نیره ساری
پس از سالها تلاش و مرارت زياد، موفق به پشت سر گذاشتن ديواري به نام كنكور ميشود، بعد از اين به مرحله ترك ديار و خانواده ميرسد تا براي ورود به مهمترين مرحله از زندگي خود و ساختن آيندهاي روشن به عرصه علم و دانش وارد شود، آنچه بهعنوان يك حداقل مهم است تنها داشتن سقفي امن است تا با دوري از خانواده، دوران پر پيچ و خم دانشجويي را بگذراند. خوابگاه دانشجويي زيرنظر دانشگاه بهترين گزينه در نظر گرفته ميشود كه به لحاظ مادي و معنوي تأمينكننده بخشهاي مختلف نيازهاي يك دانشجوي شهرستاني است، اما هميشه آنگونه كه ما تصور ميكنيم، پيش نميرود. همان سقفي كه غالباً با پسوند امن توصيف ميشود، در نهايت به عناوين مختلف روي سر دانشجويان آوار ميشود و بالاخره آنچه باقي ميماند، مضاعف شدن درد دوري از خانه و كاشانه و حس ناامني براي پيشرفت و موفقيت است.
قصه پر غصه زندگي دانشجويي در خوابگاهها براي هر محصلي، از همان قصههايي است كه بهرغم ظاهر پر آب و رنگ، نهتنها با پايان خوش همراه نيست، بلكه در برخي موارد تلخي آن از همان ابتدا آغاز ميشود. كمبودهاي خوابگاهي، تراكم تعداد دانشجويان در اتاقها، كمبود امكانات، فرسودگي بناي خوابگاهها، فرسودگي امكانات موجود، نبوداستانداردهاي لازم، همه و همه از جمله عناوين مختلف قصههاي دانشجويان خوابگاهي است كه يك محصل را با كولهباري از اعتراض و البته تجربه تعاملي فارغالتحصيل ميكند. در اين ميان دعواهاي درونسازماني و برونسازماني هم در برخي مواقع دردي مضاعف بر اين قصه ميشود، اما گويي هيچ مسئولي هم درصدد انتخاب پايان خوش براي اين قصهها نيست، مگر با مسكنهاي موقتي! كه البته اگر مسئولي وجود داشته باشد.
طبق آمارها، سيستم آموزش عالي در بهترين شرايط ميتواند تنها براي درصد كمي از ۴ ميليون دانشجوي مشغول به تحصيل در دانشگاههاي كشور خوابگاه دولتي تدارك ببيند و مابقي اين افراد يا بايد راهي خوابگاههاي خصوصي شوند يا نخستين تجربه خانه مجردي را در دوران دانشجويي داشته باشند.
نگاهي بر مشكلات خوابگاههاي دانشجويي
از مهمترين مشكل خوابگاههاي دانشجويي بهخصوص در دانشگاههاي بزرگ و قديمي كشور مانند دانشگاههاي تهران، شهيدبهشتي، صنعتي شريف، خواجه نصرالدين طوسي، صنعتي اميركبير و نيز ساير دانشگاههاي برتر در نقاط مختلف كشور، قدمت بالاي ساختمانها است كه عمر بسياري از آنها حدود 30 سال بوده و همين مسئله موجب ميشود تا دانشجويان ساكن در خوابگاهها با مشكلات زيادي مواجه باشند. چنانكه هر چند وقت يكبار خبرهايي از بروز حوادث از قبيل آتشسوزي، گازگرفتگي، تركيدگي لوله در آنها اعلام ميشود.
يكي از دانشجويان همين دانشگاهها در گفتوگويي توضيح ميدهد: «خوابگاه تنها جاي خواب دانشجو نيست و بايد تسهيلات رفاهي داشته باشد. نبود اماكن ورزشي، فضاي سبز و همچنين نبود سالن مطالعه كه گاهي دانشجويان ساعتها به انتظار جاي خالي مينشينند و اين انتظار اغلب دانشجويان را عصبي ميكند، بهطوريكه برخي از دانشجويان بر سر جاي مطالعه با يكديگر درگير ميشوند. ساختمانها هم آنقدر فرسوده است كه برخي وقتها از گوشه و كنار همين خوابگاهها خاكي فرو ميريزد. با اين حال در همين ساختمان فرسوده هم بايد شانس بياوري تا بتواني براي خودت كنجي را گير بياوري.»
علاوه بر اين، كوچك بودن اتاقهاي خوابگاههاي دانشجويي از عمدهترين مشكلاتي است كه درددل اكثريت دانشجويان خوابگاهي است. حال آنكه حسب همين فضاهاي كوچك، مشكلات مختلف بهداشتي و ساير محدوديتهاي امكاناتي نيز افزوده ميشود و بيتوجهي به استانداردهاي مهم مانند نظافت و بهداشت آشپزخانهها و سرويسهاي بهداشتي همواره منجر به بيماريهاي مختلفي ميان دانشجويان ميشود.
فقدان امكانات كم فرهنگي و ورزشي از ديگر مشكلات مهمي است كه هر چند به ادعاي مسئولان وزارت علوم درصدد رفع آن هستند، اما همين كمبودهاي سالم و سازنده باعث شده است تا به گفته مسئولان صنفي- رفاهي يكي از دانشگاههاي كشور، دانشجويان به سمت سفرهخانهها و قهوهخانهها كشيده شوند.
يكي ديگر از فعالان دانشجويي، افزايش هزينههاي خوابگاههاي خودگردان در چند سال اخير و اجارهبهاي بالاي آنها را بهرغم وجود امكانات حداقلي ظاهري، نظافتي، نظارتي و حتي ارائه خدمات به دانشجو، دليل اصلي براي قوت گرفتن و گرايش دانشجويان به سمت گزينههاي خانه مجردي ميداند كه سرشار از آسيب و خلل خواهد بود.
از تدبير تا عمل
اما در اين ميان واگذاري خوابگاههاي دانشجويي به بخش خصوصي تنها تدبيري بوده كه وزارت علوم براي سروسامان دادن به وضعيت دانشجويان غيربومي در نظر گرفته است، اما با اين وجود خانوادهها اغلب از اينكه فرزندانشان را به خوابگاههاي خصوصي بسپارند اِبا دارند؛ چراكه وضعيت خوابگاههاي دولتي دانشگاهها هم چندان آنها را خاطرجمع نميكند، چه رسد به خوابگاههاي خصوصي كه برخي مجوزهاي لازم را هم ندارند!
هر چند كه بايد گفت زيرساختهاي خوابگاههاي دانشجويي نيازمند تحول و توسعه اساسي است و با ارائه بودجه كافي بخشي از اين مشكلات مرتفع خواهد شد، اما به نظر ميرسد، راهحل ساده اين مشكل اين است كه در وهله اول بوميگزيني را به عنوان يك راهحل در عمل اجرايي و راههاي رسيدن به آن را هموار کرد و در مرحله دوم و به موازات چنين فرآيندي همراه با توسعه روزافزون ظرفيت دانشگاهها و اضافه شدن تعداد زيادي دانشجو آن هم بهطور سالانه، براي بالابردن امكانات زندگي در خوابگاهها تلاش كرد. اينچنين است كه با فراهم كردن حمايتهاي لازم در اين زمينه كيفيت زندگي دانشجوها در پربارترين دوران زندگي آنها بالا ميرود و به لحاظ ضعفهاي روحي دوران تحصيلي گامي بزرگ در اين مسير برداشته ميشود.