احمدرضا صدري
مقالي كه پيشروي شماست، به روايت و تحليل يكي از رويدادهاي شاخص تاريخ انقلاب ميپردازد كه همانا پايهگذاري نهاد «كميته انقلاب اسلامي» است كه درساليان اوليه تأسيس نظام، درسپهر سياسي و اجتماعي كشور نقشي مهم و درخور توجه ايفا نمود. پيدايش اين نهاد، ريشه در شرايط و فعل و انفعالات سياسي- اقتصادي ميانه سال 1357 دارد كه در اين مقال بدان پرداخته شده است. اميد آنكه تاريخ پژوهان را مفيد افتد.
دردوران پيش از اوجگيري انقلاب اسلامي وبه طور مشخص25سال پس از كودتاي28 مرداد، به طور نادر اعتصاباتي در كشور اتفاق افتاده بود و ساواك و شهرباني به شدت با آن برخورد كرده بودند. به طور خلاصه در جزيره ثبات جايي براي اعتصاب، كه سمبل نارضايتي و آشوب تلقي ميگرديد، وجود نداشت.
آغازين روزهاي شهريور 1357، طليعه اعتصابات
اولين طليعه اعتصاب از اوايل شهريور1357 آغاز شد. اعتصابات گسترده نشان ميداد كه هيئت حاكمه ضعيف و مخالفان بسيار قدرتمند شدهاند؛ چراكه كاركنان كارخانهها و ادارات افرادي شناخته شده و داراي شغلي معين و درآمدي مستمر هستند كه وابستگيهاي فراواني به كار خود دارند و نوعاً محافظهكار هستند، لذا به جنبش در آوردن چنين افرادي دشوار است. در مقابل، راهپيماييها و تظاهرات« رفتار جمعي» گذراست كه شناسايي عاملان آن دشوار بوده و شركت كنندگان قيد و تعهدي براي تجمع بعدي ندارند، بنابراين اعتصاب در رژيم پهلوي نشانه اوج بحران و رسيدن امواج انقلاب به اركان اساسي حكومت است. راهپيمايي و تظاهرات خونين 17 شهريور، كه ضربه سنگيني براي مردم و انقلابيون بود، به جاي آنكه انقلاب را متوقف نمايد آن را شتاب بخشيد و مردم بلافاصله قهر خود را به صورت بروز و گسترش اعتصابات نشان دادند. در اينجا صنعت نفت پيشتاز بود. در نوزدهم شهريورماه نيز كاركنان پالايشگاه تهران اعتصاب كردند. به تدريج، اعتصاب به مناطق نفتي جنوب و پالايشگاه آبادان كشيده شد و موضوع جديتر شد. ريشه اصلي تحريك اعتصابيون آبادان، حادثه سينما ركس آبادان است. در جريان به آتش كشيدن اين مكان در28 مرداد، 11 نفر از كاركنان صنعت نفت آبادان قرباني شدند و انگشت اتهام مردم به سوي حكومت نشانه رفت. براساس اسناد منتشر شده از سوي دانشجويان پيرو خط امام، سوليوان، سفير امريكا در ايران، از ابتداي اعتصابات صنعت نفت، گزارش آن را به طور مستقيم و مجزا به امريكا ارسال ميكرد كه اين امر نشاندهنده اهميت زياد نفت در روابط دو كشور است.
با آغاز ماه محرمالحرام به طور كلي جنبش انقلابي ايران و به تبع آن اعتصابات، موج بلندتري يافت. در گزارش سيزدهم آذر سفارت امريكا، اين مطلب به چشم ميخورد:«وضعيت كارگري حوزههاي نفتي ايران همچنان وخيمتر ميشود... كليه منابع ما گزارش ميكنند كه از سرگيري اعتصابات در بخش نفت منحصراً به دعوت [ امام] خميني نسبت داشته و حتي يك نمونه مشهود از منطق اقتصادي در آن وجود ندارد. ... ما انتظار داريم وضعيت حداقل در خلال چند روز آينده بهتر شود.»
