کد خبر: 876313
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
خاطره زير را يوسف زينلي از رزمندگان و آزادگان دفاع مقدس برايمان تعريف کرده است. خاطرات زيادي از دلاورمردان مدافع خرمشهر نقل شده كه برخي از اين افراد مشهور و برخي گمنام هستند.
خاطره زير را يوسف زينلي از رزمندگان و آزادگان دفاع مقدس برايمان تعريف کرده است.
خاطرات زيادي از دلاورمردان مدافع خرمشهر نقل شده كه برخي از اين افراد مشهور و برخي گمنام هستند. يكي از اين دلاورمردان، شهيد سرافراز سرگرد آريافر است كه حقير در زمان يورش ارتش بعث به خرمشهر افتخار همرزمي با او را داشتم.  زماني كه ارتش عراق در حال پيشروي و اشغال خرمشهر بود، سرگرد آريافر به همراه تعدادي سرباز و چند جوان بسيجي (از جمله من و دو دختر نوجوان كه در پي ما مي‌آمدند) جزو آخرين مدافعاني بوديم كه نوميدانه سعي در دفاع از شهر داشتيم.  يك روز كه خستگي بر همه چيره شده و اميد رسيدن كمك رنگ باخته بود، يكي از سربازاني كه گرايش چپ داشت با اعتراض به سرگرد آريافر گفت: پس چه شد آن 120 تيپ شاهنشاهي؟ چرا كسي به ما كمك نمي‌كند؟ اينجا مانده‌ايم براي چه؟ و...
حرف‌هاي آن سرباز برخي ديگر را هم تحت تأثير قرار داده بود و به صورت غرولند با او همراهي مي‌كردند. سرگرد كه آثار خستگي در صورتش نمايان بود با آن چهره غبار گرفته به ما گفت: هر كه مي‌خواهد برود. من با اين چند بسيجي و آن دخترها مي‌مانم و مي‌جنگم! اما هنگامي كه بازگشتيد، سبيل‌هايتان را بتراشيد و جاي آن سرخاب و سفيدآب بماليد!  سرگرد به راه افتاد و ما هم در پي او، پس از مدتي سر و كله سربازان يكي يكي پيدا شد (انگار كه به رگ غيرتشان برخورده بود). در نهايت سرگرد آريافر مجروح و به آبادان منتقل شد و پس از مدتي خرمشهر سقوط كرد.  اما اين پايان رشادت‌هاي شهيد آريافر نبود. هفت شبانه‌روز نبرد و مقاومت او و همرزمانش در سوركوه كه منجر به عمليات والفجر 4 شد، يكي ديگر از افتخارات اين قهرمان جنگ است. او به راستي مجاهد نستوهي بود كه خود را در كانون مبارزه قرار مي‌داد.
پس از عمليات فتح‌المبين شهر دهلران از عراقي‌ها باز پس گرفته شد. آريافر شجاعانه مسئوليت فرماندهي ژاندارمري در دهلران را پذيرفت. دهلران كه تحت نفوذ فورسان‌ها بود، تقريباً خالي از سكنه شده بود. فورسان‌ها از افراد خودفروخته‌ محلي بودند كه براي ايجاد وحشت و دلهره در محدوده مهران، دهلران كمين كرده و پس از آنكه افراد داخل كمين آنها مي‌افتادند، گوش‌هايشان را مي‌بريدند و با تحويل آن به عراقي‌ها جايزه دريافت مي‌كردند. آريافر ابتدا به شناسايي منطقه پرداخت. ساعت‌هاي متمادي از دهانه چنگوله تا چاه‌هاي «نفت بيات» را مورد بازديد قرار داد. نقاط سركوب را شناسايي و با سرگرد بصيري نقشه ايجاد پايگاه‌ها را طراحي كرد. چهار ماه تلاش شبانه‌روزي بهرام و همراهانش منجر به ايجاد 14پايگاه و كاهش نفوذ فورسان‌ها شد. مردم دهلران كم كم به شهر بازگشتند و امنيت تا حد زيادي در آن منطقه برقرار شد.  امير سرتيپ دوم بهرام آريافر مدير كل عملياتي نيروي انتظامي در تاريخ بيستم تيرماه سال 1374 به همراه سه دلاور ديگر از نيروي انتظامي براي شناسايي به مناطق مرزي و كوير كرمان اعزام گشت. چرخ‌بال 1511 هواناجا سقوط كرد و سرنشينانش به اميد يافتن روزنه‌اي از زندگي در بيابان طي طريق كردند. تشنگي، به دلاور مردان نستوه غلبه كرد. آريافر كه براي نجات همراهان خويش تا آخرين نفس در تلاش بود، شجاعانه و عاشقانه به ملكوت پرواز نمود. دوم مرداد ماه سال 1374 ايران دلاورمردي را از دست داد كه به قول خودش لباس رزمش لرزه به اندام خصم مي‌انداخت. 72 روز بعد جست‌وجوگران پيكر پاكش را كه با لباس مقدس نيروي انتظامي بر خاك تشنه كوير آرميده بود به خانواده عزيزش بازگرداندند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار