محمد اسماعیلی
در انتخابات رياست جمهوريهاي گذشته تلاش شد با به كارگيري انواع و اقسام عمليات رواني، جامعه به اين باور برسد كه نتيجه مستقيم سپردن مديريت كلان كشور در سطح قوهمجريه به دست جريان مؤمن و انقلابي «تحريم- تهديد» خواهد بود و براي مداواي دردهاي جامعه و در بدترين شرايط تحت نظريه (انتخاب بين بد و بدتر)، به جرياني متمايل شود كه وعده پرطمطراقي نظير «برداشته شدن تمامي تحريمهاي ضدايراني» را سرداده و اطمينان دهد كه ميتواند در يك فرايند زماني اوضاع اقتصادي جامعه را بهبود ببخشد.
آنچه باورهاي عمومي يك جامعه را ميسازد، بهكارگيري عمليات رواني در بزنگاههاي انتخاباتي است كه ميتواند از يك نامزد انتخاباتي (ديو) ساخته و نامزد ديگر انتخاباتي را (دلبر) بسازد، دلبر منبع خير (برداشته شدن تحريمهاي ضدايراني) نشان داده ميشود و ديو منشأ شر (افزايش تحريمهاي ضدايراني).
ساختن ديو و دلبر در انتخابات رياست جمهوري نيازمند آن است كه نامزدهاي انتخاباتي متبوع و رسانههاي حامي با بهكارگيري برخي تاكتيكهاي عمليات رواني، روي كليدواژگان مشترك و هدفمند متمركز شده و با تكرار ادبيات مشترك، باورهاي عمومي جامعه نظاممند شده و به يك سمت خاص راهنمايي شود. در انتخاباتهاي گذشته رياست جمهوري فرافكني از جمله تاكتيكهاي مهمي بود كه به صورت مستمر مورد استفاده قرار گرفت تا ذهن افراد جامعه به مسيري غير از مسير حقيقي انحراف پيدا و به سمت يك نقطه فرضي و دلخواه حركت كند.
فرافكني برخلاف ساير حوزهها در حوزه سياست- رسانه ناآگاهانه نيست بلكه طبق يك سناريوي خبري هوشمندانه صورت گرفته كه طبق آن تصميمسازان رسانه اغلب جهت تحميل باورهاي خود به جامعه تلاش ميكنند از اين اصل عمليات رواني استفاده كنند و اهداف جناحي خود را پيگيري نمايند. فرافكني يا آدرس غلط دادن به جامعه ميتواند با برانگيختن واكنشهاي هيجاني افكار عمومي جامعه هدف را بهسمت دلخواه سوق داده و به باورهاي دلخواه جريان مديريتكننده، نزديك كند، كما اينكه در بسياري از آوردگاههاي سياسي در كشور و از جمله در انتخابات رياست جمهوري بارها شاهد بهكارگيري چنين ابزاري توسط برخي نامزدهاي انتخاباتي بوديم.
در انتخاباتهاي رياست جمهوري گذشته تصور شد براي افزايش قدرت اثرگذاري اصل فرافكني، بايد «انتخاب بد از بدتر» نيز مورد توجه قرار گيرد، اين تكنيك كه انتخاب بد از بدتر ناميده ميشود، عموماً براي توجيه ضرورت فداكاري و ازخودگذشتگي يا مشروعيت بخشيدن به اقدامات ناخوشايند مورد توجه قرار ميگيرد؛ اقداماتي كه به نوعي موجب ناخرسندي جمعيت هدف هم ميشود (نظير اتهاماتي با ادبيات نامناسب كه به رقيب نسبت داده ميشود و جامعه از اين ادبيات ناراضي است.)
نظر رهبري درباره القائات رأيساز و منافع مليسوز
زماني مقام معظم رهبري در ديدار اخير خود با نخبگان ميفرمايند: «امروز هم نبايد مطالبي مطرح شود كه اگر مثلاً در فلان قضيه توافق نكرديم چنين و چنان ميشود، اين از القائات مورد نظر دشمن است و ما بايد بياعتنا به اين القائات، مصالح خودمان را خودمان بفهميم و آن را از دشمن نشنويم» كه به خوبي بيانگر اين مسئله است كه نبايد باورهاي اثبات شده جامعه درباره نظام سلطه تغيير پيدا كند؛ باورهايي كه بر اساس تجربياتي مهم شكل گرفته و با توافق هستهاي اخير با امريكا قابل تأييد است.
تغيير باورهاي مردم درباره نظام سلطه و دشمنيهاي امريكا با ملت ايران، مسئلهاي است كه ريشه در گفتمان انقلاب اسلامي دارد، كما اينكه استكبارستيزي به عنوان يكي از مؤلفههاي اين گفتمان بر اساس اصول عقلايي مورد توجه قرار گرفته و طي 40 سال اخير پس از پيروزي انقلاب اسلامي بارها اثبات شده بهكارگيري چنين مؤلفهاي در عرصه سياست خارجه مانع از به خطر افتادن منافع ملي شده و عاملي براي پيشرفت انقلاب اسلامي است.
سخنان اخير رهبري معظم نمايانگر اين مسئله است كه نبايد قائل به مذاكره مجدد در ساير حوزههايي كه منشأ قدرت جمهوري اسلامي ايران هستند، به مذاكره مجدد با امريكاییها بود، چراكه چنين باوري نه تنها منفعتي براي جامعه ايراني نخواهد داشت بلكه زمينه جريتر شدن غربيها را به دنبال خواهد داشت، كما اينكه پس از توافق هستهاي ميان ايران و 1+5 نه تنها مواضع و رويكرد ضدايراني امريكا و كشورهاي اروپايي تعديل نشد بلكه عاملي شد كه مقامات رسمي اين كشورها بارها از لزوم فشار بيشتر به جمهوري اسلامي ايران سخن به ميان آورده و دهها بار تحريمهاي مجددي را عليه جمهوري اسلامي ايران وضع كردند. اينها در حالي است كه در انتخابات رياست جمهوري 92 و 96 تلاش شد با بهكارگيري برخي مؤلفههاي عمليات رواني جامعه به اين باور برسد كه ميتوان با امريكا وارد مذاكرات برد – برد شد و نهايتاً منافع ملي را تأمين و تحريمهاي ضدايراني را كاهش داد و حتي به نقطه صفر رساند.
وعده برداشتهشدن تحريمهاي فراهستهاي 1/5 سال بعد از برجام!
جالب اينجاست 1/5 سال بعد از روز اجراي برجام كه غيراعتماد بودن امريكا اثبات شده بود و دولت اوباما و ترامپ تأكيد داشتند (در عمل) تحريمهاي ضدايراني را عليه ايران لغو و حداقل تعليق نخواهند كرد، در آخرين مناظره انتخاباتي رياست جمهوري، عنوان ميشود كه چنانچه دولت تدبير و اميد در چهار سال دوم صدارت امور را بر عهده گيرد، ساير تحريمهاي ضدايراني همانند اتفاقي كه در موضوع هستهاي افتاد! برداشته خواهد شد.
همانطور كه اشاره شد تلاش براي تغيير باورهاي مردم در مورد دشمني غرب با جامعه ايراني از ماهها قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 92 آغاز شده بود و شخصيتها و رسانههاي جريان غربباور با بهكارگيري عمليات رواني تلاش داشتند جامعه را به اين باور برسانند كه ميتوان با امريكاييها وارد مذاكره شد و نهايتاً حقوق جامعه ايراني را بدون خدشه تأمين كرد، به عنوان نمونه ابراهيم اصغرزاده ماهها قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري سال 92 در گفتوگويي بيان ميكند: «تعامل از موضع قدرت با امريكا ضروري است، چون قرار نيست تا ابد با امريكا دشمن باشيم ولي آنچه هميشگي است منافع ملت ايران است و هر كشوري كه منافع ما را تأمين كند، دست دوستي به سمتش دراز ميكنيم. جامعه ايران احتياج به برقراري ارتباط با جامعه بينالملل دارد. اين ارتباط بايد بر مبناي احترام متقابل، دوستي و منافع مشترك باشد، زيرا چه بسا كساني كه همسايه و دوست ما هستند ولي بيشتر از ديگر كشورها به ما ضرر ميرسانند.»
اصغرزاده همسو با ساير همفكران خود مذاكره با ايالات متحده را مسير اجتنابناپذير پيشرفت و توسعه كشور و پيش مقدمه آن را «اعتماد به رفتار و گفتار سياستمداران اين كشور» معرفي ميكند، اين در حالي است كه امروز ميتوان بعد از گذشت چهار سال مذاكرات فشرده با امريكا و به سرانجام رساندن برجام، قضاوتي صحيح از چنين ادعاهايي داشت.
ضرورت افزايش درك مردم از عمليات رواني انتخاباتي
آنچه مهم است اين مسئله ميباشد كه شخصيتها و رسانههاي جريان مؤمن و انقلاب بايد ماهها قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري هر دوره و حتي انتخابات مجلس شوراي اسلامي تلاش كنند سطح درك جامعه از عمليات رواني يك طيف و همچنين رويدادهاي كلان سياسي به انضمام نوع و گستره دشمني غرب با جامعه ايراني را نه در فضايي احساسي بلكه در فضايي ايجابي افزايش دهند، حال كه غربيها به گونههاي متفاوت توافق هستهاي را نقض كرده و ايران تنها متعهد به اجراي تعهدات برجامي است، تعميق باورهاي متقن انقلابي اقدام چندان دشواري نيست.