احمدرضا صدري
در مقطع اوجگيري انقلاب اسلامي، دو راهپيمايي تاسوعا و عاشوراي 1357، از جايگاهي مهم برخوردار است، چه اينكه پس از اين دو رستاخيز بزرگ، رهبري انقلاب و نيز بسياري از سياستمداران جهان، پايان رژيم شاه را اعلام كردند. در مقالي كه پيش رو داريد زمينهها و پيامدهاي اين دو همايش ملي تشريح شده است.
تظاهرات روز تاسوعا در تهران
و شهرستانها (19/9/57)
در فرآيند اوجگيري انقلاب اسلامي در سال 1357، از پيش معلوم بود كه در روزهاي مقدس تاسوعا و عاشوراي حسيني، تهران شاهد همايشي بزرگ از سوي مردمي خواهد بود كه بقاي سلطنت پهلوي را نميخواهند. سرانجام اين دو روز مهم و سرنوشتساز انقلاب فرارسيد، روزهايي كه هم رژيم ميدانست در آن سرنوشتش به احتمال قوي مشخص خواهد شد و هم مبارزان و انقلابيون باور داشتند تظاهرات اين دو روز زحمت سالهاي طولاني آنها را به ثمر خواهد رساند. اولين نكتهاي كه درباره اين دو روز مطرح شده، نحوه برخورد رژيم با تظاهرات مردم در اين دو روز بود، اگر رژيم ميخواست با تظاهرات مردم در اين دو روز به مقابله برخيزد، حاصل آن بدون شك درگيري و خونريزي شديد و كشتاري به مراتب شديدتر از گذشته بود و همين امر- درگيري بسيار شديد مردم و نيروي نظامي در روزهاي تاسوعا و عاشورا- هم رژيم و هم انقلابيون و مبارزان را نگران ساخته بود.
در نهايت روز پنجشنبه 16 آذر 1357 رأس ساعت 12 ظهر جلسه شوراي امنيت ملي وقت به رياست نخستوزير ازهاري با حضور مقاماتي چون آقاي دكتر عاملي وزير آموزش و پرورش، سپهبد محققي فرمانده ژاندارمري، مقدم، معاون نخستوزير و رئيس ساواك سپهبد حاتم جانشين ستاد ارتش، سپهبد صمديانپور رئيس شهرباني، آقاي ظلي معاون وزارت امور خارجه و ارتشبد قرهباغي رئيس ستاد ارتش تشكيل شد تا به موضوع واكنش رژيم در مقابل تظاهرات مردم بپردازند. اين جلسه به دليل اختلافنظر اعضا عملاً بينتيجه ماند و نخستوزير وقت تصميمگيري در اين باره را به شاه محول كرد. شاه نيز تصميم گرفت تظاهرات مردم در روزهاي تاسوعا و عاشورا در جنوب خطي كه به موازات خيابان شاهرضا (انقلاب فعلي) از سيدخندان و سه راه ضرابخانه ميگذشت را آزاد گذاشته و نيروهاي انتظامي و نظامي را در شمال اين خط متمركز كند ولي در جنوب اين خط مداخلهاي از سوي نيروهاي نظامي و انتظامي صورت نگيرد. اين تصميم غروب روز جمعه 17 آذر رسماً از سوي نخستوزير اعلام شد. در نتيجه، نيروهاي انقلابي با خيال راحت مشغول تدارك راهپيمايي باشكوه روز تاسوعا و عاشورا شدند. در روزهاي تاسوعا و عاشورا تظاهرات عظيم مردم از حدود پيچ شميران و شهباز (17شهريور) آغاز شد.
