کد خبر: 875683
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۰
بررسي نگرش‌هاي گوناگون پيرامون فلسفه قيام امام حسين(ع)
عدم درك درست از ماهيت واقعه عاشورا و فلسفه قيام اباعبدالله الحسين(ع) ممكن است منجر به شكل‌گيري تفكرات ناصواب و كجراهه‌هايي پيرامون اين قيام گردد.
حسين محبوبي

عدم درك درست از ماهيت واقعه عاشورا و فلسفه قيام اباعبدالله الحسين(ع) ممكن است منجر به شكل‌گيري تفكرات ناصواب و كجراهه‌هايي پيرامون اين قيام گردد. پيشتر در مقالاتي، برخي از نگرش‌هاي تحريف شده درباره قيام ذكر شد و مورد بحث قرار گرفت. اشاره شد يكي از مواردي كه به عنوان فلسفه قيام اباعبدالله در طول تاريخ توسط برخي افراد غالباً با نگاه‌هاي سلفي نسبت داده شده است، نگاه دنياگرايانه به قيام اين حضرت است. به اين مفهوم كه ايشان در طلب رياست دنيا به سوي كوفه حركت كردند و در واقع جنگ ايشان با يزيد بر سر تخت خلافت بود و همانگونه كه هر دو مدعي ديگر خلافت در هركجاي جهان، در صورت پافشاري بر ادعاي خود ناگريز به سمت درگيري و مواجهه پيش مي‌روند.

پافشاري امام حسين(ع) بر بازگرفتن ميراث جدش، باعث شد واقعه عاشورا شكل بگيرد. اين نگاه ابن تيميه (پدر سلفي‌گري) بسيار رواج داده شده و البته پيش و پس از او افرادي ديگر با بيان‌هاي متفاوت به آن اشاره دارند، مي‌كوشد واقعه عاشورا را تفسير به «جنگ قدرت» نمايد و اباعبدالله‌الحسين(ع) را به جرم اختلاف افكندن ميان امت پيامبر(ص) مؤاخذه كند! فلسفه داراي انحراف ديگري كه در طول تاريخ براي قيام امام حسين(ع) بيان شده است، مربوط به نگرش صوفيانه به اين قيام است كه كل ميدان عاشورا را به عنوان يك تابلو «عشق ورزي فردي ميان مريد و مراد» توصيف مي‌كند و معتقد است خداوند كه مي‌خواست زودتر مريدش به معشوق برسد، صحنه‌اي مهيا نمود و لشكر دشمن را فراخواند تا با قتال با اباعبدالله، وي را در عشقي خونبار به وصال معشوق برساند. لحظه عاشورا لحظه وصال عاشق و معشوق است و نه تنها نبايد در روز عاشورا ماتم داشت بلكه بايد از اين وصال خوشحال نيز بود. بيان شد كه چنين فلسفه‌اي حتي از زبان برخي عرفاي بنام همچون مولانا جلال‌الدين محمد بلخي در قالب تماثيل و حكايات بيان شده است.

نگاه ديگر به عاشورا كه خالي از اشكال نيست، برگرفته از فلسفه مسيحي است كه كشته شدن حضرت عيسي(ع) را كه به آن معتقد است، خواست خدا براي كفاره قرار دادن گناهان بشر از ازل تا ابد مي‌داند. اين نگاه، فلسفه عاشورا را ايثار امام حسين(ع) براي رسيدن به مقام شفاعت امت مي‌داند كه تا قيامت، همه دوستداران و گريه‌كنان بر خود را، هرچه گناه هم كه كرده باشند مورد بخشش قرار دهد. اين نگرش كه اهداف و عبرت‌هاي اساسي عاشورا را كنار گذاشته و صرفاً بر عزاداري براي بخشيده شدن تكيه دارد، بيشتر ريشه‌اي عاميانه دارد و فلسفه‌اي قشري است كه در برخي اشعار و مداحي‌ها نيز رسوخ كرده است. در ادامه يكي ديگر از فلسفه‌هاي بيان شده در طول تاريخ شيعه براي قيام عاشورا، بيان خواهد شد و تطابق آن با قول و فعل امام حسين(ع) مورد سنجش قرار خواهد گرفت. 
  
تعبد پروردگار از طريق شهادت
يكي ديگر از فلسفه‌هاي ذكر شده براي قيام امام حسين(ع) «قيام با انگيزه به شهادت رسيدن» است. اين ديدگاه، به رغم ديدگاه‌هاي پيشين، خاستگاهي شيعي دارد و برخي علماي معتبر به آن اشاره داشته‌اند و لذا در بررسي آن بايد دقيق و محتاط بود. اين نگاه معتقد است بالاترين مرتبه قرب الهي و سعادت بشري، مرتبه شهداست و امام حسين(ع) كه هدفي جز قرب الهي ندارد، خود را به ميداني فرا مي‌خواند كه پايانش شهادت است. سيد بن طاووس شايد نخستين عالم شيعه است كه در كتاب «اللهوف في قتلي الطفوف» چنين فلسفه‌اي را براي قيام عاشورا بيان مي‌كند و مي‌نويسد:«همين كه اولياى خدا ببينند زندگى دنيا مانع از اطاعت از حضرت حق است و ماندن در اين دنيا بين آنان و بخشش‌هاى الهى حايل است، بي‌درنگ لباس ماندن را از تن به دور مى‌اندازند و درهاى ملاقات با حق را مى‌كوبند و در اين راه از اينكه نجات و رستگارى را حتى تا مرز ايثار جان به دست آورند و بدن‌هاى خود را آماج نيزه‌ها و شمشيرهاى بران و خطرناك قرار دهند، لذت مى‌برند. شهداى كربلا به انگيزه نيل به چنين شرافتى، قفس تن شكستند و به پرواز درآمدند و در جان بازى از يكديگر سبقت گرفته و بدن‌هايشان را هدف نيزه‌ها و شمشيرها قرار مى‌دادند.»

سيد بن طاووس اعتقاد دارد برخي اشتباه مي‌كنند كه «شهادت» را به خودي خود يك هدف محسوب نمي‌كنند، حال آنكه اگر بنا و فلسفه خلقت به پرستش خداوند متعال باشد، بهترين مسير پرستش خدا، شهادت در راه اوست:«من مى‌گويم شايد برخى از كسانى كه پى نبرده‌اند به ارزش و عظمت سعادتى كه از طريق شهادت نصيب مجاهد در راه خدا مى‌شود، چنين مى‌پندارند كه با اينگونه كارها خدا را نتوان پرستش كرد. گويا اين افراد كلام خدا را در قرآن صادق نشنيده‌اند كه گروهى با كشتن خود به عبادت خدا پرداختند، آنجا كه خداوند مى‌فرمايد: به سوى خدايتان بازگرديد و خود را بكشيد كه اين كار براى شما نزد پروردگارتان شايسته‌تر است.»

علامه حلي، از ديگر بزرگان متفكر شيعه در قرن هفتم، به نوعي اين نگاه را مورد تأييد قرار مي‌دهد. از سخنان او در خصوص قيام امام حسين(ع) مي‌توان اينچنين برداشت كرد كه حركت اباعبدالله حركتي بود «كاملاً انتخابي» كه رفتن به سمت آن يا ممانعت از گام گذاشتن در اين مسير، به انتخاب خود امام واگذار شده بود و ايشان تكليفي شرعي از اين حيث نداشتند. علامه حلي معتقد است اين حضرت، مي‌توانستند همچون برادر بزرگوارشان امام حسن (ع) صلح را بپذيرند ولي ايشان مسير شهادت را برگزيدند تا به اين وسيله به بالاترين مرتبه پرستش خداوند نائل آيند كه البته اين خواست نيز با ضوابط شرع منطبق بود. 
اين نگاه به نوعي در حال حاضر نيز از سوي برخي علماي شيعه مورد اشاره قرار گرفته است. به عنوان نمونه آيت‌الله صافى گلپايگانى در اين خصوص مى‌نويسد:«تعبد به شهادت و كشته شدن، يكى از امورى است كه به صورت‌هاى مختلف در شرايع و اديان، سابقه دارد و صحت تكليف و تعبد به آن نه خلاف عقل است و نه خلاف نقل، خصوص درباره انبيا و اوليا كه عباد مكرمون لايسبقونه بالقول و هم بامره يعملون هستند.»
  
ريشه نظريه «شهادت براي تعبد»
پيروان اين نگرش، به رواياتي اشاره مي‌كنند كه اهميت مسئله «شهادت» را در قيام اباعبدالله بسيار پررنگ نشان داده است. در يكي از اين روايات، امام باقر(ع) در روايتي به مختار كردن امام حسين(ع) توسط خداوند براي برگزيدن پيروزي و شهادت اشاره نموده و مي‌فرمايند:«خداى تعالى نصرت خود را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت (و نزديك بود كه او را بر كوفيان پيروز كند). سپس او را مخير ساخت كه پيروزى يا ديدار خدا را انتخاب كند، آن حضرت ملاقات خدا را اختيار كرد.»

روايتي ديگر از امام صادق(ع) ذكر شده است كه ايشان «شهادت» را سرنوشتي مي‌دانند كه از ازل خداوند براي امام، درنظر گرفته بود و خداوند مي‌خواست بنده خود را شهيد ببيند:«نامه آسمانى به وسيله جبرئيل براى رسول خدا(ص) از سوى خدا آمد كه درآن براى هر امامى يك مُهر وجود داشت و بايد هر امامى مهر مربوط به خود را باز و به آنچه زير آن نوشته شده بود، عمل كند. وقتى نوبت به امام حسين(ع) رسيد و مهر را گشود، زير آن نوشته شده بود:«اَنْ قاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَل وَ اخْرُجْ بِاَقْوام لِلشَهادَةِ لاشَهادةَ لَهُم اِلا مَعَك»: جنگ كن و بكش و كشته خواهى شد و با مردمى براى شهادت بيرون برو كه شهادت آنان جز با تو نخواهد بود. 
همچنين دو عبارت ذكر شده از امام حسين(ع) زمان خداحافظي با برادرش محمدبن حنفيه به نقل از پيامبر(ص) كه در رؤيا به امام حسين فرموده‌اند «اِنَّ اللهَ شاءَ اَنْ يراك قَتيلا» و « اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنْ يراهُنَّ (اهل بيتك) سَبايا» يعني‌ اي حسين خداوند خواسته است كه تو را كشته و اهل بيتت را اسير ببيند. اين عبارات مورد اشاره معتقدان به فلسفه «شهادت متعبدانه» براي قيام اباعبدالله توسط مؤيد چنين نگرشي مورد نقد و بررسى اين ديدگاه قرار گرفته است.
آنچه به عنوان نقد به اين نظريه وارد شده، آن است كه گرچه بهترين شيوه مرگ، «شهادت در راه خدا» است و هر انسان متعبدي دوست دارد با شهادت كه بالاترين مرتبه قرب الهي است به ديدار پروردگار برود و طبيعتاً اين مسئله براي اباعبدالله نيز داراي مصداق است، اما اينكه آيا مي‌توان «شهادت» را فلسفه حركت امام حسين (ع) و قيام عاشورا دانست، محل ترديد است، چراكه اولاً عاقبت شهادت براي همه ائمه معصومين مكتوب شده است و حتي امام حسن(ع) كه پيمان صلح را به مصلحت جامعه اسلامي ديدند، نهايتاً با شهادت خود به لقاي الهي شتافتند، پس نفس شهادت ضرورتاً با قيام عاشورا محقق نمي‌شود و نيازي به حركت مسلحانه و رزم آشكار ندارد.

ثانياً بيان قرآن، سيره پيامبر(ص) و امامان نشان مي‌دهد، حفظ جان امري ضروري است و معصومين مي‌كوشيدند جان خود را حفظ كنند تا بتوانند بيشتر از دين خدا دفاع نمايند، مگر آنكه مصلحتي واقع شود كه خطري براي اصل اسلام رخ دهد كه جز با شهادت امام، امكان اصلاح آن نباشد و قيام عاشورا دقيقاً از همين جنس بود، لذا اينكه فلسفه حركت حماسي امام حسين به مسئله «شهادت‌طلبي» ايشان منحصر شود، شايد باعث آن گردد كه ساير اهداف كليدي و اساسي قيام عاشورا و خصوصاً وجهه پررنگ سياسي و اجتماعي آن كمرنگ جلوه داده شود. 

