برجام بار ديگر در كانون توجهها قرار گرفته و هر روز فعالان عرصه سياست و رسانه، در مورد آن ميگويند و مينويسند. رفتار دولت ترامپ در قبال اين توافقنامه بينالمللي، به گونهاي شكل گرفت كه ترديدها درخصوص ماندگاري آن روزافزون شده است. آقاي دكتر ظريف، وزير امور خارجه كشورمان چند روز پيش در گفتوگو با گاردين و فايننشالتايمز گفت پيشبيني ميشود ترامپ در 15 اكتبر پايبندي ايران به برجام را تأييد نكند. اين سخن آقاي ظريف به استناد شواهد و قرائن بسيار است. در صورت اعلام چنين موضعي از سوي رئيسجمهور ايالات متحده، براساس سناريويي در يك دوره زماني 60 روزه، كنگره امريكا درباره اعمال يا عدم اعمال مجدد تحريمهاي ايران تصميمگيري خواهد كرد. بديهي است كه اين روند در حال طي شدن، به معناي زمينهسازي براي خروج امريكا از برجام با هزينه ايران خواهد بود. بر همين اساس آقاي ظريف در گفتوگو با الجزيره ميگويد: «اگر امريكا تصميم بگيرد از توافق هستهاي خارج شود، ايران گزينههاي مختلفي در اختيار دارد و ما هم از اين توافق خارج خواهيم شد.» به طور قطع خروج امريكا از برجام، مرگ اين توافقنامه بينالمللي را رقم خواهد زد. گرچه پيش از اعلام مواضع آقاي ظريف كه بدان اشاره شد، آقاي دكتر علياكبر صالحي گفته بود اگر امريكا به تنهايي برجام را ترك كند، ايران به احتمال زياد به آن متعهد باقي خواهد ماند اما اين ديدگاه بيشتر جنبه ذهني داشته و واقعيتهايي كه رقم خواهد خورد، در نهايت به مرگ برجام ختم ميشود. حقیقت آن است كه اروپا بهرغم رقابت و اصطكاك منافع در مواردي با امريكا، در مقابل اين كشور به خاطر خروج از برجام نخواهد ايستاد. بنابراين تصور جداسازي اروپا از امريكا درخصوص برجام و تحريمها، تصور درستي نيست. كساني كه بهدنبال توسعه اين نگاه در كشور هستند، به گذشتهاي رجوع كنند كه خود ميگفتند بدون مذاكره با امريكا به عنوان کدخدا نميتوان مشكل تحريمها را در مذاكره با اروپا حل كرد!
بنابراين خروج ايالات متحده از برجام، مرگ قطعي برجام را در پي خواهد داشت و اين خروج و مرگ برجام، داراي دو پيامد خواهد بود:
1ـ به طور قطع با خروج امريكا از برجام و رقم خوردن مرگ آن، حضور و ماندن ايران در برجام، امر معناداري نخواهد بود. بنابراين با خروج امريكا از برجام و برهم خوردن اين توافقنامه بينالمللي، ايران به سرعت به دوران قبل از برجام بازخواهد گشت و تمامي فعاليتهاي هستهاي خود را در پرتو تجارب گذشته با سرعت و توانمندي و كيفيت بيشتر دنبال ميكند.