جمعيت از ساعات ابتدايي صبح از نقاط مختلف شهر در شمال و جنوب آن مانند قيطريه، شميرانات، اطراف بازار و خيابانهاي ناصرخسرو، نادري و بهطور كلي از سرتاسر شهر به حركت درآمده و حدود ساعت 9:30 صبح مقابل منزل آيتالله طالقاني در پيچ شميران اجتماع كردند و در حالي كه ايشان پيشاپيش آنها حركت ميكرد، راهپيمايي خود را به طرف ميدان شهياد (آزادي فعلي) در امتداد خيابان شاهرضا (انقلاب و آزادي فعلي) آغاز كردند. در طول مسير بهطور مرتب از خيابانهاي اطراف مانند كوروش كبير، مجيديه، نواب، سلسبيل، كندي، گيشا، فردوسي و پهلوي جمعيت وارد خيابان شاهرضا (انقلاب) شده و به انبوه تظاهركنندگان ميپيوستند. اين جمعيت چون سيلخروشان به سوي ميدان شهياد (آزادي فعلي) حركت كرده و پلاكاردها و پارچهنوشتههايي با خود حمل ميكردند كه روي آنها نوشته شده بود: «انقلابيترين مرد جهان است، خميني» و «درود بر خميني بتشكن، مرگ بر اين يزيد قانونشكن» و «خميني خميني، خدا نگهدار تو، بميرد بميرد، دشمن خونخوار تو» و....
اولين نفرات حدود ساعت 11 تا 11:30 وارد ميدان آزادي شده و در پي آن سيلخروشان مردم نمايان شد بهطوريكه ساعت 12:10 ميدان آزادي مملو از جمعيت شد و مردم به ناچار در خيابانهاي اطراف مانند آيزنهاور متوقف شدند. جمعيت حدود ساعت 13:30، تمام فاصله بين ميدان شهياد (آزادي) و 24 اسفند (انقلاب) را پوشانده بود. تظاهرات مردم تهران در ساعت 14:30 با برگزاري نماز جماعت به امامت آيتالله طالقاني به اتمام رسيد و مردم به تدريج متفرق شدند. از نكات قابل توجه اين تظاهرات عدمقرائت قطعنامه پاياني راهپيمايي در ميدان آزادي و تنها قرائت آن در مسير راهپيمايي بود؛ به طور مثال آيتالله بهشتي آن را در مسجد امام زمان(عج) در خيابان آيزنهاور و شهيد مفتح در ميدان 24 اسفند قرائت كردند.
درباره تعداد تظاهركنندگان روز تاسوعا آمار متفاوتي ارائه شد. اين آمار از حداقل 400 هزار نفر راديو بيبيسي شروع شده و به 2 تا 3 ميليون نفر روزنامه كيهان ميرسد ولي آنچه همه شاهدان اين واقعه عظيم را متحير كرد، نظم و انضباط مثالزدني مردم در اين روز و توانايي بسيج مردم توسط انقلابيون مسلمان ايران بود.
تظاهرات روز عاشورا در تهران
و شهرستانها (20/9/57)
تظاهرات روز عاشوراي سال 1357 مانند تظاهرات روز قبل و حتي كمي تندتر و شديدتر نسبت به آن بود. در تظاهرات اين روز به خصوص در شهرستانها درگيريهايي رخ داد و تعدادي از مردم توسط مأموران به خاك و خون كشيده شدند. در تهران كيفيت تظاهرات تقريباً همانند تظاهرات روز قبل (تاسوعا) بود. مردم از نقاط مختلف شهر خود را به ميدان فوزيه (امام حسين) رسانده و سپس تظاهرات باشكوه مردم به سمت ميدان شهياد (آزادي فعلي) در طول خيابان شاهرضا (انقلاب و آزادي فعلي) آغاز شد و مانند روز قبل در طول راهپيمايي سيل جمعيت از خيابانهاي شمالي و جنوبي منتهي به مسير راهپيمايي به جمعيت تظاهركننده اضافه ميشد. در اين روز برخلاف روز قبل شعارهاي مردم بسيار شديد بود و مستقيماً شخص شاه و اساس حكومت سلطنتي را نشانه رفته بود. جمعيت حدود ساعت 11 صبح ميدان آزادي را پر كرده و امتداد آنها به سمت خيابان آيزنهاور و ميدان 24 اسفند (انقلاب كنوني) رسيده بود. حدود ظهر قطعنامه راهپيمايي روز عاشورا توسط حجتالاسلام علياكبر ناطقنوري قرائت شد. اين قطعنامه شامل مفادي چون انتخاب امام خميني به رهبري انقلاب، درخواست برچيدن رژيم سلطنتي در ايران، برقراري حكومت عدل اسلامي، رد هرگونه استعمار و استثمار و... بود. قطعنامه از آن جهت اهميت داشت كه آشكارا براي همگان، چه در داخل و چه در خارج از كشور، اهداف انقلاب مردم ايران را بيان ميكرد. جمعيت تظاهركننده در ميدان آزادي، پس از قرائت قطعنامه پاياني تظاهرات و تأييد آن، به تدريج به سمت منازل خويش بازگشتند. تقريباً ميتوان گفت تظاهرات روز عاشورا حدود ساعت 14 خاتمه يافت.