در گزارش بيستويكم آذر سفارت امريكا نيز چنين آمده است:«اعتصابات فعلي كاركنان اسكو به نحو قابل ملاحظهاي از اوايل نوامبر گستردهتر است... يكي از مقامات ارشد اسكو به ما گفت: اعتصابيون اظهار داشتهاند هيچ گونه شكايتي از شركت ندارند، بلكه اعتصاب، يك مسئله ايدئولوژيك است.»
آغاز اعتصاب كاركنان شركت نفت
سرانجام روز ششم دي ماه صادرات نفت به كلي متوقف شد و فقط در حد نيازهاي داخلي و به ميزان روزانه چند صد هزار بشكه توليد ميشد. با قطع كامل صادرات نفت، شاه از اصليترين منبع قدرت خود محروم شد و سقوط او سريع تشديد گرديد. در بحبوحه انقلاب، كه دامنه اعتصابها گسترش يافته بود، عدهاي از انقلابيون به اين نتيجه رسيدند كه اگر وضع به اين طريق پيش برود مردم نيز دچار زحمت و زيان خواهندشد؛چراكه تأمين بخشي از مايحتاج مردم مانند سوخت زمستان، آبآشاميدني، حمل و نقل شهري و بين شهري و خدمات بيمارستاني، در پي گسترش اعتصابات با مشكل روبهرو ميشد. از اين رو، لازم بود اعتصابات به گونهاي سازماندهي شود كه مردم كمتر دچار مشكل شوند، لذا امام دستور تشكيل كميته تنظيم اعتصابات انقلاب اسلامي را صادر كردند. دكتريدالله سحابي كه از سوي امام خميني(ره) براي تشكيل كميته تنظيم اعتصابات انتخاب شده بود، درباره نحوه تشكيل اين كميته ميگويد:
«در حين توسعه اعتصابات و خصوصاً با بروز مظاهر خشونتآميز آن، اين فكر پديد آمد كه موضوع اعتصابات هر چند عامل مؤثري براي از كار انداختن يا حداقل تضعيف نيروي اجرايي دولت است، اما اگر بدون هدف حساب شده و غيرمنطقي باشد و در توسعه آن مراقبت لازم به عمل نيايد، اثرهاي زيانبخشي در ايجاد عسرت عمومي و به هدر رفتن اموال عمومي و جلوگيري از تحرك ملي و ايجاد افكار ضد انقلابي خواهد داشت. مثلاً با توسعه بيرويه اعتصابات، در تخليه بارهاي تجارتي در بند و خصوصاً گندم و مواد غذايي و توقف نيروهاي حمل و نقل و شبكههاي توزيع، بر عسرت عمومي افزوده خواهد شد و با تحريك بدخواهان، افكار ضدانقلابي رو به توسعه خواهد گذاشت و اشكالات و موانع تازهاي را براي ادامه منطقي اعتصابات (در صورتي كه پايداري در اعتصابات لازم باشد) ايجاد خواهد نمود. با مطالعه و بررسي چگونگي مسئله مذكور، بالاخره مصلحت ديده شد كه كميتهاي مركب از افراد بصير ، مؤثر و مؤمن به انقلاب تشكيل شود كه حسن جريان اعتصابات را در سطح كشور زير نظر بگيرد و در تعديل و تنظيم اعتصابات هم در جهت پيشبرد انقلاب و هم در جلوگيري از زيانهاي سياسي و اجتماعي نسبت به پيشرفت انقلاب و به ثمر رسانيدن آن مجاهدت لازم را بنمايد. نتيجه اين بررسي به وسيله آقاي مهندس بازرگان در تهران و با واسطه آقاي دكتر يزدي در پاريس به استحضار امام رسيد و ايشان پس از تصويب، اجازه تشكيل چنين كميتهاي را دادند و افراد اصلي آن را نيز معين نمودند و بدين ترتيب كميته تنظيم اعتصابات انقلاب اسلامي، مقارن رفتن شاه از ايران شروع به كار نمود.»
