ورزش در جامعه ما مقولهاي فراموش شده به حساب ميآيد و اينکه در سال يک روز يا يک هفته را به نام ورزش و تربيت بدني نامگذاري كنند، تأثيري در اصلي ماجرا نميگذارد. با اينکه از حيث داشتن رسانههاي ورزشي و خبر ورزشي در دنيا مقام اول را در اختيار داريم، اما از نظر گرايش مردم به ورزش در ردههاي آخر هستيم. در حالي که فقط و فقط به ترويج فوتبال و پخش بازيهاي استقلال و پرسپوليس تأکيد ميشود؛ از تأثيرات ورزش بر سلامت جسم، روح، اقتصاد مقاومتي، تربيت نسل آينده، روابط عاطفي، امنيت اجتماعي و کاهش آسيبهاي اجتماعي و جرايم غافل هستيم. در حقيقت هفته تربيت بدني بايد به هفته ورزش همگاني تغيير يابد، چراکه بر اساس قانون اساسي اولين وظيفه مديران ورزش، رشد ورزش همگاني است. در اين هفته رئيسجمهور بايد در هيئت دولت از وزير ورزش در خصوص رشد ورزش همگاني سؤال کند. کمتر از 10 درصد مردم ايران به صورت مرتب و مداوم ورزش ميکنند. از سوي ديگر رايگان اعلام کردن اماکن عمومي يک روز در سال تنها يک نمايش است و براي آنکه قدمي در راه همهگير شدن ورزش همگاني برداشته شود، بهتر است امکانات و تسهيلات بيشتري براي مردم فراهم کنيم و شناخت جامعه از ورزش را از ديدگاه علمي و اعتقادي بالا ببريم. اگر همه آحاد جامعه به ورزش روي خوش نشان بدهند، بدون شک ثمرات آن در همه بخشها و نهادهاي کشور به چشم خواهد آمد. از سوي ديگر گرايش هرچه بيشتر به ورزش همگاني تأثير مستقيمي بر رشد ورزش قهرماني دارد. کشوري مانند سوئد با 9 ميليون جمعيت تاکنون 460 مدال المپيک کسب کرده، اما ايران با 80 ميليون جمعيت نزديک به 70 مدال المپيک در کارنامه دارد. اين تفاوت فاحش را بايد در نوع نگاهها به ورزش همگاني در سطح جوامع مختلف جستوجو کرد. نتايج تيمهاي ملي و تعداد مدالهاي کسب شده در شأن نظام جمهوري اسلامي و همچنين سطح تمدن و فرهنگ ايراني نيست. در صورتي که فدراسيونها ورزش همگاني را در اولويت کاري خود قرار دهند در سطح قهرماني نيز پيشرفتهاي محسوسي را پيشرو خواهند داشت.