حسين گل محمدي
يكي از اقوامم كه براي زندگي و كسب و كار به يكي از كشورهاي خارجي مهاجرت كرده و مغازهاي دست و پا كرده بود از اولين تجربهاش در مقابل اولين مشتري خود خاطره جالبي برايم تعريف ميكرد. ميگفت:« وقتي سفارش اولين مشتري مغازه خود را آماده كردم موقع حساب كردن صورت حساب، طبق عادت قديمي به زبان محلي گفتم:« قابل شما را ندارد.» مشتري هاج و واج من را نگاه ميكرد و ميگفت: «يعني شما واقعاً پول اين سفارش را از من نميگيريد؟!»من هم در اشتباه لفظي كه اتفاق افتاده بود مانده بودم كه چه بايد بگويم و چه بايد كنم! كه در نهايت طبق عادت رودربايستي كه ما ايرانيها به آن مبتلا هستيم به اين مشتري بسيار متعجب گفتم بله شما امروز مهمان من هستيد ولي اين اتفاق باعث شد كه با خودم تمرين كنم تا اين تعارفات مرسومي كه در ايران بسيار رواج دارد را فراموش كنم، زيرا اين رفتارهاي پارادوكسي و تضادي كه برخي از آنها رگهاي از بيصداقتي دارد صرفاً متعلق به ما ايرانيهاست و در جاهاي ديگر كاربرد ندارد.» اين فاميل من ميگفت آن چيزي كه در دينمان درباره خودداري از دورويي فراوان سفارش شده است را اينجا به كار گرفتم و سادهزيستي و پرهيز از زندگي مصرفي و تجملاتي را جايگزين چشم و همچشمي كردم، چون اينجا ديگر نيازي به چشم و همچشمي نبود.
رفتارهاي متضاد سبك زندگيمان را تهديد ميكند
تعارفات ما ايرانيها يكي از رفتارهاي پارادوكسيكال ( متضاد) ماست كه از قديم با ما بوده و هست. ميگوييم قابلي ندارد ولي منظورمان اين است كه سريعتر پولش را پرداخت كنيد. ميگوييم بفرماييد اما منظورمان اين است كه اصلاً نياييد و... اين تعارفات سادهترين پارادوكسهاي رفتاري ما ايرانيهاست. اين در حالي است كه در جامعه امروزي شاهد رفتارهاي تناقضگونه بسياري از مردم و مسئولان در جامعه هستيم. دروغ يكي از رفتارهاي بسيار ناپسند بشري است. دروغگويي منشأ بسياري از فسادها در جامعه است. افرادي كه دم از صداقت ميزنند ولي روزانه به خود و ديگران بارها دروغ ميگويند. فردي كه خود را موظف به انجام دستورات ديني ميداند ولي رفتار و كردارش عكس آن را نشان ميدهد. مگر نه آنكه نيت مؤمن « خير من عمله» است؟ واقعيت آن است پارادوكسي كه در رفتارهاي اجتماعي و فردي هر يك از افراد جامعه امروزي ما وجود دارد ميتواند تهديدي براي فرهنگ و سبك زندگي ايراني- اسلامي باشد. اين پارادوكس رفتاري كه تعارفهاي صوري و الكي بخش مهمي از آن است در سبك دوگانه زندگي ما خيلي پر رنگ خود را نشان ميدهد كه مهمترين آن شعار سادهزيستي در حرف و زندگي تجملاتي در عمل است.
پارادوكس « شعار سادهزيستي و زندگي تجملاتي»
هميشه وقتي يادي از ايام قديم ميكنيم شاخصترين آن يادها و خاطرهها، زندگي ساده و بيغل و غش آن دوران است. آدمهاي صاف، ساده و صادق با زندگيهاي سادهو بيريا. نگاه حسرتبار ما به آن دوران نشان از خالي بودن جاي سادگي در زندگي امروزي است. آنها واقعاً وقتي از سادهزيستي ميگفتند به آن عمل ميكردند. در تمام رسانهها صحبت از سادهزيستي است اما ديگر هيچ اثر و ردپايي از آن در جامعه امروزي پيدا نميكنيم. امروزه هرچه ميبينيم تجملات و بريز و بپاشهاي آنچناني است. مسئولان كشوري در تمام تريبونهاي خود، شعار سادهزيستي سر ميدهند در حاليكه رفتارهاي خلاف اين شعارها را در جامعه شاهد هستيم و حتي خود مسئولان هم زندگي تجملي دارند. كارشناسان دربرنامههاي راديويي و تلويزيوني از سادهزيستي ميگويند اما بسياري از برنامههاي صداوسيما، تبليغات و بيلبوردهاي شهري همه و همه با صداي بلند تجملات و مصرفگرايي را فرياد ميزنند. صداوسيما به عنوان يكي از رسانههاي معتبر، فراگير و تأثيرگذار در زمينه ترويج هر نوع فرهنگي در جامعه، نقشي بسيار پررنگ و متعاقباً مسئوليت بسيار سنگيني بر عهده دارد كه ظاهراً در سالهاي اخير به دلايل مختلف از عهده اين مسئوليت بزرگ به خوبي برنيامده است.