علاوه بر موارد فوق بايد اشاره كرد درصورتي كه امام حسين(ع) فلسفه خود از قيام را شهادت مي‌دانست، چرا در مقاطع مختلف واقعه عاشورا، از لشكر دشمن مي‌خواست از كشتن ايشان و اهل بيتش صرف نظر نمايند و حتي در لحظات آخر، از قاتل خود خواست تا خسران عظيم به شهادت رساندن امام را مرتكب نشود و با صرف نظر از بريدن رأس مبارك امام، نام خود را در دنيا و آخرت در زمره بدترين اشقيا ثبت نكند. 
مسائل فوق نشان مي‌دهد، هرچند مسئله «شهادت» يكي از پررنگ‌ترين وجوه و كليدواژه‌هاي عاشوراست، اما نمي‌توان فلسفه قيام ايشان را منحصر در شهادت و نيل به اين مقام دانست. 
  
ملاحظه در اين نظر
بايد به اين نكته توجه داشت، بزرگاني كه از «تعبد به شهادت» سخن گفته‌اند، غالباً نخواسته‌اند قيام عاشورا را اقدام و عملي خالي از هدف توصيف نمايند يا مشابه آنچه در «نگرش صوفيانه» ذكر شد، حركت امام حسين(ع) را به مسئله‌اي فردي و عشقبازانه بين ايشان و خداي خود تقليل دهند، بلكه درصدد بوده‌اند مرتبه بالاي تعبد اباعبدالله را نشان دهند كه در مقابل خواست خداوند كه «كشته شدن امام حسين(ع)» بوده است خضوع و خشوع كامل داشته و حفظ جان خود را بر مصالح دين خداوند اولي ندانسته‌اند و در نتيجه به مقام خشنودي باريتعالي «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه» دست يافتند، لذا در توضيح و تكميل اين نظريه بايد اشاره گردد كه امام حسين(ع) حجت عقلي و شرعي براي مبارزه با حكومت طاغوتي يزيد داشتند و حسب شرايط زماني، بهترين مسير براي اصلاح امت را قيام برابر اين حكومت جائر دانستند و در اين مسير با علم به آينده و مخاطرات پيش‌رو، از خواست خداوند تبعيت كامل نمودند و مقابل عبارت پيامبر(ص) به نقل از حضرت حق كه «خداوند مي‌خواهد تو را كشته ببيند» اطاعت محض نموده و با شهادت خود و اسارت اهل بيتش، بالاترين مرتبه از تعبد و بندگي آدمي نسبت به خداوند را به نمايش گذاشتند. 

در آخر بايد اشاره كرد همانطور كه بزرگاني چون سيد بن طاووس و شيخ مفيد گفته‌اند، طلب شهادت و حركت در مسير شهادت، في نفسه داراي اهميت فراوان و امري مطلوب است؛ در صورتي كه در مسير خواست و رضاي پروردگار و انجام تكليف الهي باشد. سيره پيامبر(ص) نيز مؤيد اين مسئله است. به عنوان مثال مي‌توان به ماجراي عمروبن جموح در جريان جنگ احد اشاره كرد كه فرزندانش به دليل مشكلي كه در پايش داشت، او را از جنگيدن نهي مي‌نمودند و زماني كه وي به پيامبر شكوه كرد و گفت:«به خدا من مي‌خواهم با همين پاي لنگ وارد بهشت شوم.» پيامبر به او فرمودند: «خداوند تو را از جهاد معاف كرده است.» اما مقابل اصرار او به فرزندانش فرمودند:«باكي نيست. او را منع نكنيد. شايد خداوند شهادت را توفيق و روزي او نمايد.» اين رفتار پيامبر نشان مي‌دهد كه مسئله شهادت حتي در صورتي كه تكليف الهي بر انسان نوشته نشده باشد، همچنان قابل توجه و داراي مطلوبيت فراوان است و مي‌توان آن را به عنوان هدفي والا در نظر گرفت در صورتي كه در مسير اوامر الهي قرار گيرد. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر