متهم در ادامه گفت: «روزي به خانه پدرم رفتم و چند روزي آنجا بودم كه متوجه بداخلاقيهاي پدرم شدم. او همسر و فرزندانش را كتك ميزد. اين صحنهها مرا ياد دوران كودكيام انداخت به همين خاطر به فكر انتقام افتادم.»
او در خصوص قتل گفت: «براي كشتن پدرم يك اسلحه بادي كه براي شكار بود را برداشتم و يك تير به سر پدرم شليك كردم. همان لحظه نامادريام به هواخواهي از پدرم وارد درگيري شد. من كه وجودم را خشم گرفته بود با قنداق تفنگ يك ضربه به سر او زدم كه بيهوش روي زمين افتاد. سر تفنگ روي پايم بود كه تيري شليك شد و به پايم برخورد كرد. اين اتفاق باعث شد عصبانيتم بيشتر شود و با داس به جان پدر و نامادريام بيفتم و آنها را به قتل برسانم.»
به دنبال اقرارهاي متهم پرونده تكميل و پرونده به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي زالي قرار گرفت. ابتداي جلسه نماينده دادستان گفت: رئيس قوه قضاييه از طرف دو فرزند صغير قربانيان براي متهم درخواست قصاص كرده است. در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و خلاف اظهاراتش با انكار به جرمش گفت: «روز حادثه براي شكار به آنجا رفته بودم كه ناگهان يك نفر از پشت سر گردنم را گرفت و ضربهاي به سرم زد كه بيهوش شدم. وقتي به هوش آمدم متوجه شدم پايم تير خورده است. از آنجائيكه پولي براي درمان نداشتم چند رأس گوسفندان پدرم و چند كيسه سيمان را كه در خانه بود، برداشتم و فروختم تا بتوانم پايم را درمان كنم. نميدانم چه كسي پدر و نامادريام را كشته است.»
در ادامه پسر اكبر كه حالا 17 سال دارد به عنوان شاهد گفت: آن روز در خانه بودم و اميد مقابل چشمان ما پدر و مادرم را كشت. نميدانم چرا حالا دروغ ميگويد.
در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.