کد خبر: 873890
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۷
هر دختروپسری درهنگام ازدواج به پیروی از الگوی خاص فرهنگی دارای معیارهای هستند که در تصمیم گیری آن ها برای ازدواج دخالت دارند.
دکتر امان الله قرايی مقدم*

هر دختروپسری درهنگام ازدواج به پیروی از الگوی خاص فرهنگی دارای معیارهای هستند که در تصمیم گیری آن ها برای ازدواج دخالت دارند. به این منظور از مردان وزنان در دادگاه های خانواده سوال مي شود که در هنگام ازدواج چه معیارهایی را در نظر داشتید؟ پاسخ های به دست آمده نشان مي دهد که 2 درصدزیبايی، 10 درصد تحصیلات، 14 درصد علاقه ظاهری، 24 درصد بی معیاری و 40 درصد سایر موارد را که عمدتا ثروت بود، مد نظر داشته اند.نتیجه آنکه بی معیاری و داشتن ثروت حدود 74 درصد از طلاق ها را در بر می گیرد که قابل تامل است. در نتیجه عدم انتخاب درست همسر، ازدواج های شتاب زده، نداشتن معیار درست همسر گزینی،نداشتن هدف مناسب از ازدواج و... تا حدی در افزایش طلاق موثر است.

*******

مدت ازدواج وتاثیرآن در میزان طلاق

از عوامل موثردر افزایش یا کاهش طلاق، مدت ازدواج است. به این معنی که پنچ سال اول زندگی، خطرناکترین دوران زندگی زن ومرد است. همچنین طلاق در بین 18 تا 25 سالگی و بین 35 تا 40 سالگیافزایش می یابد. یعنی هنگامیکه زن و شوهر احساس می کنند كه بچه ها از آب وگل در آمده اند. زیرا تحقیقات نشان میدهد که 67 درصد طلاق ها در طول 5 سال اول زندگی و 33 درصد بقیه مربوط به دوران بعد است.از این رو سالهای اولیه زندگی زن وشوهر، خطرناک است و مردان وزنانی که در این دوران به سر می برند بايد با احتیاط و دور اندیشی بیشتری قدم برداند.

داشتن ویانداشتن فرزندو تاثیر آن در طلاق

عامل دیگری که تا حدی در طلاق موثر است، داشتن ویانداشتن فرزند است. به طوری که 37 درصد طلاق ها مربوط به کسانی است که فاقد فرزند بوده، 17 درصد دارای یک فرزند، 46 درصد دو فرزندو 34 درصد 2 تا 3 فرزند و 12 درصد 3 فرزند و بیشتر بوده اند.در نتیجه بیشترین میزان طلاق، مربوط به زوجینی است که از 2و3 فرزند بیشتر داشته اند و بعد از آن مربوط به خانواده هایی است که فاقد فرزند هستند. به عبارت دیگر داشتن یانداشتن فرزند، تقزیبا به میزان یکسانی در طلاق موثر است.

رابطه بین اعتیاد، بیماری همسر و عدم مسئولیت پذیری شوهر و تاثیر آن در طلاق

سرانجام تحقیقات و مطالعات نشان داد که 13 درصد طلاق ها مربوط به اعتیاد، 12 درصد مربوط به بیماری همسر، 21 درصد مربوط به عدم مسئولیت پذیری و تنها 6 درصد، مشکلات مالی را باعث اختلاف دانسته اند .در این میان بازهم بیشترین درصد یعنی 63 درصد طلاق ها مربوط به عدم تفاهم زوجین است. همچنین تحقیقات نشان می دهد که 13 درصد طلاق ها در حد تفاهم متوسط و تنها14 درصد مربوط به داشتن تفاهم مشترک بین زن وشوهر بوده است .به عبارتی هر چه میزان تفاهم بین زن و شوهر کمتر باشد، تعداد طلاق ها افزایش می یابد.

