کد خبر: 876942
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۱
پسر جوان كه از هفت‌سال قبل به اتهام قتل پدر و نامادري‌اش در بازداشت به سر مي‌برد در جلسه محاكمه جرمش را انكار كرد.
به گزاش خبرنگار ما، بيست و هفتم بهمن ماه سال 89، مردي مأموران پليس بومهن را از قتل زن و مرد ميانسالي باخبر كرد و گفت: «خواهرم، همسر دوم اكبر بود. اكبر از همسر اولش يك پسر و چند دختر داشت و از خواهرم صاحب پسر 10 ساله و دو پسر دوقلوي شش ساله بود. دقايقي پيش بود كه خواهرزاده‌ام تماس گرفت و گفت اميد، 30ساله – برادر ناتني‌اش- پدر و مادرش را كشته است.‌» مأموران در حياط منزل مقتول با گودالي كه دو جسد سوخته در آن بود مواجه شدند. با انتقال اجساد به پزشكي قانوني، اميد بازداشت شد. او در بازجويي‌هاي مقدماتي به جرمش اقرار كرد و گفت: «12سال قبل مادر و پدرم از هم جدا شدند و من با سه خواهر و مادرم زندگي مي‌كردم تا اينكه متوجه شدم، پدرم ازدواج كرده و صاحب سه فرزند پسر شده است. اين گذشت و دو سال قبل از حادثه ازدواج كردم، اما با همسرم تفاهم نداشتم و منجر به جدايي شد.»

متهم در ادامه گفت: «روزي به خانه پدرم رفتم و چند روزي آنجا بودم كه متوجه بداخلاقي‌هاي پدرم شدم. او همسر و فرزندانش را كتك مي‌زد. اين صحنه‌ها مرا ياد دوران كودكي‌ام انداخت به همين خاطر به فكر انتقام افتادم.»

او در خصوص قتل گفت: «‌براي كشتن پدرم يك اسلحه بادي كه براي شكار بود را برداشتم و يك تير به سر پدرم شليك كردم. همان لحظه نامادري‌ام به هواخواهي از پدرم وارد درگيري شد. من كه وجودم را خشم گرفته بود با قنداق تفنگ يك ضربه به سر او زدم كه بيهوش روي زمين افتاد. سر تفنگ روي پايم بود كه تيري شليك شد و به پايم برخورد كرد. اين اتفاق باعث شد عصبانيتم بيشتر شود و با داس به جان پدر و نامادري‌ام بيفتم و آنها را به قتل برسانم.»

به دنبال اقرارهاي متهم پرونده تكميل و پرونده به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي زالي قرار گرفت. ابتداي جلسه نماينده دادستان گفت: رئيس قوه قضاييه از طرف دو فرزند صغير قربانيان براي متهم درخواست قصاص كرده است. در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و خلاف اظهاراتش با انكار به جرمش گفت: «روز حادثه براي شكار به آنجا رفته بودم كه ناگهان يك نفر از پشت سر گردنم را گرفت و ضربه‌اي به سرم زد كه بيهوش شدم. وقتي به هوش آمدم متوجه شدم پايم تير خورده است. از آنجائيكه پولي براي درمان نداشتم چند رأس گوسفندان پدرم و چند كيسه سيمان را كه در خانه بود، برداشتم و فروختم تا بتوانم پايم را درمان كنم. نمي‌دانم چه كسي پدر و نامادري‌ام را كشته است.»

در ادامه پسر اكبر كه حالا 17 سال دارد به عنوان شاهد گفت: آن روز در خانه بودم و اميد مقابل چشمان ما پدر و مادرم را كشت. نمي‌دانم چرا حالا دروغ مي‌گويد.

در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار