كسري محمديان
دختر يكي از اقوام دور ما به رشته پزشكي خيلي علاقهمند بود. از نظر درس و مدرسه هم اوضاعش چندان بد نبود ولي در حد رشته پزشكي هم نبود، اما به يمن دانشگاههاي بسياري كه مثل قارچ مرتب در حال رشد هستند و با كمك پول پدر جان، ايشان راهي يكي از پرديسهاي دانشگاهي شدند و حالا ديگر عنوان خانم دكتر را با خود به همراه دارند. بعد از گذشت دو سال اين پرديس دانشگاهي به دلايلي كه ما از آن بيخبريم تمام دانشجوهاي پزشكي خود را به يكي از مهمترين دانشگاههاي كشور منتقل كرد. حالا اين دانشجوهاي محترم در كنار آن دانشجوهاي زحمتكشي كه شب تا صبح، روز تا شب، ماه تا سال به خود سختي دادند تا وارد اين دانشگاه بشوند، در يك كلاس مينشينند و به همه پز ميدهند كه ما دانشجوي پزشكي فلان دانشگاه معتبر هستيم! ظاهراً هيچ فرقي هم بين اين دانشجوها و آن دانشجوها نيست؛ وقتي در يك دانشگاه و با امكانات مساوي در حال تحصيل هستند، فقط يكي با پول پدر و يكي با سعي و تلاش وارد اين دانشگاه شده است همين! وقتي مدرك ليسانس و فوقليسانس خود را روي ميز فلان اداره بگذاري ظاهراً كسي نميپرسد از دانشگاه بدون كنكور پولي مدرك گرفتهاي يا اين مدرك نتيجه سالها زحمت براي قبولي در يك دانشگاه معتبر دولتي و فارغالتحصيلي از آن بوده است.
قصه دانشگاه و دانشجو در كشور ما قصه تازه و جديدي نيست اما همه به اين موضوع اذعان داريم كه ماندن پشت كنكور و پشت درهاي دانشگاه ديگر معنايي ندارد. خلاصه هر كسي كه بخواهد و دوست داشته باشد حتماً در يكي از دانشگاههاي تازه تأسيس با عناوين جديد ميتواند با پرداخت هزينههاي مورد درخواست تحصيل كرده و مدرك ليسانس و فوقليسانس خود را با ارائه پاياننامههاي آمادهاي كه به راحتي خريد و فروش ميشود، دريافت كند. در نهايت، هم اين دانشجو فوقليسانس دارد هم آن دانشجوي درسخوان، نخبه با رتبه عالي فارغالتحصيل از فلان دانشگاه معتبر كشور و در نهايت هر دوي اينها در يك صف قرار ميگيرند. در اينجاست كه سختكوشي و تلاش رنگ ميبازد و انگيزه و هدف را در جوانان كوشاي كشور اگر از بين نبرد حتماً كمرنگ ميكند. بيشك با كمترين تلاش بدون هيچ دردسري به نتيجه دلخواه رسيدن برونداد رانت يا همان پارتي بازي و دور زدن قوانين و مواردي از اين دست است. ته اين قصه تنپروري و تنبلي است و اينكه بدون تلاش به هر چه كه ميخواهيد برسيد!
وقتي والدين همه امكانات را از كودكي در اختيار فرزندان خود قرار ميدهند، وقتي نميگذارند آب در دل فرزندانشان تكان بخورد، نتيجه همان ميشود كه اكنون شاهد هستيم. جواناني بيكار كه منتظرند يكي پيدا شود به آنها ميزي با حقوق مناسب و بيمه و مزايا بدهد. اصلاً هم حاضر نيستند به خود سختي بدهند و كمي براي زندگي تلاش كنند تنها به اين دليل كه يك مدرك از يكي از دانشگاههاي كشور زير بغل زدهاند. اين تفكر غلط كه در نتيجه تربيت نادرست از سويي و رسيدن به خواستهها از طريق پول به جاي تلاش از سوي ديگر ايجاد شده است، فرهنگ كار و تلاش را به سمت نابودي ميكشاند.
