از روزهاي نخستين ورود ترامپ به كاخسفيد، يكي از مهمترين پرسشها درباره سياستهاي دولت جديد، تصميم درباره آينده برجام بود. خصوصاً آنكه ترامپ پيش از انتخابات صراحتاً از پاره كردن اين توافق سخن گفته بود. البته روشن بود كه ترامپ نيز پس از سرد شدن تبوتاب تنور انتخابات، موضع هوشمندانهتري درباره برجام اتخاذ خواهد كرد و روندهاي كنوني نيز همين امر را نشان ميدهد.
در آخرين تحولات روزنامه واشنگتنپست از تصميم ترامپ مبني بر «تأييد نكردن پايبندي ايران به برجام» خبر داده و اعلام كرده كه از نظر او اين توافقنامه «در راستاي منافع» كشورش نيست. اين بدان معناست كه به زبان سادهتر ترامپ ميخواهد هزينه گذار از برجام را به ايران تحميل كند و ابزار او متهم كردن ايران به نقض برجام است. از اين نكته كه يكي از مهمترين نقاط ضعف برجام، يكي بودن شاكي و داور يعني امريكا است، هم بگذريم فعلاً بايد بپذيريم شيشه عمر اين توافق در دستان ساكن جديد كاخسفيد است. اما آيا او واقعاً هنوز به دنبال برهم زدن برجام است؟
پاسخ هم آري است و هم خير. يعني از ابتدا هم، چه جمهوريخواهان و چه دموكراتها به اين حد از محدوديتها براي ايران در برجام راضي نبودند، اما براي شروع روند محدودسازي جمهوري اسلامي ايران، گزينه خوبي بود. همان روزهاي پس از امضاي برجام، رهبر معظم انقلاب در سخناني پسابرجام را مهمتر از خود برجام دانستند و آشكارا ميشد فهميد كه «افزونطلبيهاي پسابرجامي»، دام بزرگي است كه سلطهگران به دنبال افتادن ايران در آن هستند.
حال سؤال اين است كه سناريوي ترامپ با برجام كنوني چيست؟ برجام موجود، هرچند تمام مطالبات كاخسفيد را تأمين نميكند، اما پايهاي مفيد براي طلبكاريهاي آينده است. بهنظر ميرسد ترامپ قصد دارد با عدم پايبند خواندن ايران، از كنگره امريكا درخواست تشديد تحريمها و اعمال فشارهاي بيشتر را كند. بدينترتيب در عين اينكه برجام ظاهراً باقي ميماند، گام دوم سناريوي فشار، تحريم و امتيازگيري كه پيشتر بر برجام فعلي مورد آزمون واقعشده بود، اجرايي ميشود. بنابراين برجام براي امريكا سرپلي براي امتيازگيريهاي آتي است. اما برجام براي ما چيست؟ برجام روزي قرار بود رفع تحريمها و گشايش اقتصادي در روابط تجاري خارجي را به ارمغان آورد. اكنون ديگر معلوم شده كه چنين انتظاري بيهوده است. برجام تاكنون تقريباً بيخاصيت از حيث اقتصادي و البته هزينهبر از حيث توانمندي هستهاي بوده است. برجام قرباني اول خود را گرفت و چيزي در ازاي آن نداد. قربانيهاي بعدي برجام در واقع همان مطالبات كاخسفيد يا در حقيقت مؤلفههاي اقتدار ملي ايران است. طرف مقابل، حفظ برجام را مشروط به محدودسازي ايران در موضوع نفوذ و قدرت منطقهاي جمهوري اسلامي ايران، توانمندي موشكي و بازدارندگي دفاعي ايران و ... خواهد كرد. البته منطقي نيست كه منتظر ما به ازاي اقتصادي در برابر اين قربانيان آتي برجام باشيم، چراكه برجام در بهارش ثمري نداشت، چه رسد به موسم خزانش. حتي اگر بر فرض محال برجامهاي سريالي قرار بود «آبنبات»ي به همراه داشته باشد، بايد حواسمان باشد كه داريم چه مرواريدهایي را با آن معاوضه ميكنيم.
قرباني كردن امنيت ملي كشور و مردم پيش وعدههاي توخالي غرب بههيچروي منطقي نيست. با اين اوصاف كه فشار و تحريمها كه قرار بود لغو و متوقف گردد، همچنان پابرجاست و احتمالاً تشديد خواهد شد و در مقابل، آوردهاي هم در كار نيست، برجام براي چه بايد بماند؟ پاسخ روشني نميتوان داد. البته ميدانيم كه از ابتدا عدهاي در تهران سرنوشت سياسي خود را به مذاكرات و توافق گرهزدهاند و هرگونه توافقي حتي اگر چاه بيآب هم باشد، براي آنها نان خواهد آورد. اينجاست كه بايد ميان منافع شخصي و گروهي و منافع ملي، يكي را برگزيد و البته معلوم است كه كدام مرجح است. حتي اگر بخواهيم به اصرار مدافعان برجام كنوني، ما آغازگر پايان دادن به برجام نباشيم، بازهم يك اصل را نميتوانيم ناديده بگيريم كه زنگ پايان خوشخيالي درباره رهاوردهاي برجام و تكيه كردن به غرب مدتها است به صدا درآمده و بيش از اين نميتوان فرصتهاي ملي را از دست داد. بايد خيلي زود راه چاره واقعي را برگزيد و آن مقاومسازي اقتصاد و ايستادن روي پاي خود است.