شكستن محدود اعتصاب كاركنان شركت نفت
اما يكي از مهمترين و تأثيرگذارترين اقدامات امام خميني، هنگام اقامت در فرانسه، شكستن محدود اعتصاب كاركنان شركت نفت بود. اين اقدام كارايي انقلابيون را در كنترل امور كشور به خوبي نشان داد؛ چراكه نفت تنها مصرف صادراتي نداشت، بلكه يكي از ضروريترين مايحتاج مردم به ويژه در فصل زمستان بود. اگر اعتصاب كاركنان شركت نفت ادامه مييافت، ميزان توليد نفت به صفر ميرسيد و مردم از نظر سوخت در تنگنا قرار ميگرفتند. براي رفع اين مشكل، امام خميني طي حكمي مهندس بازرگان را مأمور كردند با سفر به خوزستان بر اعتصاب كارگران شركت نفت نظارت نمايد تا نفت به اندازه نياز كشور توليد شود و مردم به زحمت نيفتند. مهندس مهدي بازرگان درباره فلسفه تشكيل اين كميته و اينكه در چه شرايطي تشكيل شد، مينويسد:
« پس از آنكه به دستور امام خميني، اعتصاب كارگران در سراسر مملكت، خصوصاً در شركت نفت پيش آمد، به عنوان وسيلهاي برنده و حربهاي قاطع عليه شاه و دستگاه حاكم به كار گرفته شد. اعتصابات اثر مفيدي بخشيد، يعني دستگاه را متزلزل كرد ولي براي مردم هم ناراحتي پيش آورد. زمستان بود. با محروم شدن مردم از نفت و بنزين حتي بيم آن ميرفت كه نانواييها هم تعطيل شوند و مردم نان نداشته باشند. خلاصه حالت وحشتي به وجود آمده بود و دستگاه تمايل داشت كه بيشتر به اين حالت وحشت دامن بزند و آتشبيار معركه باشد و از اين طريق فشار و ناراحتي عليه مبارزان و آقاي خميني ايجاد كند. البته چپيها هم به اين حالت وحشت دامن ميزدند و ميخواستند كه چنين وضعيتي پيشآيد. بنابراين، اين مسئله مطرح بود كه چه كنيم كه اعتصاب باشد، يعني گلوي شاه با اعتصاب كارگران شركت نفت و عدم صدور نفت و تقليل عايدات دولت در دست ملت، سفت و محكم باقي بماند ولي مردم رنج نبرند.»
تجربه تنظيم اعتصابات در ديگر كشورهاي انقلابي
از آنجا با بروز انقلاب، ساختارهاي امنيتي و انتظامي رژيم سابق فرو ميشكند، لذا براي حفظ امنيت عمومي و رفع نيازهاي مردم و بر طرف ساختن مشكلات ناشي از عوارض انقلاب و احياناً دفاع از انقلاب در برابر تهديدات، نياز به ايجاد نهادهاي خودجوش و شبهنظامي از درون مردم احساس ميشود؛ نهادهايي كه از متن مردم تشكيل يافته و وظيفه مراقبت و پاسداري از انقلاب را در شرايط بحراني كشور عهدهدار هستند. اين تجربه در انقلابهاي مختلف دنيا از جمله انقلاب فرانسه و كوبا نيز مصداق دارد و نگاهي به تاريخچه آنها اين مسئله را ملموستر مينمايد.
در كوبا پس از مبارزات گسترده مردم انقلابي عليه استثمارگري امريكاييها، فيدل كاسترو نيروي چريكي كوچكي در مكزيك تشكيل داد كه اعضاي آن82 نفر بودند و در اواخر سال1956 وارد كوبا شدند، اما به زودي توسط نيروي هوايي باتيستا شناسايي شده و مورد حمله ارتش قرار گرفتند؛ تنها22 نفر زنده ماندند كه 10نفري از نيروي هوايي و 12 نفر ديگر از جمله كاسترو توانستند فرار كنند و گروه چريكي جديدي را تشكيل دهند. نيروهاي كوچك چريكي مردمي كه تعداد نفرات آنها هيچگاه بيش از 2هزار نفر نبود، در برابر تجاوز ارتش 40هزار نفري و نيرويهوايي قرار گرفته بودند. اما با وجود اين انقلاب پيروز شد و كميتههاي مردمي، خلقي و شبه نظامي به عنوان حافظان انقلاب تشكيل و گسترش يافتند. شايان توجه است كه امروزه، هنوز پس از گذشت سالهاي طولاني، كميتههاي مردمي كوبا همچنان مستقر و پا بر جا هستند و نقش مهمي در تأمين امنيت آن كشور ايفا ميكنند.
