حسن فرامرزي
وقتي يك نوزاد به دنيا ميآيد، ناتوان و رنجور به نظر ميرسد، كوچك و محقر است و به سادگي ميتواند زير دست و پا بماند، اما همين موجود به ظاهر ضعيف، قدرت خارقالعادهاي دارد كه هيچ كس جز او نميتواند صاحب آن باشد. وقتي در يك خانواده يا فاميل ميپيچد كه قرار است به زودي نوزادي متولد شود، صداي جيغها بالا ميرود. كسي جيغ ميزند و ميگويد خاله شده است. كسي جيغ ميزند و ميگويد عمه شده است. بزرگترها ممكن است خويشتندار باشند و جيغ نزنند، اما آنها هم خوشحالند؛ يكي مادربزرگ شده است، يكي پدربزرگ، يكي عمو ميشود، يكي دايي.
اين قدرت يك نوزاد است كه از همان روزهاي اول به دنيا آمدن شبكهاي از روابط دوستداشتني را ايجاد ميكند و يك خانواده را دوباره از نو به هم ميبافد، اين قدرت شگفتانگيز يك نوزاد است كه هنوز قدم از قدم برنداشته كاري ميكند كه جز او كسي نميتواند انجامش دهد. نوزاد هنوز از گرد راه نرسيده و راه نيفتاده با اينكه هنوز چشمش به روابط اين دنيا و آب و هوايش عادت نكرده، از زايشگاه به خانه نرسيده يك دوجين از روابط تازهاي كه پيشتر در خانواده نبوده ايجاد كرده است، يك دوجين از پسوندها و پيشوندهايي كه پيشتر نبودهاند. اگرچه آمدن نوزادان ديگر در يك خانواده مثل گلهاي زده بيشتر، عيار عمو بودن يا دايي بودن، عيار پدربزرگ بودن يا مادر بزرگ بودن را بالاتر ميبرد، اما حتي يك نوزاد هم آنقدر قدرت دارد كه با آمدنش، همه مناسبات خانوادگي و فاميلي را تحتالشعاع حضور خود قرار دهد. اما يك وقتهايي حتي از يك بچه هم كاري ساخته نيست، مثل اين ميماند كه بچه ميخواهد گل خودش را تقديم كند، اما گلداني نيست. فرض كنيد مادر نوزادي كه به دنيا آمده تكفرزند است، پدر نوزاد هم تكفرزند است، حالا كودك ميخواهد قدرت خود را به كار ببرد و كساني را عمو يا عمه كند. كساني را خاله يا دايي كند، اما در واقع كاري از او ساخته نيست چون پدر و مادر او برادر يا برادران، خواهر يا خواهراني ندارند كه نوزاد بتواند ميل بافتنياش را دست بگيرد و خانواده و فاميل را يك بار ديگر در شبكههايي تازه به هم ببافد. يا مثلاً اين فرض را در نظر بگيريد كه پدر و مادر عملاً در سني، كودك خود را به دنيا آوردهاند كه از چهار مادربزرگ و پدربزرگ همهشان يا اكثريت از دنيا رفتهاند و نوزاد عملاً آغوش مادربزرگ يا پدربزرگ را حس نخواهد كرد.
