بزرگان درباره فلسفه قيام امام حسين (ع) بسيار گفتهاند و نوشتهاند و حرفهاي بسيار قيمي هم در اين مقوله زده شده است،اما حقيقتاً يك عمر ميشود سخن از اين حقيقتِ درخشان گفت. هرچه درباره عاشورا و قيام امام حسين (ع) فكر كنيم، متوجه ميشويم كه اين قضيه، از ابعاد مختلف داراي كشش و گنجايش انديشيدن و بيان كردن است. هرچه فكر كنيم، ممكن است حرفهاي جديد و حقايق تازهاي را بيابيم. بيان ماجراي عاشورا فقط بيان يك خاطره نيست،بلكه بيان حادثهاي است كه - همانطور كه در آغاز سخن عرض شد - داراي ابعاد بيشمار است. پس يادآوري اين خاطره، در حقيقت مقولهاي است كه ميتواند به بركات فراوان و بيشماري منتهي شود، لذا شما ملاحظه ميكنيد كه در زمان ائمه (ع) قضيه گريستن و گرياندن براي امام حسين (ع) براي خود جايي دارد. مبادا كسي خيال كند كه در زمينه فكر،منطق و استدلال، ديگر چه جايي براي گريه كردن و اين بحثهاي قديمي است! نه! اين خيالِ باطل است. عاطفه بهجاي خود و منطق و استدلال هم بهجاي خود، هر يك سهمي در بناي شخصيت انسان دارد. خيلي از مسائل است كه بايد آنها را با عاطفه و محبت حل كرد و در آنها جاي منطق و استدلال نيست.
بيانات در ديدار جمعي از روحانيون كهگيلويه وبويراحمد- 73/3/17