دخالت منفی اقوام و بستگان و تاثیر آن در طلاق

دخالتمنفیاقواموبستگانيا همان آگاهیازفضایخاصارتباطیخانواده، به این معنی است که حرمت ارتباطات در یک خانواده نو باید مورد توجه اطرافیان قرار گرفته واز دخالت در ارتباطات زوجین جلوگیری شود. چرا كه دخالت منفی پدر، مادر، اقوام و بستگان در زندگی زناشويی زن وشوهر به میزان زیادی در افزایش طلاق موثر است. به طوری که 48 درصد طلاق ها بر اثردخالت دیگران صورت می گیرد.

آنومیاجتماعی

عامل دیگری که در سال های اخیر به ویژه در شهرهای بزرگ ایران اتفاق افتاده و تا حدی در طلاق موثر است، ناتوانی جنسی مردان است که بر اثر «آنومی اجتماعی»، مشغله کاری و همچنین از دل ودماغ افتادن مردان بر اثر شرایط اقتصادی و فضای مسموم اجتماعی و ناراحتی روحی و روانی است.

طلاق در نیمه اول سال بیشتراز نیمه دوم سال!

به طور کلی می توان گفت که طلاق پدیده اجتماعی تام و سلسله عوامل متعدد اجتماعی درافزایش یاکاهش آن موثر است که برخی از آن ها عبارتند از: نداشتن توافق اخلاقی، تنفر و کراهت زوجه، تنفر وکراهت زوج، اختلاف خانوادگی، عقیم بودن مرد و نازایی زن، اختلاف سن، سوء اخلاق و رفتار زوجین، بیکاری زوج، داشتن زن های دیگر، اعتیاد، انحراف زوجه، عدم تمکین زن، فساد اخلاقی مرد، آزار واذیت بدنی، جنسی، روحی،روانی و جسمی بدون علت، ندادن نفقه وهمچنین حاکم شدن ذهنیت حسی و مادی بر نظام اجتماعی و به ویژه کم رنگ شدن ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، عدم اشتغال مرد خانواده، نداشتن شغل ثابت و در نتیجه مشکلات اقتصادی خانواده، عدم شناخت قبل از ازدواج، ازدواج های اجباری و نامناسب، عدم توازن و هم پایگی زن و شوهر، نامنظم بودن و عدم مسئولیت پذیری زن و مرد در امور مختلف زندگی خانوادگی، تفاخر هریک از طرفین نسبت به دیگری به واسطه ثروت، اصل ونسب و مقام وموقعیت اجتماعی، عدم شناخت حقوق همسر، دخالت منفی بستگان و نزدیکان در زندگی زناشویی، تحصیلات زن و شوهر، اشتغال زن درخارج ازخانه، تفاوت سنی زوجین و بالا بودن سن دختر از پسر، مدت ازدواج، میزان شناخت کم نسبت به همسر قبل از ازدواج، وجود طلاق در میان بستگان، پایین بودن میزان تصور از مشکلات پس از طلاق، تفاوت قومیت میان خانواده هایی زوجین، احساس متضرر شدن هر یک از طرفین، برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری، تفاوت فرهنگی میان زوجین،شهرگرایی و شهر نشینی، کم سن وسال بودن دختر و پسر در هنگام ازدواج، عدم وجود فرزند یا به عبارتی عقیم بودن هر یک از زوجین، خود خواهی و تکبر یکی از طرفین یا هر دوی آن ها، عدم شناخت حقوق همسر، ازدواج مجدد مرد یا رابطه داشتن با زن یا زنان دیگر (تنوع طلبی مردان) و روابط نامشروع زن با مردان دیگر که اين مورد متاسفانه اخیرا افزایش یافته و از جمله عواملی است که تحقیقات بیش از سی سال اینجانب نشان می دهد که در تهران و کرج و همچنین برخی شهرهای دیگر در میزان افزایش یا کاهش طلاق موثر است .بنابراین پیشنهاد می شود برای جلوگیری از افزایش طلاق در جامعه به تمام این موارد توجه لازم مبذول شود و در برطرف کردن آن کوشش لازم به عمل آيد.

