كانال امنيتي آمدنيوز قبل از اينكه از باور يا گرايش فكري خاصي پيروي كند، مشحون از حقد و كينه و تنفر است. در ابتداي كار تلاش نمود با يك ليتر شير واقعي و تركيب نوزده ليتر آب، درصدي از واقعيت را به عنوان همه آن به خورد مخاطب بدهد. در مرحله دوم تلاش كرد با ارجاع ادراك و ذهن مخاطب به مرحله قبلي، دروغ را صددرصدي كند و با آوردن كدهايي از مكانها، جلسات و افراد آن را باور پذير نمايد. نام بردن از بندي از زندان كه فرزند لاريجاني به جرم جاسوسي در آن نگهداري ميشود يا ذكر نام افراد درگير در پرونده، نمونههايي از تلاش براي اعتمادسازي است.
عبدالله گنجي، مدير مسئول روزنامه جوان در كانال تلگرامياش نوشت: پس از ساخت و تكرار خبر جاسوسي و دستگيري فرزند رئيس قوه، منتظر بازتابهاي آن ماندند اما نه از داخل نظام واكنشي ديدند و نه رسانههاي اپوزيسيون حاضر شدند اين اخبار را پوشش دهند. بنابراين براي خروج از بن بست و افتضاح «دروغ بزرگ» به دنبال راهي براي خروج غيرعريان از موضوع بر آمدند و دو خروجي را طراحي كردند.
اول: «سپاه ميخواهد سر اين پرونده معامله كند» تا مخاطب منتظر را به جادهاي كور شده ببرند كه هم ذهن آشفتهاش باقي بماند هم از تعقيب خبر منصرف شود.
دوم اينكه «هيچ كس جرئت رسيدگي به اين پرونده را ندارد». يعني هر دو مسير اين پرونده به پايان ميرسد و آملي لاريجاني هم مسئول معامله و هم مأمور ترساندن قضات ميشود. ورود دروغين به حيطه خانواده يك شخص و شخصي كردن تنفر و كينه براي «بي اعتباري» رسانهاي كافي است. از جهت خبري بي اطلاع هستم اما ممكن است آمدنيوز در تور نيروهاي تيز امنيتي گرفتار آمده باشد و به دست خود «اصل بي اعتبارسازي» را براي خود رقمزده باشد. تمركز اين جماعت بر بازوهاي توانمند نظام (سپاه، دستگاه قضا و... ) نشانگر اهداف امنيتي پشت آن است و از قضا ننگ اين كانال براي كساني است كه در درون نظام هستند اما مورد ستايش آن هستند.
آملي لاريجاني اگر فاسد يا اهل معامله بود حتماً مورد نوازش بود. اگر امثال ايشان مورد مدح قرار ميگرفتند حتماً بايد به وي شك ميشد و تا مرز عزل وي پيش ميرفتيم.
معني اين وجيزه دفاع از قوه قضائيه نيست كه حتماً دركنار زحمات، فساد نيز در آن هست والبته اين فساد قائم به رئيس آن نيست و با جابهجايي نيز فساد موجود حل نميشود. اما دستمال شخص آملي تميز است و شاخص آن غضب موجود عليه ايشان از ناحيه ضد انقلاب است. هدف در اينجا دفاع از يك خانواده متدين است كه مورد حملات ناجوانمردانه قرار گرفتند و ريشه اين حملات به خاطر ايستادن آنان بر مسير ديانت و دفاع از انقلاب اسلامي است.
ذوق زدگي تحقيرآميز به سبك اصلاحطلبان
«آواي ام كلثوم در سرزمين آل سعود» اين تيتر خوشحالي روزنامه همدلي از پخش برنامه يك خواننده زن عرب در تلويزيون عربستان پس از سالها ممنوعيت است. روزنامه همدلي از اين همه فراتر رفته و عكس بزرگي از اين خواننده زن مصري در صفحه اولش ديده ميشود و آزادي پخش برنامهاي از يك خواننده عرب را اصلاحات مينامند: «تصوير «ام كلثوم»، «بانوي آواز عرب»، است كه از تلويزيون عربستان پخش ميشود و اين يعني سران عربستان به بعضي از اصلاحات رضا دادهاند. » آيا اصلاحاتي هم كه در ايران دنبال ميكنند، همين است؟
نوشته روزنامه همدلي با آميختههايي از راست و دروغ به مقايسه وضعيت زنان در ايران و عربستان ميپردازد؛ وقتي ميگويد زنان عربستان برخلاف زنان ايراني اجازه ورود به استاديوم دارند، دروغ ميگويد، چه آنكه مناقشه بر سر تماشاي بازيهاي آقايان است كه زنان عربستاني هم اجازه ندارند. حتي ورزش بانوان هم ندارند؛ اما براي جشن ملي شان توانستند به استاديوم بروند. زنان ايراني هم براي مراسمها به استاديوم ميروند و اتفاق جديدي نيست. اما اصل مقايسه بين موقعيت زنان در عربستان و ايران، در عربستاني كه زنان حق رأي ندارند، تنهايي نميتوانند بيرون بروند، بعضاً كارفرماها اجازه ولي براي اشتغالهاي محدودي كه برايشان وجود دارد، لازم است، ورزش تقريباً برايشان ممنوع است و ... تحقيرآميز است و بدتر جمله پاياني نوشته: «به نظر ميرسد حالا ديگر ما هيچ كشوري را نداريم كه خودمان را در حوزه بعضي از محدوديتهاي تبعيضآلود شناخته شده زنان با آن مقايسه كنيم؛ حتي عربستان. » عزتمندي امري نيست كه با دستور و قانون به كسي داده شود؛ كساني كه خود را حقير ميبينند، كل كشور را تحقيرآميز توصيف ميكنند؛ به همين سادگي!