اجازه بدهيد خانوادههاي دو فرزندي را كه امروز بخش قابل توجهي از خانوادههاي ايراني را تشكيل ميدهند، بررسي كنيم. در خانوادههاي دو فرزندي هم بسياري از مواهب رابطهاي و شبكههاي بستگاني و خانوادگي از ميان ميرود. اگر يك خانواده چهار نفره با دو فرزند پسر و دختر را در نظر بگيريم در آن صورت فرزند دختر، خواهري نخواهد داشت و طبيعتاً اين دختر بعدها كه ازدواج ميكند فرزند او نميتواند خاله داشته باشد. فرزند دختر اين خانواده فقط ميتواند كودكان خود را اميدوار كند كه آنها در عوض دايي خواهند داشت. از آن طرف در همين خانواده فرزند پسر، برادر نخواهد داشت و طبيعتاً فرزند يا فرزندان او در آينده عمو نخواهند داشت، اما ميتوانند اميدوار شوند كه عمهاي دارند. حال اين موضوع را در نظر بگيريد براي اينكه كسي بتواند در زمان حال هم برادر و هم خواهر داشته باشد و در زمان آينده فرزندان او هم عمو و هم عمه، خاله و دايي داشته باشند. پدر و مادر او دستكم بايد چهار فرزند به دنيا بياورند، آن هم با تركيب دو دختر و دو پسر كه هم پسرها برادر و خواهر و هم دخترها خواهر و برادر داشته باشند. در اين صورت ميشود اميدوار بود كه در آينده وقتي اين برادر و خواهرها ازدواج ميكنند فرزندان آنها به طور كامل صاحب دايي، عمه، عمو و خاله شوند. پس براي اينكه يك فرزند به دنيا آمده بتواند همه هديههاي پيشوندي خود از عمه و دايي تا عمو و خاله را در خانواده و فاميل توزيع كند، پدر و مادر او بايد دستكم در خانوادهاي شش نفره به دنيا آمده باشند.
حال چند احتمال را در خانوادههاي چهار نفره كه بيشترين سهم را در ميان خانوادهها دارند بررسي كنيم و انقراض پيشوندهاي دوست داشتنياي چون خاله، عمو، دايي و عمه را يادآور شويم.
خانواده چهار نفره - پدر و مادر و دو پسر: در اين خانواده پسرها برادر دارند، اما خواهر ندارند. آنها اگر در آينده ازدواج كنند و بچهدار شوند، فرزند يا فرزندان آنها عمو خواهند داشت اما عمه نخواهند داشت، بسته به اينكه زنان آنها خواهر يا برادر داشته باشند، فرزندان آنها يا خاله خواهند داشت يا دايي، اين البته در شرايطي است كه زنان آنها نيز در خانوادههاي چهار نفره باشند.
خانواده چهار نفره - پدر و مادر و دو دختر: در اين خانواده دخترها خواهر دارند، اما برادر ندارند. آنها اگر در آينده ازدواج كنند و بچهدار شوند، فرزند يا فرزندان آنها خاله خواهند داشت، اما دايي نخواهند داشت. بسته به اينكه همسران آنها خواهر يا برادر داشته باشند، فرزندان آنها يا عمو خواهند داشت يا عمه، اين البته در شرايطي است كه زنان آنها نيز در خانوادههاي چهار نفره باشند.
خانواده چهار نفره - پدر و مادر و يك پسر و دختر: در اين خانواده فرزند دختر، برادر دارد و خواهر ندارد و فرزند پسر خواهر دارد اما برادر ندارد. آنها اگر در آينده ازدواج كنند و بچهدار شوند، فرزند يا فرزندان پسر خانواده عمه خواهند داشت، اما عمو نخواهند داشت و فرزند يا فرزندان دختر خانواده دايي خواهند داشت، اما خاله نخواهند داشت. از طرف ديگر بسته به اينكه همسران آنها خواهر يا برادر داشته باشند، فرزندانشان خاله يا دايي، عمو يا عمه خواهند داشت.
خانواده سه نفره - پدر و مادر و يك پسر يا دختر: در اين خانوادهها فرزند دختر يا پسر عملاً برادر و خواهري ندارد و اگر در آينده ازدواج كند و بچهدار شود فرزند يا فرزندان او خاله و دايي يا عمو و عمه - بسته به اينكه جنسيت فرزند اين خانواده پسر يا دختر باشد - نخواهند داشت. حال اگر اين پسر يا دختر با خانوادهاي وصلت كنند كه آنها هم تكفرزند هستند، عملاً فرزند يا فرزندان آنها هيچ كس را نخواهند داشت كه او را عمو يا عمه، خاله يا دايي صدا بزنند.
به اين ترتيب با نگاهي به اين فرمولها متوجه ميشويم كه ساختار نظام خويشاوندي به شدت بستگي به تعداد و تركيب دختر و پسري فرزندان ما دارد، در واقع حيات مناسبات فاميلي فردا به رفتار امروز ما در فرزنددار شدن بستگي دارد.