يكي از ويژگيهاي سادهزيستي اين است كه فرهنگ مصرفگرايي را نفي ميكند. در مقابل صداوسيما با تبليغات وسيع و رپرتاژ آگهيهاي بيشمار مصرفگرايي را تبليغ ميكند. براي تبليغ روغن فلان مارك، ميزي پر از غذاهاي خوش آب و رنگ و اشتهاآور نشان ميدهد كه نه تنها گرسنگان را گرسنهتر كه اشتهاي افراد شكم سير را نيز تحريك ميكند. اين تبليغات كه در بسياری از موارد غير ضروري هستند نيازهاي كاذب در مخاطبان خود ايجاد ميكنند. رفتارهاي عادي مردم را به تدريج تغيير ميدهند و به شكل زيرپوستي سبك، نگرش و انديشه مردم را عوض و دچار تغيير و تحولاتي ميكنند. همچنين تبليغات مواد غذايي و كالاهاي لوكس به تدريج عادات و رويههاي مصرف را در مخاطبان تغيير ميدهد. در سريالسازيها نيز صداوسيما رفتار پارادوكس گونهاي دارد. سريالهايي كه در گذشته توليد و پخش ميشد، زندگيهاي سادهاي را نمايش ميداد كه متناسب با سطح زندگي اقتصادي مردم در همان زمان بود. مخاطب چيزي فراتر و لوكستر از آنچه خود در زندگي داشت نميديد،اما سريالهايي كه امروزه در اين سازمان عريض و طويل توليد ميشود به جاي سادهزيستي، مصرفگرايي و تجملگرايي را ترويج ميكند. تصاوير سريالها سرشار از اجناس و كالاهايي است كه نه تنها ارزش مصرفي ندارند،بلكه بيشتر ارزش نمادين دارند كه به قصد ايجاد هويتسازي طبقاتي نمايش داده ميشوند كه به علت نمايشهاي مكرر، داشتن آن كالا براي بيننده ضروري تلقي ميشود. سريالهايي كه خانههاي آنچناني با دكوراسيونهاي آنچنانيتر را نشان ميدهد كه فقط حسرت اينگونه زندگي را بر دل خيلي از مردم به جا ميگذارد. در حاليكه صداوسيما اين وظيفه را بر عهده دارد كه سبك زندگي ايراني- اسلامي كه همان سادهزيستي است را نمايش داده و ترويج دهد. آنچه در سريالهاي تلويزيوني به خوبي قابل درك است، پارادوكسي است كه ميان ژانرهاي ارزشي و تصاوير نمايش داد شده وجود دارد كه اين تناقض به نحو بارزي به چشم ميآيد. به طور مثال با تحليل محتوا در سريالهاي تلويزيوني متوجه ميشويم كه سازندگان فيلم قصد دارند يك امر مقدس و معنوي را براي مخاطب به نمايش بگذارند در حاليكه بيننده به جاي اينكه به ماهيت فيلم توجه كند، به طور ناخواستهاي شيفته دكوراسيون و مبلمان مجموعه ميشود، در واقع حواس مخاطب به جاي تمركز بر متن فيلم، به پيامهاي ضمني آن متمركز ميشود. همه نگران بالا رفتن آمار طلاق هستيم ولي اين را فراموش كردهايم كه يكي از دلايل افزايش طلاق در جامعه امروزي همين خوشبختيهاي دروغيني است كه در رسانههاي مختلف نمايش داده ميشود. وقتي جوانان تصميم به ازدواج ميگيرند همگي آنها را به ازدواج ساده و زندگي ساده تشويق ميكنيم در حاليكه معضل چشم و همچشمي اجازه نميدهد كه آنها به زندگي ساده فكر كنند. حتي اگر هم ازدواج ساده و عاري از هرگونه تجملات داشته باشند باز هم برنامههاي تلويزيوني و ماهوارهاي يا شبكههاي اجتماعي نگاه و افكار آنها را دچار دوگانگي و تضاد ميكند. خوشبختي ظاهري كه در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميچرخد به يكي از آفتهاي زندگيهاي امروزي تبديل شده است. اينها همه نمونههايي از پارادوكس در جامعه امروزي است كه عوارض بسياري از خود به جا ميگذارد. چه خوب است كه جامعه را از اين همه تناقض پاك كنيم و براي بچههاي خود و نسلهاي بعدي جامعهاي عاري از پارادوكس داشته باشيم. اين امر محقق ميشود اگر ما بخواهيم. اگر با خود صادقانه رفتار كنيم. اگر بتوانيم همانقدر كه براي خود ارزش و احترام قائليم براي ديگران احترام بيشتري قائل شويم. اگر بتوانيم بدون دروغ راهي براي پيشرفت خود هموار كنيم. اگر بتوانيم وسوسه نمايش زندگي خود را درون خود خفه كنيم. اگر بتوانيم زندگي ساده ولي شاد را الگوي خود قرار دهيم، بيشك پارادوكسها از زندگي ما رخت بر ميبندد.