2 ـ ابطال يك نظريه در ايران و در ميان جريانها و نخبگان سياسي، از ديگر پيامدهاي مرگ برجام خواهد بود؛ نظريهاي كه با قوت گرفتنش در سالهاي گذشته، زمينهساز مذاكره مستقيم جمهوري اسلامي با امريكا در موضوع هستهاي شد، نظريهاي كه صاحبان و طرفدارانش بر اين اعتقاد بودند كه ميتوان در بسياري از موضوعات با امريكا وارد مذاكره شد و به نتيجه رسيد، نظريهاي كه براساس آن و در پي برجام هستهاي، براي برجامهاي ديگر زمينهسازي شد. در جوهره اين نظريه، امكان سازش ميان جمهوري اسلامي و امريكا با همين مختصات كنونياش مورد تأكيد بود. اين نظريه، در نقطه مقابل ديدگاه الهي، انقلابي، عقلاني و واقعبينانه حضرت امام خميني (ره) بود كه رابطه ايران و امريكا را رابطه گرگ و ميش ميدانستند. رهبر كبير انقلاب اسلامي با شناختي دقيق از ماهيت نظام سلطه و امريكا، از اين كشور با عنوان شيطان بزرگ ياد كرده، ملت ايران و مسئولان را به پرهيز از نزديك شدن به اين طاغوت اعظم سفارش كردند. همين ديدگاه اعتقادي و عقلاني امام نسبت به امريكا، در سه دهه گذشته از سوي رهبر حكيم و فرزانه انقلاب اسلامي، با صلابت هر چه تمام دنبال شد. اما ديدگاه معتقد به سازش و همكاري با امريكا در سالهاي اخير با يك استدلال جان گرفت و مورد توجه واقع شد؛ استدلالي كه با توجه به شرايط اقتصادي كشور، باطل كردنش فقط و فقط در پرتو يك تجربه ملي ممكن بود. آري مشكلات اقتصادي كشور، وضعيتي را پديدار ساخت كه طرفداران نظريه سازش، حل اين مشكلات را تنها و تنها در گرو مذاكره با امريكا دانسته، به تبليغ و ترويج اين راهكار پرداختند. طرفداران اين نظريه براي برداشتن موانع از سر راه سازش و رابطه، سناريوهاي متعددي طراحي كرده و براساس اين سناريوها، براي تغيير نگاه صحيح ديني و انقلابي ملت ايران نسبت به استكبار جهاني به شكلهاي مختلف به تطهير امريكا و بزك كردن شيطان بزرگ پرداختند.
هر يك از طرفداران نظريه سازش در اين سالها، مطلبي نوشت و يا چيزي گفت تا راه را هموار سازد. كار به جايي رسيد كه حتي يكي از اعضاي تيم هستهاي در دولت اصلاحات، فضا و شرايط بعد از برجام را به گونهاي مساعد ديد كه در برنامه زنده سيماي جمهوري اسلامي، ضمن اعتراض به سيما به خاطر بدبين ساختن مردم نسبت به امريكا، گفت امريكا ديگر گرگ نيست و در حكم ميشي است كه ميتوان از آن بهره برد! اين جماعت در اين سالها، چشم بر روي واقعيات بسته، هشدارهاي مقام معظم رهبري را ناديده گرفته، تصور ميكردند با امريكا هم مثل ديگر كشورها ميشود وارد مذاكره، معامله و در نهايت برقراري رابطه شد. اما بعد از اولين معامله يعني برجام، و انجام تعهدات كامل از سوي ايران، طرف مقابل نه تنها به تعهداتش عمل نميكند، بلكه با فضاسازي و متكي بر همان خلق و خوي شيطاني، ميخواهد ايران به پايبند نبودن به برجام معرفي نمايد! شايد كساني بگويند، اگر دموكراتها در انتخابات پيروز شده بودند، امريكا به تعهداتش عمل ميكرد. به اين افراد بايد گفت، به عقب برگرديد و در كلام آقاي اوباما به عنوان رئيس دولت امضا كننده برجام بنگريد كه گفت، اگر ايرانيها ميخواهند از منافع برجام بهره ببرند، بايد به روح برجام عمل كنند! آري، آقاي اوباماي دموكرات و امضاكننده برجام هم بنا نداشت به تعهدات امريكا طبق برجام عمل كند. اين رفتار امريكا در قبال برجام، حقانيت و درستي ديدگاه مقام معظم رهبري را آشكارتر ساخت كه فرمودند: اگر جمهوري اسلامي در موضوع هستهاي تماماً خواستههاي امريكاييها را مو به مو اجرا كند، آنان فشارها را از روي ملت ايران برنخواهند داشت، چرا كه آنان با هويت اسلامي و انقلابي ملت ايران مشكل دارند. اكنون آقاي ترامپ، از تغيير حكومت در ايران با صراحت سخن ميگويد. معناي اين سخن و رفتار امريكا در قبال برجام، آن است كه مرگ نظريه سازش هم با مرگ برجام رقم خواهد خورد.