مهدیپورصفا
از مطبوعات و رسانهها به عنوان ركن چهارم دموكراسي نام ميبرند. مطبوعات با ايجاد شفافيت در فضاي جامعه سبب ايجاد نظارت عمومي بر رفتار حاكميت ميشوند و از هر گونه انحراف جلوگيري ميكنند، البته اين تعريف از رسانه ارائه يك نگاه آرماني و خوشبينانه است، وگرنه همه امروز ميدانند كه رسانهها نيز درگير باندهاي قدرت و ثروت هستند.
عملكرد رسانههاي بينالمللي در جريان بحرانهايي همچون بحران مسلمانان در ميانمار و اشغال سرزمين فلسطين توسط رژيمصهيونيستي يكي از مهمترين نمونههاي اين رفتار دوگانه است.
رابطه نظام سلطه و مطبوعات در ايران
متأسفانه در فضاي داخلي كشور رسانهها و مطبوعات به عنوان ابزاري براي تحميل اراده باندهاي قدرت به خصوص از سوي قدرتهاي استعماري به كار گرفته شدهاند.
شايد بتوان نمونههاي بسياري را در طول تاريخ براي اين مسئله ذكر كرد اما مهمترين نمونه كه همچنان در ذهن ايرانيان باقي مانده، عملكرد مطبوعات و رسانهها در جريان ملي شدن صنعت نفت است.
واقعيت اين است كه شبكههاي جاسوسي بريتانيا با استفاده از نفوذي كه در جريانهاي مطبوعاتي آن زمان داشتند، تمام تلاش خود را به كار گرفتند تا با ابزار رسانه اختلافات بين جريانهاي ملي و مذهبي را تشديد كنند. شايعاتي كه در روزنامهها عليه دكتر مصدق و همچنين آيتالله كاشاني به عنوان سران نهضت ملي شدن صنعت نفت به طور مداوم منتشر ميشد، نمونههايي از اين توطئهها بودند.
همچنين با بزرگنمايي نقش تودهايها در جريان ملي شدن صنعت نفت، قشر مذهبي جامعه به شدت در مورد ماهيت اين نهضت و همچنين اميال رهبران آن بدبين و همين امر سبب شد بخشي از مردم جنوب شهر عمدتاً با ذهنيت مقابله با ملحدان به كودتا عليه ملي شدن صنعت نفت بپيوندند يا در نمونه ديگر ميتوان به نقش رسانهها در بلواي نان اشاره كرد كه البته در نهايت باز هم منجر به توقيف مطبوعات شد.
حسين مكي، روزنامهنگار در خصوص اين آشوب و همچنين سركوب پس از آن مينويسد: نقش گسترده اراذل و اوباش بسيج شده در اين آشوب، براي اين بود كه اين مختصر آزادي را كه پس از سقوط رضا شاه در ايران به وجود آمده بود در نطفه خفه كنند تا مردم بيدار نشوند چراكه به زيان منافع متفقين بود. شاه و قوام با پادرمياني عناصر خارجي و داخلي سازش كردند كه پرونده را مختومه سازند و اوضاع به حالت عادي خود برگردد.
نهايت ماجرا آن شد كه حكومت نظامي اعلام شد و عصر همان روز روزنامه اطلاعات هم مانند تمام روزنامهها توقيف شد و 43 روز در توقيف ماند و قوام از اين حادثه در جهت سركوبي مخالفان خود، خوب استفاده كرد.
وقتي روزنامهها آتشآفرين بحرانهاي اجتماعي ميشوند
در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز بعد از جنگ تحميلي و به خصوص وقايع پس از تيرماه سال 78 رسانهها به عنوان نقش محوري در خصوص ايجاد آشوب در اين معركه ظاهر شدند؛ نقشي كه سبب شد رهبر معظم انقلاب اسلامي به صراحت به اين نكته اشاره كنند كه برخي روزنامهها به عنوان مقر دشمن درآمدهاند.
