احمد محمدتبريزي
صدام حسين براي توجيه آغاز جنگ شعارهايي را دستاويز قرار داد تا ذهن مردم عراق را نسبت به تصميمي كه در سر داشت، آماده كند. صدام ميدانست كه نميتواند ملتي را ناگهان وارد جنگ كند و بايد براي فضاسازي همچون حل يك پازل، مرحله به مرحله جلو برود. رهبران حكومت وقت عراق با طرح شعارهاي مختلفي در سخنرانيها و برنامههايشان، تخم نفرت و تفرقه را ميكاشتند.
به گزارش «جوان»رئيسجمهور معدوم عراق پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با اضطراب و نگراني از آينده سياسياش ميگفت:«ما از تروريسم وحشتي نداريم، دولت سوسياليست عراق بيش از هر كشور ديگري در خاورميانه مورد تهديد فرمان آيتالله خميني براي صدور انقلاب ايران قرار دارد، ايران يك كشور شيعه بوده و نيمي از جمعيت 13 ميليوني عراق را نيز شيعيان تشكيل ميدهند.»
صدام در كنار نگرانيهايي كه از حكومت تازه ايران داشت در مصاحبهها و سخنرانيهايش، دست روي اختلافات مرزي بين ايران و عراق ميگذاشت و براي تحقير ايرانيها از واژه مجوس در صحبتهايش استفاده ميكرد. او از تصاحب اروندرود به عنوان رود ملي عراق تا لزوم باز پسگيري خوزستان به عنوان عربستان اعراب و جزاير سهگانه ايراني به عنوان جزاير اشغال شده سخن ميگفت و با تهييج مردم به دنبال برانگيختن احساسات ملي و ضدايراني عراقيها بود.
شعار ديگر سران بعثي براي تجاوز به خاك ايران، استرداد جزاير سهگانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك بود، در حالي كه اين ادعا هيچگونه مبناي تاريخي و حقوقي نداشت و جزاير سهگانه بنا به شواهد متقن تاريخي جزء مجمعالجزاير ايران بود. بعثيها سعي داشتند با طرح چنين شعارهايي كشورهاي عربي منطقه را با ايران درگير كنند. آنها از حساسيتهاي كشورهاي همجوار ايران بر جزاير سهگانه كه موقعيت استراتژيك در خليج فارس داشتند آگاه بودند و براي متشنج كردن روابط بينالملل ايران و بحرانآفريني دايه دلسوزتر از مادر شدند و در هر مناسبتي اعلام ميكردند كه اشغال غيرقانوني جزاير سهگانه براي ما غير قابل تحمل است. براي نمونه سعدون حمادي طي پيامي به فيدل كاسترو، رئيس ششمين كنفرانس كشورهاي غيرمتعهد در آوريل 1980 اعلام كرد: «دولت جمهوري عراق اشغال غيرقانوني سه جزيره عربي (تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي) توسط ايران را به رسميت نميشناسد و تمام پيامدهاي اين اشغال را نميپذيرد و از ايران ميخواهد هرچه زودتر از جزاير مذكور عقبنشيني كند.» صدام فكر ميكرد اگر ايران را شكست دهد مرهمي بر زخمهاي ناشي از شكستهاي اعراب خواهد گذاشت و كشورهاي عربي نيز مجبور ميشوند او را به عنوان رهبر دنياي عرب قبول كنند.
زمان كوتاهي پس از شروع جنگ، صدام، خود را سخنگوي ملت عرب خواند و اعلام كرد از جمله اهدافش، برگرداندن مالكيت جزاير ابوموسي، تنب بزرگ و كوچك به اعراب است. همچنين صدام ابتدا به صورت نمايشي به مخالفت با سادات و پيمان كمپ ديويد پرداخت تا بتواند خود را در ميان اعراب، فردي لايق جلوه دهد و سپس براي جلب نظر مساعد امريكاييها نسبت به پذيرفتن ژاندارمي عراق در منطقه، حمله شوروي به افغانستان را محكوم كرد. مسئله تجزيه خوزستان از جمله اهداف اصلي صدام و از جمله موضوعاتي بود كه در محور تبليغات و شعارهاي صدام قرار گرفته بود. عراق پيش از حمله متجاوزانه به خاك ايران، نقشههايي در كتابهاي درسي مدارس چاپ كرده بود كه خوزستان ايران را به عنوان «عربستان»، آبادان را «عبادان»، خرمشهر را «محمره»، سوسنگرد را «خفاجيه» و اهواز را «الاحواز» آورده بود. اين واژهها مدام از سوي مقامات عراق مورد استفاده قرار ميگرفت تا مشروعيت مردمي اين جنگ در داخل عراق فراهم آيد.
هنگامي كه پس از جنگي فرسايشي و طاقتفرسا، عراقيها به هيچكدام از شعارهايشان دست پيدا نكردند و شعار فتح سه روزه تهران براي هميشه به تاريخ پيوست، به شعار تجزيه ايران متوسل شدند. هدف اصلي صدام از حمله به ايران انهدام و نابودي كشور ايران بود و آنها زماني كه به خواستهشان نرسيدند شعارهايي مبني بر تجزيه ايران را طرح كردند. چنانكه طه ياسين رمضان معاون اول نخست وزير عراق در شروع جنگ اعلام كرد: «اين جنگ به پايان نخواهد رسيد، مگر اينكه رژيم حاكم بر ايران به طور كلي منهدم شود.» بعد از سلسله ناكاميهاي صدام،شعار تجزيه ايران در دستور كار قرار گرفت. طارق عزيز معاون نخستوزير عراق در آغاز جنگ گفته بود:«وجود پنج ايران كوچك بهتر از ايران واحد است... ما سعي خود را براي تجزيه ايران خواهيم كرد.» اين تئوري صدام و رژيم بعث عراق هم به شكست انجاميد، حكومتشان از بين رفت، رئيسجمهورشان اعدام شد و ايران يكپارچه باقي ماند.