درباره جمعيت شركتكننده در اين تظاهرات آمار متفاوتي اعلام شده، ولي آنچه ميتوان گفت اين است كه در تهران حداقل 5/2 ميليون نفر در تظاهرات شركت كردند كه در شهرهاي بزرگ كشور كمي كمتر از كل جمعيت آن شهرها در تظاهرات اين روز شركت داشتند. از وقايع ديگري كه روز عاشورا در تهران رخ داد حمله تعدادي از پرسنل انقلابي و مذهبي ارتش به ناهارخوري افسران گارد جاويدان ارتش در پايگاه لويزان بود. حدود ساعت يك و نيم بعد از ظهر روز عاشورا يك افسر، دو درجهدار و چهار سرباز مسلح به ناهارخوري افسران پايگاه لويزان حمله كرده و افسران و درجهداراني را كه مشغول صرف ناهار بودند، به رگبار بستند كه حداقل يك سرتيپ، چهار سرهنگ، دو سرگرد و يك ستوان و تعدادي ديگر از افسران و درجهداران كشته و زخمي شدند.
پيامدهاي تظاهرات محرم 1357
در داخل كشور
تظاهرات و راهپيمايي گسترده مردم در محرم 1357 تعيينكننده همه چيز در انقلاب ايران از جمله سرنوشت شاه، سلطنت، حكومت نظامي و هر چيز ديگري كه به نحوي با ايران ارتباط داشت، بود. تظاهراتهاي محرم به خصوص دو تظاهرات تاسوعا و عاشورا آشكارا مشخص كرد كه مردم چه چيزي را نميخواهند و خواستار چه چيزهايي هستند. شايد بتوان قطعنامه 17 مادهاي اين دو تظاهرات را بيانكننده خواستههاي ملت ايران و مشخصكننده جهت آينده آن دانست. اين دو تظاهرات كه با شركت انبوه و ميليوني مردم برگزار شد، آشكارا بيان كرد كه ملت ايران امام خميني(ره) را به عنوان رهبر خود پذيرفته و راهپيمايي تاسوعا و عاشورا در واقع رأي اعتماد ملت به ايشان بوده است. همچنين آنها خواستار سرنگوني رژيم سلطنتي در ايران و برقراري حكومت اسلامي شدند. انعكاس اين تظاهرات چه در داخل و چه در خارج از كشور بسيار گستره و تأثيرگذار بود. در داخل كشور انقلابيون روحيهاي عظيم از اين واقعه گرفته و بر اراده و عزم آنها براي رسيدن به اهدافشان افزوده شد و براي همه از جمله تودههاي انقلابي و عامه مردم اهداف آينده انقلاب را آشكار كرد. اين حادثه، مخالفان انقلاب را بسيار منفعل و خطر سقوط رژيم را آشكارا براي آنها ترسيم كرد و مرگ حكومت نظامي را كه شاه و اطرافيانش به آن بسيار اميد داشتند اعلام كرده و نشان داد زمان رفتن وي از كشور فرارسيده است.
پيامدهاي تظاهرات محرم 1357
در خارج از كشور
در خارج از كشور در سطح افكار عمومي، اين راهپيمايي به مخالفان رژيم وزن و اعتبار عظيمي داد و عدم كارايي دولت نظامي را آشكار ساخت و بهطور مسالمتآميز و بدون هيچگونه خشونتي به همه جهان اعلام كردند كه شاه بايد برود. پيامدهاي تظاهرات گسترده مردم در ماه محرم به خصوص دو تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورا عبارت بود از:
1- سرنگوني حكومت نظامي (دولت ازهاري)
2- چرخش در سياست خارجي امريكا و بهخصوص كنفرانس گوادلوپ
3- فرار شاه و پيروزي انقلاب اسلامي...
اينك به توصيف و شرح هركدام از موارد ميپردازيم.
شايد اولين پيروزي موفقيتآميزي كه نصيب مردم شد سقوط حكومت ازهاري بود. ازهاري كه بعد از شريف امامي به نخستوزيري رسيد، قصد داشت با نشان دادن زور و به كار بردن قدرت نظامي، مخالفان را منفعل كرده و در صنوف آنها شكاف به وجود آورد و با ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم در اراده آنها براي ادامه مبارزه تزلزل ايجاد كند، كه اين حربه به سرعت رنگ باخت. درگيريهاي گسترده اول محرم ثبات اراده مردم را در راه مبارزه نشان داد و ديوارهاي حكومت نظامي را كه انتظار ميرفت مردم از آن ترسيده و در راه مبارزه عليه رژيم متزلزل شوند، به سرعت فروريخت و باعث شد تا حكومت نظامي به اسم بيمسمايي تبديل شود. با شكسته شدن حكومت نظامي و برگزاري تظاهرات شكوهمند تاسوعا و عاشورا و قطعنامه پاياني آن عملاً حكومت نظامي به پايان عمر خود رسيد و چنانكه ويليام سوليوان، آخرين سفير امريكا در ايران، گفت: «دولت ازهاري آخرين شانس شاه براي بقاي رژيم سلطنتي بود كه آن هم ناموفق و شكست خورده از كار درآمد.»
بحران مديريت در رأس و بدنه رژيم شاه پس از همايش تاسوعا و عاشورا
بعد از تاسوعا و عاشورا و با افزايش فرار سربازان از پادگانها ضعف ارتش به عنوان تكيهگاه رژيم بيشتر آشكار شد. در ظهر عاشورا چند سرباز و افسر به ناهارخوري نيروگاه لشكر گارد در لويزان حمله برده و تعدادي از آنها را كشته و زخمي كردند كه اين امر آشكارا شكاف در ارتش و گرايش قسمتي از آن را به مردم نشان داد. در 27 آذر واحدهايي از ارتش كه مأمور سركوب تظاهرات مردم بودند از انجام آن خودداري كرده و فرمانده آنها نيز شديداً تحتتأثير تظاهرات مردم قرار گرفته بود و در سخنرانياي كه براي مردم ميكرد، دچار هيجان روحي شديد شد. مردم سربازان و افسران را در آغوش كشيده و از تانكها بالا رفته و بين آنها گل و شيريني تقسيم كردند. بعد از مدتي، مشابه اين حادثه در ساير شهرهاي كشور نيز رخ داد و به صورت امري روزمره درآمد و نشان داد كه برخلاف تصور قبلي، ارتش هم نميتواند نيروي قابل اتكايي براي رژيم باشد و با محرز شدن اين امر فروپاشي رژيم تبديل به امري حتمي شد.
