ورزش ايران درد مديريت دارد و صحبتهاي ديروز يزدانيخرم به خوبي گوياي شرايط حاکم بر سيستم مديريتي ورزش کشور بود، آنجايي که در حرفهايش در مصاحبه با يکي از خبرگزاريها گفت: «بايد کساني بر مسند رياست بنشينند که از قدرت سياسي، مالي و معنوي بهره ببرند نه کساني که توانايي اداره خانه خود را هم ندارند.» رئيس سابق فدراسيون واليبال و کشتي از واقعيت تلخي پرده برداشت که ورزش ايران را از نظر مديريتي به جايگاهي رسانده که امروز در آن قرار دارد. در فدراسيونها و باشگاههاي مختلف ورزشي، سوءمديريتها کم به ورزش ضربه نزده؛ سوءمديريتهايي که ريشه آن همان حرف نغز يزدانيخرم است که ميگويد برخي مديراني امروز سر کار هستند که حتي خانهشان را هم نميتوانند اداره کنند، چه برسد به اينکه بخواهند براي ورزش کشور تصميم بگيرند و آن را مديريت کنند. با اين حال اما وقتي در ورزش هيچ چيز سر جاي خودش نباشد، مديران اينچنيني قدرت ميگيرند و با حکمهايي که بر اساس روابط سياسي و شخصي صادر ميشوند، پشت ميز صندلي مديريت فدراسيون يا يک باشگاه مينشينند، بدون اينکه کوچکترين سررشتهاي از آن رشته ورزشي و علم مديريت داشته باشند.
حضور مديراني که بر اساس روابط خاص به جايگاه مديريتي در ورزش رسيدهاند، در سالهاي اخير کم دردسر براي ورزش نداشته و کشورمان چه در داخل و چه در خارج، هزينههاي زيادي را بابت اين مديران متحمل شده است. آخرين نمونه آن هم ماجراي سوءمديريتهايي است که در فوتبال رخ داده و باشگاه پرسپوليس هم به واسطه همين سوءمديريتها و حضور مديران ناکاربلد كه در رأس اين تيم هستند، با جريمهاي چند ميلياردي از سوي فيفا مواجه و در فصل نقل و انتقالات در زمستان و تابستان آينده هم نميتواند بازيکني جذب كند و با محروميت روبهرو شده است. البته در فوتبال ايران حضور چنين مديراني کم نيست، مديراني که نه به واسطه شايستگي و تواناييهاي مديريتيشان، بلکه بر اساس روابط خاص و فاميلي و زد و بندهاي سياسي، حکم مديريتي گرفتهاند و همين مسئله هم زمينهساز هزينههاي زيادي براي فوتبال ما شده است.
چنين مديراني که بر اساس روابط و نه شايستهسالاري وارد فوتبال شدهاند و با توجه به عدم اشراف به مسئوليتي که قبول کردهاند، در تصميمهايي که ميگيرند با کوتاه آمدن و ناديده گرفتن تخلفاتي که صورت ميگيرد به گسترش فساد در زيرمجموعه مديريتيشان کمک ميکنند! واقعيت تلخي که اين روزها به وضوح ميتوان در فوتبال ايران مشاهده کرد.
البته تنها فوتبال نيست که از سوءمديريت و مديران سفارشي رنج ميبرد و اين مسئله را ميتوان به کل حوزه ورزش تعميم داد و در رشتههاي مختلف ورزشي حضور چنين مديراني را میتوان به عينه ديد که با بيتدبيريهايشان، ورزش کشور را از بهرهگيري از تمام ظرفيت و پتانسيلي که دارد، محروم كردهاند. عزل و نصبهايي که منافع شخصي و سياسي افراد را تأمين ميکند، در كنار دخالتهايي که از سر ناآگاهي و به دليل منفعتطلبي صورت ميگيرد، کم شدن نفوذ ورزش ايران در فدراسيونهاي بينالمللي، تعليق و خانهنشيني مربيان و مديران شايسته را به همراه داشته است. علاوه بر اين، چنين مديراني با پخش بودجه در بخشهايي که منفعت شخصي و گروهي در آن نهفته است به جاي هزينه در زمينههايي که ورزش به آن نياز مبرم دارد، سبب حيف و ميل بودجه عمومي ميشوند.
در چنين شرايطي با حضور مديران سفارش شده که بر اساس رابطه وارد ورزش شدهاند، بهطور قطع نبايد انتظار داشت در سيستم مديريتي که روابط فاميلي، سياسي و منافع شخصي تعيينکننده است، ورزش در يک مسير صعودي قرار بگيرد و قهرمانان و مدالآوران در بهترين شرايط آماده درخشش در رقابتهاي بينالمللي شوند.
اين در شرايطي است که ورزش کشورمان با توجه به استعدادهاي زيادي كه در رشتههاي مختلف دارد، در صورت اصلاح سيستم مديريتي و کنار رفتن مديران سفارشي، در رقابتهاي مختلف جهاني، آسيايي و المپيک ميتواند کارنامه درخشاني داشته باشد و يک قهرمان و مدالآور به حق و جايگاهي که شايسته آن است، برسد، مسئلهاي که تنها با خروج مديران ناکارآمد و روي کار آمدن مسئولان بر اساس شايستهسالاري و ضابطه ميتواند ورزش را به سرمنزل مقصود برساند تا مانند امروز مديريت، درد ورزش نباشد و به گفته يزدانيخرم مديراني سرکار نباشند که حتي توانايي اداره خانهشان را هم ندارند.