تجربه كميتهها در دوران انقلاب مشروطيت ايران
در كشور ما پس از پيروزي انقلاب و با تدبير حضرت امام خميني(ره) اين كميتهها تشكيل شد. در واقع، حضرت امام براي حفاظت از امنيت داخلي جمهوري اسلامي و براي دفاع در برابر تهديدات خارجي و برون مرزي اين كميته را بنيان نهادند، زيرا در تجربه انقلاب ناكام مشروطه، آسيب ناشي از ضعف يا خلأ چنين كميتههاي مردمي و شبهنظامي به خوبي ملموس بود كه بعدها به ظهور و قدرت يافتن عناصر استبدادي دوره محمدعلي شاه مانند محمدولي تنكابني به عنوان رئيس پليس و رئيس نيروهاي مسلح پس از فتح تهران انجاميد. در انقلاب مشروطيت ايران، نهادهايي شبهنظامي و انتظامي در قالب كميتههاي انقلاب به وجود آمد كه مهمترين آنها كميته انقلابيون متشكل شده در باغ ميكده تهران بود كه اعضاي آن عبارت بودند از: سيد جمالالدين واعظاصفهاني، ملكالمتكلمين و دولتآبادي كه با نظر سه روحاني برجسته يعني آيتالله سيدعبدالله بهبهاني، آيتالله سيدمحمد طباطبايي و آيتالله شيخ فضلالله نوري شبنامههايي را منتشر ميكردند. متعاقب انقلاب مشروطيت ايران، كميتههاي مردمي انقلاب در تهران و به ويژه در شهر تبريز تشكيل گرديد كه در شهر تبريز به نام مجاهدان تبريزي به فرماندهي ستارخان و باقرخان به فعاليت انقلابي پرداختند. ستارخان و باقرخان و نيروهاي آنان در تصرف شهر تهران در دوران استبداد صغير(محمدعلي شاه)نقش اساسي داشتند. نفوذ عناصر مشكوك و بعضاً وابسته به سياستهاي انگلستان در انقلاب مشروطيت باعث انحراف آن از مسير اصلي و مردمي آن شد و در نتيجه شخصيتهايي نظير آيتالله سيدعبدالله بهبهاني ترور و سپس آيتالله شيخ فضلالله نوري اعدام و كساني مانند ستارخان و باقرخان نيز خانهنشين گرديدند و نهادهاي مردمي نظير كميتههاي انقلاب، امكان استمرار حيات را نيافتند. در واقع انقلاب مشروطيت به دليل فقدان رهبري منسجم و يكپارچه و نفوذ عناصر غربزده و متمايل به انگلستان و جدا شدن رهبران از تودههاي مردم، نتوانست به اهداف اصلي خود دست يابد. براي درك ضرورت ايجاد كميتههاي انقلاب اسلامي، توجه به مطالب ذكر شده درباره انقلاب مشروطيت و نگاهي گذرا به شرايط انقلابي ايران در ماههاي پاياني سال1357 و ابتداي سال 1358 كافي است.
ضرورت تشكيل سراسري كميتهها
پس از پيروزي انقلاب اسلامي
تعطيلي بسياري از ادارهها و سازمانها از جمله سازمانهاي امنيتي و انتظامي، احتمال كودتاي نظامي، قدرت گرفتن گروههاي ضدانقلاب در تهران و برخي استانها، اعلام استقلال و خودمختاري در برخي نقاط مرزي، تهديدات خارجي و... گوشهاي از اين دشواريها و بحرانهاست. آيتالله سيداحمد علمالهدي در اين باره چنين ميگويند:
«انقلاب پيروز شده است، نه دولت دارد، نه مجلس، نه تشكيلات، نه يك الف قانون براي اداره جامعه انقلابي. از آن طرف هم تمام جريانهاي ضددين و الحاوي يا التقاطي بسيج شدهاند و به اسم جريانهاي انقلابي، با انقلاب اسلامي مبارزه ميكنند و از سوي ديگر، بازماندگان رژيم[ سابق] به اسم حفظ تاج و تخت به جان اين نظام افتادهاند. در چنين شرايطي كه با يك ناامني ساده ميشود انقلاب را واژگون كرد و جلوي رشد انقلاب را گرفت، مرحوم شهيد مطهري(ره)، خدمت حضرت امام(رضوانالله تعالي عليه) عرض كرد كه الان وقت آن است كه يك نهاد مسلحي تحت فرماندهي روحانيت تشكيل بدهيم و كسي كه براي تأسيس اين نهاد خوب است، آقاي مهدويكني است».
