقف مبارزه و کنار گذاشتن سلاح شده است. در واقع آنچه از زبان نماينده ويژه ترامپ اعلام شد، همان اهداف اصلي رژيم صهيونيستي از توافق آشتي فتح و حماس است. به عبارت ديگر اين رژيم همواره مخالف هرگونه حرکت آشتيجويانه و وحدتطلبانه در فلسطين مخالف بوده و هست و ايجاد اختلاف و تفرقه بيم فلسطينيها را به عنوان هدف راهبردي دنبال ميکند و اگر در قبال توافق آشتي اخير در ابتدا به طور ضمني موافقت کرد و سد راه سفر هيئتهاي حماس و فتح به کرانه باختري و غزه يا به مصر نشد به اين دليل بود که شايد بتواند از دل اين توافق به اهداف اعلام نشده خود دست يابد و لذا هر وقت که ببيند اين اهداف تأمين نشده است بلافاصله تلاشهاي خود را براي شکست آن به کار خواهد گرفت.
با توجه به اين موانع و چالشها ميتوان گفت توافق جديد آشتي بين فتح و حماس زماني ميتواند به سلامت از اين موانع عبور کند که اولاً هر دو طرف فلسطيني به اين توافق و اساساً به پروژه وحدت نه با ديد تاکتيکي بلکه با نگاه راهبردي بنگرند و از همه توان و تلاش خود براي تحقق وحدت داخلي استفاده کنند و ديگر گروهها را نيز با خود همراه سازند. دوم اينکه مبناي وحدت نه آشتي با رژيم صهيونيستي(آن هم به صورت مجاني) بلکه تحقق آرمان فلسطينيها مبني بر آزادسازي اراضي اشغالي و تشکيل دولت مستقل فلسطيني باشد و سوم اينکه هر دو طرف فلسطيني مانع از اين شوند که فلسطين عرصه سياست بازي و تسويهحساب قدرتهاي شکست منطقهاي و بينالمللي شود و افرادي مثل محمد بن زايد و محمد بن سلمان براي خشنودي ترامپ و نتانياهو چوب حراج بر مسئله فلسطين بزنند. بر اين اساس ميتوان گفت با وجود اينکه نقش آشتي فتح و حماس مثبت و نياز روز جامعه فلسطيني است اما با توجه به دخالت قدرتهاي خارجي و اهداف متفاوت آنها با چالشها و اما و اگرهايي همراه است.