عواملافزایشوکاهشطلاق

باتوجه به آنچه گذشت می توان گفت عوامل زیر در افزایش ویا کاهش طلاق موثرند که عبارتند از: عوامل روانشناسی اجتماعی همچون خود میان بینی و دور شدن افراد ازیکدیگر و جایگزین شدن روابط صوری و موزايیکی به جای روابط معنوی .تغییر در طرز تفکر، نگرش، بینش، خواستگاه و توقعات بیش ازاندازه دختر وپسر از یکدیگربه هنگام ازدواج یا عبارت دیگر ازدواج های آرمانی و ایده آلي.

دوساختی شدن جامعه وطبقهاجتماعی، عواملي مهم در افزایش يا كاهش طلاق هستند. به این معنی که طلاق در طبقه متوسط بیشتر از طبقه بالا و پایین جامعه است .شغل مردان و زنان و میزان درآمد اقتصادی و داشتن شغل، کار و حرفه در افزایش یا کاهش میزان طلاق موثر است. به طوری که طلاق در بین بیکاران و کم در آمدهابیشتر از کارمندان و شاغلین است.

همچنین طلاق در بین گروه های متوسط شغلی بیشتر از گروه های پر درآمد شغلی است. چنانکهطلاق در بین معلمان نسبت به دیگر گروه های شغلی، بسیار کمتر و حدود 4 درصد است .طلاق در بین تحصیل کرده های بالاتر از دیپلم بیشتر از تحصیل کرده های کمتر از دیپلم است.طلاق در بین زنان خانه دار بیشتر از زنان شاغل و کارمند است .

طول دوران نامزدی رسمی که با رضایت خانوادگی صورت می گیرد تا اندازه زیادی در افزایش با کاهش طلاق موثر بوده و می توان گفت هر اندازه طول دوران نامزدی بیشتر باشد (البته تا حد معینی که حدود یک سال است) از میزان طلاق کاسته می شود.

چگونگی آشنایی دختر و پسر و خویشاوندبودن آنان با یکدیگر به میزان زیادی در کاهش طلاق موثر است. در همین رابطه بیشترین میزان طلاق مربوط به آشنایی های زود گذر، لحظه ای و تصادفی و کمترین مربوط به ازدواج های رسمی و دخالت خانواده ها یعنی پدر و مادرو ازدوج های دیده و شناخته است.

نتيجه گيري

کم سن وسال بودن دختر و پسر درهنگام ازدواج نیز عاملی در افزایش یا کاهش میزان طلاق است و بیشترین تعداد مربوط به دختران و پسرانی است که کمتر از 20 سال سن داشته اند .تفاوت سنی بیش از حد دختر وپسر وهمچنین بالا بودن سن دختر از پسر عاملی درمیزان طلاق است به خصوص بالا بودن سن دختر از پسر، خطرناک است.

بی معیاری و ازدواج های شتابزده، تصادفی و لحظه ای و توجه به زیبایی ظاهر یا تحصیلات دختر و پسر، علاقه ظاهری و ثروت و دوستی های خیابانی، قبل از ازدواج، عاملی در افزایش طلاق است. چنانکه تحقیقات نگارنده تاكنون نشان داده که این گونه دوستی های قبل از ازدواج عاقبت خوشی ندارد و هيچ كس با این قبيل دختران ازدواج نخواهند کرد و بي شك ادامه زندگی با آنان امکان پذیر نیست.

پنج سال اول ازدواج (بین 18 تا 25 سالگی) و همچنین در گروه سنی 35 تا 40 سال که فرزندان آز آب وگل در آمده اند، خطرناک ترین دوران ازدواج و بیشترین میزان طلاق در این زمان صورت می گیرد .نداشتن فرزند یا عقیم بودن هر يك از زوجین، عاملی مهم در افزایش یا کاهش میزان طلاق است. اما داشتن فرزند نیز نمی تواند عاملی در جلوگیری از طلاق باشد .

اعتیاد همسر و عدم مسئولیت پذیری مرد، بیماری هر یک از طرفین، نامنظم بودن زن در امور خانه داری تا حد زیادی در افزایش طلاق موثر است .دخالت منفی اقوام و بستگان نیز عاملی در افزایش یا کاهش طلاق است. سرانجام ناتوانی جنسی عامل دیگری است که در سال های اخیر موجب افزایش طلاق شده است.

*جامعه شناس واستاد دانشگاه

 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار