معصومه طاهري
بدون شك اگر اجتماعي از تيغ جراحگونه نقادي محروم شود و دلخوش به مداحي و تملق گردد، به تدريج گرفتار بيماريهاي مختلف خواهد شد و از سلامت بازميماند؛ چراكه نبود فضاي نقد در جامعه و گردش آزاد اطلاعات سبب بروز فساد ميشود كه سلامت جامعه را به مخاطره مياندازد.
بههمين خاطر براي پيشبرد جامعه به سوي پيشرفت و ترقي ايدهآل، بايد فرهنگ انتقاد سالم و انتقادپذيري در جامعه نهادينه شود چه آنكه هيچ فرد يا سازماني خالي از خطا و اشتباه نيست و اگر انتقاداتي سازنده نسبت به اشكالات وجود داشته باشد و به آن هم عمل بشود قطعاً صلاح و سلامتي فرد و جامعه را به دنبال خواهد داشت؛ البته در اين رابطه بايد روحيه نقد و نقادي با ظرافت و دقت بسترسازي و نهادينه شود كه در اين مسير رسانهها به خصوص رسانه ملي جايگاه مهمي دارند.
در اين راستا از آنجا كه تلويزيون عموميترين و فراگيرترين رسانه در دنيا محسوب ميشود كه مخاطبانش از اقشار و گروههاي سني در هر رده و جايگاهي هستند ميبايست نگاه نقادانه و حساسي نسبت به مسائل مختلف داشته باشد و روحيه پرسشگري را بين مخاطبان پرورش بدهد متقابلاً از مسئولان و مديران دستگاههاي دولتي و غيردولتي پاسخي بگيرد؛ به نوعي حلقه رابط بين مردم و مسئولان نظام باشد در غير اين صورت با وجود تنوع رسانهها و سيلاب اطلاعات درست و غلطي كه از مجاري مختلفي به مخاطبان تزريق ميشود كم كم جايگاه خود را از دست ميدهد و با ريزش مخاطب مواجه ميشود.
توليد برنامههاي انتقادي و چالشگر ازجمله اين برنامههاست كه از تلويزيون انتظار ميرود مطالبات مردمي را به گوش مديران و مسئولان برساند و پيگيرانه دنبال جواب آنها باشد. پيش از اين معدود برنامههايي چون صندلي داغ، صرفاً جهت اطلاع، حساس نشو، پخش يك خط درميان ثريا و حاشيههاي پزشكي، تا حدودي مشكلات را انعكاس ميدادند و از مسئولان مطالبهگري داشتند كه اين روزها به بهانههايي چون نبود بودجه ديگر خبري از آنها نيست؛ از سويي ديگر رسانه منتقد تنها به يك رسانه سياسي خلاصه نميشود؛ ابعاد و موضوعات گوناگوني در جامعه وجود دارد كه بايد از سوي رسانهها به ويژه رسانه ملي به نقد كشيده شوند؛ چه در موضوعات تخصصي و چه فرهنگي. هر وقت بنيادها و سازمانهاي مختلف را به شكلي منصفانه به نقد و مناظره (البته برنامههاي زنده نه ضبطي و فرمايشي) در رسانه ملي دربياوريم آن زمان است كه ميتوانيم ضمن اعتماد مخاطبان، جلوي فساد اداري و اجتماعي را هم بگيريم؛ براي مثال چرا در تلويزيون از برخی بنیادهای فرهنگی با بودجه فراوان و عملکرد پنهان یا فاقد عملکرد و برخی سازمانهای فرهنگی مشهور کشور نقد نميشود.
نقد بايد همهجانبه باشد تا شريانهاي جامعه را از گرفتگي و سكون نجات دهد. با نگاهي منصفانه در سيماي جمهوري اسلامي برخي مواقع برنامههايي با موضوعهاي انتقادي در زمينههاي اجتماعي تهيه و پخش ميشود كه بعد از مدتي يا از مسير عادي خودش خارج ميشود و تغيير ماهيت ميدهد يا به طور كلي قطع ميشود، لذا عدم بيان انتقادات و شجاعت سؤال در رسانه ملي به تدريج باعث كاهش اعتماد مخاطبان و متقابلاً گرايش مردم به رسانههاي بيگانه و معاندي ميشود كه از آب گلآلود به نفع خود ماهي ميگيرند. بنابراين با توجه به اينكه رسانه آيينه حقايق اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و... بوده و تصويرگر خواسته مردم است، رسانهها به ويژه رسانه ملي رسالت قابل توجهي در انعكاس ضرورتها و واقعيتهاي اجتماعي دارد.
اين درحالي است كه مقام معظم رهبري همواره سعي كردهاند تا فضاي نقدپذيري به اشكال مختلف در كشور اجرا و نهادينه شود كه مصداق بارز آن اهتمام به لزوم كرسيهاي آزادانديشي و مناظرات است. ايشان بارها فرمودهاند كه بايد كرسيهاي آزادانديشي در دانشگاهها باز و فعال باشد اما متأسفانه اوضاع پس از انتخابات 88 تا حدودي مانع از به جريان افتادن اين فضا شده است.
مدتي پيش با حجتالاسلام والمسلمين پناهيان گفتوگو داشتم؛ وي دراينباره به نكته جالبي اشاره كرد وگفت: «قبل از اينكه هرج و مرج در نقد رسانه صورت بگيرد و حرف حق و باطل به هم آميخته شده و كار اصلاح و رشد اجتماع به تأخير بيفتد، بايد خود رسانهها بهخصوص تلويزيون به عنوان رسانه ملي پيشتاز در عرصه نقد شوند و ميدان را براي منتقدان باز كنند. رسانهها با همراهي مجامع علمي مثل دانشگاه باب نقد را بسترسازي و توسعه دهند تا مقدمهاي شود براي توليد دانش و پيشرفت كشور؛ بنابراين مسئولان فرهنگي ميبايست در اين زمينه برنامهريزي اصولي داشته باشند و پژوهشگران و فرهيختگان را به اين امر دعوت كنند تا در اينباره به نتيجه مطلوب برسند.»
در هر صورت نقد و نقدپذيري مانند خوني است كه در شريانهاي يك جامعه جريان دارد و نياز آن اجتماع براي حياتش محسوب ميشود. اگر اين خون به هر دليل كثيف شود يا به واسطه موانعي به پيكره جامعه نرسد مطمئن باشيم كه اجتماع دچار مرگ تدريجي و ركود خواهد شد.