ايشان در بيانات خود در اين باره در نماز جمعه 18 تيرماه ميفرمايند: «يك شبكه جنگ رواني عليه ايران و نظام اسلامي در سطح تبليغات جهاني به وجود آوردند. غير از راديوهاي معمولي كه عليه نظام اسلامي دائماً حرف ميزدند - مثل راديوي امريكا، راديوي رژيم صهيونيستي، راديوي انگليس، امريكاييها يك راديو مخصوص حمله به نظام اسلامي درست كردند و اسمش را هم راديوي آزادي گذاشتند! بودجه كلاني هم براي اين راديو كنار گذاشتند؛ اعلام كردند كه 100 ميليون دلار يا چيزي در اين محدوده، براي اين راديو كنار گذاشتهاند! زحمات زيادي هم كشيدند با آن كشور اروپايي كه قبول نميكرد اين راديو در آنجا مستقر باشد، كلنجار رفتند و فشار آوردند تا وادار كردند كه اين راديو در اروپا يك مركز فرستنده داشته باشد، بعد هم صريحاً گفتند - اين ديگر تحليل نيست - كه اين راديو، هدفش برخورد با خط فلاني در ايران است، ما ميخواهيم با اين خط مبارزه كنيم! آن كساني كهگردانندگان راديو بودند، اين را گفتند و به زبان آوردند و ثبت شد، بنده خودم هم آن را شنيدم.»
ارزيابي عملكرد امنيتي مطبوعات در اين حادثه كه بيش از ساير قضايا امنيت كشور را به طور مستقيم به خطر انداخت نيز از دو جنبه سلبي و ايجابي امكانپذير است.
از ديدگاه سلبي، با تحليل محتواي مطبوعات، طي چند روزي كه وضعيت بحراني ادامه داشت، ميتوان موارد متعددي از تخلفات مخالف امنيت ملي را در آنها مشاهده كرد، مواردي همچون تحريك و تهييج دانشجويان، متهم ساختن نيروهاي بسيج، انتظامي و امنيتي به خشونتطلبي و آشوبگري، مغاير جلوه دادن عملكرد نيروي انتظامي با سياستهاي رئيسجمهور و دولت، حمايت از آشوبطلباني كه بانكها و ساختمانها را تخريب ميكردند، تحريك و تشويق به مقاومت و استمرار اعتراضات، انتساب حوادث خشونتبار به يك جناح سياسي و اتهام طراحي توطئه بر ضد رئيسجمهور.
به اين ترتيب از اين ديدگاه، روزنامهها باعث شدند يك حادثه محلي به يك بحران ملي تبديل شود، البته مراجعه به روزنامهها در دوران ياد شده نشان ميدهد شدت تعارضات سياسي و جناحي باعث شد بسياري از موازين مربوط به امنيت ملي زير پا گذاشته شود.
جالب اينجاست همين الگوي رفتاري را ميتوان در اتفاقات و رويدادهاي سال 88 نيز مشاهد كرد. تنها تفاوتي كه در اين ميان با وقايع آن سال وجود داشت، اضافه شدن فضاي مجازي به عنوان مكملي در كنار روزنامهها و همچنين شبكههاي ماهوارهاي خارجي بود كه به دنبال توسعه تنش در سطح جامعه بودند؛ تنشي كه منجر به وجود آمدن شكافهاي وسيع اجتماعي شد و اين شكافها هنوز هم با گذشت سالها از آن ماجرا به طور كامل بهبود نيافتهاند.
شبكههاي اجتماعي جانشين خلف روزنامههاي برانداز
حالا با گذشت سالها از آن ماجرا به نظر ميرسد شبكههاي مجازي به خصوص شبكههاي اجتماعي در حال ايفاي همان نقش بدون برانگيختن حساسيتهاي قبلي هستند. گسترش وسيع شايعهها به خصوص عليه مقامات ارشد نظام در فضاي مجازي بدون امكان پاسخگويي مناسب سبب شده عملاً فضاي جامعه از چنين شايعههايي انباشته شود.
طبيعي است ميتوان با صراحت اين فرضيه را مطرح كرد كه برخي از اكانتهاي شبكههاي اجتماعي در حال ايفاي نقش برخي روزنامههاي دهه 70 بدون برانگيختن حسايتهاي قبلي هستند، منتها اين بار اين مطالب با بينندهاي چند ده ميليون نفري و بدون هيچ گونه امكان نظارتي خاص انجام ميپذيرد، از سوي ديگر به دليل اينكه برخلاف روزنامهها ماهيت فيزيكي وجود ندارد، نفوذ فوق ماهيت كاملاً زير پوستي در داخل جامعه خواهد داشت.
شايد زمان آن رسيده است دولت و به خصوص شوراي عالي فضاي مجازي براي اين مسئله راهكاري اساسي بدون محروم كردن جامعه از فوايد چنين شبكههايي پيدا كنند.
در اين ميان اگر دولت هم منافع زودگذري از گسترش چنين اخباري داشته باشد، به زودي متوجه خواهد شد آزادي شبكههاي اجتماعي با چنين ابعادي در نهايت به يك شمشير دو لبه تبديل خواهد شد كه ميتواند بقاي خود دولت را نيز با خطر مواجه كند.