از نظر داخلي، شاه كه حكومت نظامي را شكستخورده ميديد دست به دو تصميم مهم زد؛ اول آنكه با پذيرش شكست خود و دولت نظامياش به خصوص پس از ديدن تظاهرات عظيم مردم از هليكوپتر در روزهاي تاسوعا و عاشورا همراه با نخستوزير دولت نظامياش، ژنرال ازهاري، تصميم گرفت براي مدت طولاني و شايد هم براي هميشه كشور را ترك كند و صحنه سياسي را خالي كند كه اين خود نوعي اعتراف ضمني به شكست و از دست دادن اميد به ادامه حكومت بود. دوم آنكه سعي كرد با راضي كردن بعضي از مخالفان معتدل خود به خصوص در جبهه ملي مانند دكتر سنجابي و دكتر صديقي يك دولت انتقالي تشكيل دهد، ولي آنها عاقلتر از آن بودند كه در اين شرايط سخت چنين وظيفه غيرممكني را به عهده بگيرند. سنجابي از رهبران اصلي جبهه ملي و وزير فرهنگ دولت دكتر مصدق و شخصي بود كه در ديدار معروف خود با امام در مهر 1357 در پاريس سعي كرد طي اعلاميه سه مادهاي سلطنت محمدرضا شاه را غيرمشروع معرفي كند. او همچنين اعلام كرد تا زماني كه سلطنت استبدادي وجود دارد با آن همكاري نخواهد كرد و آينده كشور هم با مراجعه به آراي عمومي مطابق اصول دموكراسي معين خواهد شد كه پس از بازگشت به كشور، بازداشت و مدتي زنداني شد. وي توسط سپهبد مقدم، رئيس وقت ساواك، به كاخ نياوران و نزد شاه برده شد ولي مذاكرات نيم ساعته او و شاه بينتيجه ماند و وي از پذيرش مسئوليت شانه خالي كرد. دكتر صديقي نيز كه از رجال خوشنام سياسي دانشگاهي كشور و از ياران دكتر محمد مصدق و وزير كشور وي بود پس از چند ديدار با شاه و قرار دادن برخي شروط سرانجام به توصيه دوستان خود در جبهه ملي و ديگران از پذيرش اين مسئوليت خودداري كرد. در نهايت كسي كه تشكيل دولت انتقالي را پذيرفت، دكتر شاپور بختيار از رهبران درجه دوم جبهه ملي بود. وي كه به قول سوليوان، سفير وقت امريكا در ايران و داراي افكار دونكيشوتي بود در اين برهه حساس پذيرفت كه دولتي ائتلافي تشكيل دهد، ولي با اخراج وي از جبهه ملي و انزواي سياسياش در بين مخالفان رژيم مانند جبهه ملي و از همه مهمتر مخالفت شديد امام و در پي آن مردم سراسر كشور، حكومت وي از همان ابتدا كاملاً شكستخورده محسوب ميشد و گذشت زمان هم اين را به خوبي ثابت كرد. در بعد خارجي نيز در پي شكست دولت نظامي و اعمال خشونت در امريكا توسط برژينسكي، مشاور امنيت ملي كارتر و بعضي از نظامياني كه در هيئت حاكمه امريكا حضور داشتند، حمايت ميشد.
...و سرانجام پايان رژيم شاه
در پايان ميتوان گفت تظاهرات باشكوه و گسترده مردم در محرم 1357 به ويژه در تظاهرات گسترده تاسوعا و عاشورا باعث شد تا سرنوشت شاه براي هميشه رقم بخورد و او در سراشيبي سقوط حتمي قرار گيرد. تظاهرات اين دو روز باعث شد ارتش به عنوان مهمترين پايگاه قدرت رژيم دچار تزلزل شود و اين تزلزل و فرسايش مداوم و طولاني موجب شد كه وي نتواند بهرغم خواسته رژيم، قدرتهاي جهاني و حتي فرماندهان ارشد ارتش، در مقابل مردم بايستد. در ضمن پيوستن بدنه ارتش به مردم در روزهاي حساس انقلاب، در تسريع پيروزي آن نقش داشت. در سياست خارجي نيز حضور گسترده مردم در تظاهراتهاي اين ماه باعث شد غرب از شاه قطع اميد كرده و سياست حمايت از وي را كنار گذاشته و به دولت ائتلافي نظر خوشي ابراز كند.
در بعد داخلي، حضور گسترده مردم در راهپيماييها و به خصوص نظم و انضباط و حضور ميليوني آنها در تظاهرات روزهاي تاسوعا و عاشورا موجب شد حكومت نظامي به عنوان آخرين و مهمترين حربه رژيم براي حفظ خويش شكست خورده و همه چيز براي پيروزي انقلاب مهيا شود. شاه كه ميديد ديگر توانايي كنترل اوضاع كشور را ندارد، تصميم به ترك ايران گرفت و خود نيز خوب ميدانست كه براي هميشه ميرود. بدين ترتيب انقلابي كه با الهام از قيام امام حسين(ع) و يارانش روي داده بود با استفاده مناسب از ايام عزاداري امام حسين و يارانش توانست رژيم سلطنتي را به ورطه نابودي كشانده و نظام سياسي جديدي را جايگزين آن كند.