مريم ترابي
با يكي از دوستان دوران دانشگاهيام سال ها بعد از اتمام درس و دانشگاه رفت و آمد داشتيم تا اينكه دو سال پيش خيلي ناگهاني تصميم گرفت ديگر با ما رفت و آمدي نداشته باشد و در كل با تمام دوستان آن دوران خود قطع ارتباط كرد. همه ما چندتا دوستي كه با هم در ارتباط بوديم از اين تصميم ناگهاني او جا خورده و علامت سؤالهاي بيشماري در ذهنمان ايجاد شده بود. از هيچ كس و هيچ جا هم جواب اين علامت سؤالها را نميتوانستيم جويا شويم. در نتيجه نشستيم و پازلهاي نامرتب اين جريان را كنار هم چيديم و شكل ماجرا برايمان مشخص شد. اين پازل تكميل شده اصلا ظاهر قشنگي نداشت. ظاهر كلي اين پازل چيده شده فقط يك حرف را به ما ميزد«جابه جايي طبقاتي!» خريدن خانه در يكي از خيابانهاي گرانقيمت شهر، سوار شدن ماشين چند صد ميليوني، تغيير سبك زندگي و در آخر دوستي با آدمهايي كه شبيه ما نبودند. اين دوست عزيز ما همانطور كه ظاهر زندگياش تغييرات اساسي كرد ظاهر و چهره خودش نيز بسيار تغيير كرد. او ديگر خودش را متعلق به قشر و طبقه ما نميدانست. در روزهاي آخر دوستيمان يادم است كه اصلاً او را نشناختم و هرچه در ظاهر و لحن كلامش ميگشتم آن يار و رفيق قديمي خودم را پيدا نميكردم. دوست ما در زير لايههاي ظاهري زندگي گم شده بود. شنيدهام كه اين روزها بسيار تنها و افسرده است ولي نميخواهد از دوستان قديمي اين موضوع را كسي بفهمد.
پولدار شدن ظرفيت ميخواهد
پول، ثروت، موقعيت عالي اجتماعي و شغلي همه و همه بسيار خوب است، اما داشتن هر كدام از اينها نياز به ظرفيت پذيرشي دارند كه اگر فاقد اين ظرفيت باشيم در بازي زندگي باختهايم. شايد بهتر است بگوييم در كنار ظرفيت پذيرش آن بايد فرهنگ ثروت و پولداري را نيز داشته باشيم. ثروتمندان يا پولدارهاي اصيل كه با كار و تلاش به پول و ثروت رسيدهاند فرهنگ و ظرفيت بالاي اين موقعيت را به خوبي دارند. آنها به اين دليل كه هميشه پولدار بودهاند و هميشه زندگي خوبي داشتهاند فرهنگ استفاده از آن را نيز به خوبي بلدند و چون به اين شرايط زندگي خود عادت كردهاند، زماني كه پاي عادت و عادي بودن شرايط در ميان باشد ديگر فخر فروختن و خود را تافته جدا بافته دانستن برايشان معني ندارد. آنها رفتارشان بسيار اصيل و با متانت است. اكثر آنها موفقيت خود را در ثروت اندوزي به دليل سه اصل سختكوشي، بلند همتي و تربيت خانوادگي ميدانند. همچنين اين افراد معتقدند كه اين سه اصل بسيار مهمتر از استعدادهاي نهفته و كانالهاي ارتباطي براي رسيدن به ثروت است. اما دريغا كه نوكيسههاي امروزي اين اصالت و تفكر را به زير سايه بردهاند. جمله زيباي« گر به دولت برسي، مست نگردي مردي» حكايت اين روزهاي برخي از مردمان شهر و ديار ماست. آدمهايي كه از طريق فرصتطلبي، رانت، بخت و شانس يا به هر طريقي به ثروت و مال و منالي رسيدهاند كه روزي مثل يك رؤيا در خواب برايشان بوده كه اكنون اين رؤيا به واقعيت تبديل شده است. خوب طبيعي است آدمي كه عادت به اين ثروت يك شبه و فرهنگ زندگي در رفاه را ندارد پس مست اين ثروت ميشود. به اين ترتيب است كه قشر نوظهوري در جامعه شكل ميگيرد كه با خود عنوان نوكيسه را يدك ميكشند. آدمهايي كه مست ثروت، غرق در ظواهر و بريز و بپاش زندگي شده و در رابطه با جايگاه خود دچار توهمات بسيار ميشوند.
فاصله درآمدي كه بين مشاغل مختلف در جامعه وجود دارد، جامعه را چند طبقه كرده و سبكهاي زندگي متفاوتي را نيز به دنبال داشته است. به هر ميزان اين فاصلهها بيشتر باشد، به همان ميزان نيز ناهنجاريها در جامعه افزايش پيدا ميكند. سبك زندگي امروزي با ميزان درآمد افراد ارتباط مستقيمي پيدا كرده است. مسافرتهاي داخلي و خارجي، نوع غذاها، نوع پوششها، تفريحات، سبك مجالس و مهمانيها، معاشرتها و حتي دغدغهها، با پول، بالا و پايين ميشوند. در همينجاست كه تفاوت ميان شهروندان بر اساس ميزان ثروت و دارايي آنها سنجيده و ارزش انسانها نيز در آن قالب تعريف ميشود.
پولدار شدن فرهنگ ميخواهد
در سطرهاي قبلي به ضرورت وجود فرهنگ ثروت و پولداري اشاره كرديم كه در سالهاي اخير فقدان اين فرهنگ بدجور شكل و ظاهر جامعه را زمخت و بد قيافه كرده است. ثروتمند شدن فوري و بدون تلاش بعضيها حكايت همان گدايي است كه يك شبه پادشاه ميشود. به راستي كساني كه فرهنگ استفاده از پول و ثروت را ندارند وقتي يك شبه پولدار ميشوند قرار است چه رفتار متين و متواضعانهاي از آنها ديده شود؟ طبيعتاً نبايد انتظار زيادي ار آنها داشته باشيم زيرا اين افراد عادت به زندگي مرفه ندارند. وقتي فرهنگ استفاده از پول و ثروت وجود نداشته باشد رفتارهاي ناهنجار و غيراخلاقي در جامعه بسيار شيوع پيدا ميكند. فخرفروشي و نگاه از بالا به پايين به ديگران، ناديده گرفتن ارزشهاي انساني، فساد و. . . به شدت در جامعه شايعه شده و سلامت جامعه به خطر ميافتد. در همين نقطه است كه عدهاي به دليل پولدار بودن دچار توهم ميشوند و ادعا ميكنند از ژنهاي برترند و بر ديگران ارجحيت دارند.
براي ايجاد فرهنگ پولداري در جامعه بايد توزيع نابرابر و ناعادلانه فرصتها در جامعه اصلاح شود كه اين هم منوط به همت دولت به عنوان بزرگترين كارگزار و پيمانكار در جامعه است كه تمامي رانتهاي موجود در عرصه اقتصادي در قالبهاي مختلف را حذف كند و با اصلاح ساختار اداري و مالي كشور، شفافسازي را در دستور كار قرار دهد. بدين ترتيب كساني كه در چنين شرايطي به ثروت دست پيدا ميكنند، گامهاي آنها در مسير افزايش ثروت ميتواند در مسير كلي پيشرفت اقتصادي كشور مثمر ثمر باشند. همچنين پولدارهاي با فرهنگي كه ثروت و اندوخته خود را به روشهاي صحيح به دست آوردهاند به ارزشهاي واقعي جامعه احترام ميگذارند و با ثروت خود به ديگران آسيبي وارد نميكنند.