حضرت امام نيز اولين حكم انتصاب را به آيتالله محمدرضا مهدويكني صادر فرمودند. تهديداتي كه ضرورت ايجاد كميته انقلاب اسلامي را ايجاب ميكرد، ميتوان بدين ترتيب برشمرد:
1ـتهديداتي كه از ناحيه عناصر رژيم احساس ميشد: بعضي از عناصر ارتش و... كه به حكومت پهلوي وفادار بودند، مترصد فرصتي بودند تا كودتايي را در كشور سازماندهي كنند.
2ـ گروهكها:دومين تهديد از سوي گروهكها و جناحهاي سياسي غير مسلمان( با ايدئولوژي غير اسلامي يا التقاطي) بود. گروههايي مانند چريكهاي فدايي خلق، سازمان مجاهدين خلق، سازمان پيكار، حزب دموكرات و... با خط امام تقابل داشتند و بعدها نقش مخرب خود را در حوادث خلق تركمن و خلق كرد در كردستان، حزب دموكرات و گروههايي كه هوادار عزالدين حسيني بودند، در جنوب سازمان خلق عرب و در بلوچستان سازمان خلق بلوچ( كه عمدتاً از سوي گروههاي چپ ماركسيستي حمايت ميشدند) تنشها و مشكلاتي را براي انقلاب پديد ميآوردند.
3ـ تهديدات خارجي: سومين خطر، تهديد خارجي بود، به ويژه امريكا و رژيمهايي كه در منطقه حضور داشتند و پيروزي انقلاب اسلامي برايشان خوشايند نبود. ( مانند رژيم بعث عراق).
4ـ بينظمي اداري و بحران ساختاري: بحث ديگري كه آن ايام مطرح بود، درهم ريختگي و زوال ساختارهاي مختلف رژيم پيشين بود. بخش اقتصاد در هم ريخته، كارخانهها تعطيل شده و كارگرها دست از كار كشيده بودند. سرمايهدارها و عناصر متعلق به رژيم پيشين، فرار كرده و بخشهاي اقتصادي و توليدي دچار مشكل شده بودند. بخشهاي امنيتي و ارتش در تحير بودند و هنوز نميدانستند كه ميشود به آنها اعتماد كرد يا نه؟ در ميان اين نيروها، عناصري بودند كه نسبت به رژيم پهلوي وابستگي و تعصب داشتند. ساختارهاي فرهنگي هم دچار مشكل شده بودند. در دانشگاهها هم درهم ريختگي بود. همانگونه كه« مون درك» در كتاب گفتارهايش ميگويد: «انقلابيون تجربه كارهاي اجرايي و حكومتداري را ندارند، وقتي هم كه روي كار ميآيند، در بخشهاي مديريتي دچار مشكل ميشوند.» بنابراين شرايط از جهت اداري و مديريتي دچار تشتت و تنش بود. مجموعه اين شرايط سبب شده بود كه در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي يك نيروي مردمي شبهنظامي متعلق به خود انقلاب، از درون مردم و مورد اعتماد امام به نام« كميتههاي موقت انقلاب اسلامي» ايجاد شود. نگاهي به اين موارد و شرايط نشان ميدهد كه عدم ايجاد كميته در اوان پيروزي انقلاب اسلامي ميتوانست چه آثار زيانباري را براي انقلاب و كشور به دنبال داشته باشد و حتي به عقيم ماندن تمام تلاشها و مجاهدتهاي ملت ايران بينجامد.