ميگوييم فرهنگ تنپروري در حال رواج است به اين دليل كه نسل جديد صبر و تحمل ندارد و خيلي سريع ميخواهد به نتيجه برسد. نسل جديد جامعه در هر شرايطي خود را محق يك شغل با پرستيژ و پر درآمد ميداند. نسل جديد اين را نميداند كه براي به دست آوردن كار و شغل مورد نظر بايد تلاش كند، آموزش ببيند، بايد ياد بگيرد كه نسبت به وظيفهاي كه برعهدهاش گذاشته ميشود مسئوليتپذير باشد. اين را نميداند كه در شروع راه بايد بسيار زحمت بكشد تا به آن جايگاهي كه آرزو دارد و هدفش است، برسد. البته تنها مقصر اين راحتي نسل جديد خود او نيست بلكه بخش اعظم آن به والدين اين نسل برميگردد. نسل جديد از كودكي هر چه كه خواسته سريع به دست آورده است. والدين با تربيت غلط خود اين تصور ذهني را براي فرزندان ايجاد كردهاند كه در بزرگسالي هم هرچه ميخواهند بايد سريع به دست بياورند. از كودكي به او آموزشهاي لازم براي موفقيت در آينده را ندادهاند. به او آموزش كار گروهي را ندادهاند. به او ياد ندادهاند كه براي خواستههاي خود بايد از ذهن و فكر و جسم خود استفاده كند و با تلاش به آن برسد. به او ياد ندادهاند كه براي تحصيل و گرفتن فلان مدرك بايد سخت درس بخواند و زحمت بكشد. اين گونه والدين بزرگترين ظلم را در حق فرزندان خود ميكنند و متأسفانه همچنان اين رويه فرزندسالاري در جامعه ما وجود دارد.
در كنار اشتباه تربيتي والدين، اقتصاد بيمار كشور در كنار وابستگي اقتصادي به واردات از كشورهاي بيگانه در نهايت ورشكستگي و تعطيلي مراكز توليد نيز از دلايل ترويج فرهنگ تنپروري در جامعه است. سبك زندگي مصرفگرا، بها دادن به ظواهر زندگي و همچنين چشم و همچشمي نيز اين فرهنگ را در جامعه تشديد كرده است. اين در حالي است كه مسئولان يكسره از اقتصاد مقاومتي ميگويند اما آنچه در جامعه ميبينيم فاصله بسيار با شعار اقتصاد مقاومتي دارد.
وقتي به افرادي كه متعلق به نسل قديم هستند و اكنون در زندگي خود جزو افراد موفق به شمار ميآيند و به مسير موفقيت آنها براي رسيدن به جايگاهي كه اكنون در آن قرار دارند نگاه ميكنيم، چيزي جز سعي و تلاش و پشتكار نميبينيم. در واقع نسل قديم نسل كار و تلاش و نسل جديد، نسل راحتطلبي است و حتي براي رسيدن به پول و امكانات زندگي هم ترجيح ميدهد از طريق راههاي ميانبر تلاش كمتري به خرج دهد. اين نگاه پيامدهاي منفي بسياري را به دنبال دارد كه از آن جمله ميتوان به ترويج پارتي بازي، رشوه دادن، ناهمخواني مدرك تحصيلي و كار، تبعيض و شكاف طبقاتي، مصرفگرايي و تجملگرايي و. . . اشاره كرد.
بيشك براي ترويج مجدد فرهنگ كار و تلاش در قدم اول بايد از خانواده شروع كرد. فرزند هر چقدر كه براي والدين عزيز باشد نحوه تربيت آن بايد عزيزتر باشد. به فرزندان خود آموزشها و مهارتهاي لازم در جهت يادگيري كار و حرفهاي كه در آينده برايشان مفيد باشد را بدهيم و آنها را براي قرار گرفتن در سختترين شرايط تربيت كنيم. در جامعه به كارآفرينان ميدان بدهيم و زمينههاي خلاقيت و تخصصگرايي را ايجاد كنيم. قوانين و راهكارهاي اجرايي و نظارتي را ساماندهي كنيم. در جامعه فضاي رقابت سالم و همچنين كارهاي گروهي و مشاركتي را ايجاد كنيم. از تجربه كشورهاي پيشرفته و موفق استفاده كنيم اما فرهنگ ديني و ملي خود را فراموش نكنيم.
در آخر اين را فراموش نكنيم كه ترويج فرهنگ كار و تلاش و پشتكار در جامعه بايد به عنوان ارزش انساني و ملي و ديني قلمداد شود تا به نتيجه مورد نظر برسيم.