دكتر مريم رئوفي *
بيشك باور به تواناييهايي كه در وجود خود داريم ميتواند نااميدي را از بين ببرد. نكته مهمتر اينكه بهتر است بر اساس تواناييهاي واقعي خود برنامهريزي كنيم. اگر برنامههايي براي خود تنظيم كنيم كه توان يا استعداد انجام آن را نداشته باشيم، دچار شكست و نااميدي ميشويم. بنابراين انتخاب درست متناسب و بااستعداد ميتواند به ما كمك كند كه موفقيت را در حد خود كسب كنيم اما اهداف بلند پروازانه و غيرقابل دسترس فرد را نااميد و ناتوان ميكند.
تفكر در سه زمان چرخش دارد؛ زمان گذشته، زمان حال و زمان آينده. كساني كه افسوس گذشته را ميخورند و كساني كه نظر مثبتي به آينده ندارند، نميتوانند از زندگي در زمان حال لذت ببرند. شيوه تفكر ما بر نگرشي كه در زندگي داريم تأثير ميگذارد. اگر با تفكرات منفي به روزگار گذشته نگاه كنيم و با بياعتمادي به آينده چشم بدوزيم، دچار نااميدي ميشويم.
براي توصيف نااميدي لازم است در ابتدا اميد را تعريف كنيم. اميدوار بودن روندي است كه با طي مثبتانديشي، هدفمندي، برنامهريزي، تصميمگيري و باور راستين نسبت به قابليتهاي خود كسب ميشود. فردي كه مثبت فكر ميكند، متوجه شرايط و اوضاع و احوال زندگي خود است. واقعبينانه به شرايط خود مينگرد. انتظاراتش منطقي و واقعي است و ارزيابيای كه از شرايط زمان و مكان دارد، منطقي و عاري از خطاهاي شناختي است.
او به خوبي از نقاط ضعف و قوت خود آگاه است و به جاي تفكر در مورد ضعفهايش بر نقاط قوت خود متمركز است و تلاش ميكند تواناييهايش را گسترش دهد و از آنها در جهت مناسب بهره ببرد. فرد اميدوار ميداند چه ميخواهد و براي خود هدف مشخص در نظر دارد. براي رسيدن به خواستههايش برنامهريزي و تلاش ميكند. فرد اميدوار به استعدادها و تواناييهايش به طور واقعبينانه باور دارد. او با خوشبيني به آينده نگاه ميكند. از ارتباطهايش لذت ميبرد و با خوشرويي با اطرافيان مراوده دارد.
فرد اميدوار پس از شكست در كاري كه در پيش گرفته است، سرخورده و نااميد نميشود. اميد به او كمك ميكند تا پس از بارها عدمتوفيق راههاي مختلف را براي به ثمر رساندن برنامه و هدفش امتحان كند. نهايتاً اگر موفق نشد برنامه ديگري در پيش ميگيرد و احساس ناكامي و تحقير نميكند. اميدواري به فرد كمك ميكند تا جستوجوگر و محقق باشد. چنين فردي قطعاً به دنبال فرصتها بوده و از مشورت با افراد صاحبنظر بهره ميبرد. تلاش ميكند تا از ابهامات زندگي خود خارج شود و به سؤالات ذهنش پاسخ دهد.
خوشبيني و اميدواري به انسان كمك ميكند تا در ارتباط با ديگران مؤثر و موفق باشد. ارتباط مثبت، رمز موفقيت در زندگي است، زيرا ارتباط به انسان كمك ميكند تا خواستهها و نيازهايش را درست برآورده كند و از زندگي در كنار ديگران لذت ببرد. مثبتانديشي و اميدواري موجب ايجاد انرژي و تلاش بيشتر براي كسب خواستهها و برآوردن نيازها شده و وقتي فرد به آينده و موفقيت خود اميد داشته باشد، تلاش بيشتري ميكند تا اهداف و برنامههايش را پياده كند و از شكست و ناكامي ترس نداشته باشد. انسان ميتواند به حمايت و پشتيباني افراد دور و بر خود اميد داشته باشد، از همه مهمتر به خداوند توكل كند و به لطف و كرم او اميدوار باشد و با اتكا به قدرت و توان خود، مشكلاتش را حل كند.
معمولاً كساني كه تنها به حمايت و كمك اطرافيان اميدوار هستند و دست از تلاش و كوشش خود بر ميدارند و به توان خود اميدي ندارند، دچار نوعي وابستگي و زندگي انگلي ميشوند. اين افراد در نااميدي خود را غرق ميسازند. آنها تنها نقطه ضعفهاي خود را ميبينند و انتظار دارند ديگران براي آنها تلاش و خواستهها و نيازهايشان را برآورده كنند. اين افراد دچار بيهدفي و بيانگيزگي در زندگي روزمره ميشوند و نميتوانند توفيقي كسب كنند.
افراد ديگري هم هستند كه تنها به لطف و كرم خدا اميدوارند و از خود هيچ تلاشي بروز نميدهند. به آسمان چشم ميدوزند و منتظر معجزه هستند و خود را در دست سرنوشت رها ميكنند. آنها از تواناييهاي خود غافل ميمانند و قابليتهاي خود را بيهوده ميپندارند. اما افراد اميدوار هم به نيروها و توانمندي خود آگاه هستند و هم اميدوار به اينكه ميتوانند از آن در راستاي رسيدن به اهدافشان استفاده كنند. به خداوند توكل ميكنند و اميدوارند كه مورد پشتيباني او قرار ميگيرند و تا حد ممكن هم روي كمك اطرافيان حساب ميكنند اما از هيچ تلاشي هم فروگذار نميكنند.
انسان اميدوار با منفيبافي و درگير شدن در باورهاي غلط وقت خود را هدر نميدهد و به آزار خود و ديگران نميپردازد، بلكه تلاش ميكند تا بر نيروهاي خود متمركز شود، رشد كند و قابليتهاي خود را توسعه دهد. افراد نااميد دائم دنبال مقصر براي شكستهايشان ميگردند و افكار خود را براي توجيه ناكاميهايشان درگير ميكنند. آنها قادر نيستند از شكستها درس بگيرند و بفهمند كجاي كارشان اشكال داشته و سعي كنند آن را برطرف كنند. افراد مأيوس و نااميد در جهت جبران مشكلات خود برنميآيند و تقصير را بر گردن ديگران و شرايط و اوضاع احوال مياندازند. به رفتارهاي ناكارآمد رو ميآورند، غرغر ميكنند، نق ميزنند، انتقاد ميكنند، سرزنش و تمسخر ميكنند يا در جهت انتقام و تنبيه برميآيند، روابط مخربي را با اطرافيان ايجاد و زندگي خود را تخريب ميكنند و در دام نااميدي ميافتند.
نااميدي و يأس انسان را بيمار ميكند. انساني كه ديگر به توانايي خود اميدي نداشته باشد، حال خوبي ندارد. كم كم سلامت جسمي و روانياش را از دست ميدهد. روابطش با اطرافيان تخريب ميشود. انرژي خود را نابود ميكند و به كام مرگ فرو ميرود. اين در حالي است كه فرد اميدوار با كمترين امكانات ميتواند از زندگي خود لذت ببرد و بر قدرتهايي كه دارد، تكيه كند و در رشد و توسعه قدم بردارد.
فرد نااميد نميتواند داشتههايش را ببيند و از آنها لذت ببرد و استفاده كند اما فرد اميدوار سعي ميكند تا از آنچه دارد بيشترين بهره را ببرد. اميدوار بودن كار سختي نيست. كافي است با باورهاي غلطي كه انسان با منفيبافي در ذهن خود ميآفريند، مبارزه كند. تواناييها و استعدادهايش را بشناسد و براي زندگي خود برنامه داشته باشد. اهداف قابل دسترس را كه با امكاناتش هماهنگ است، در نظر بگيرد و براي رسيدن به اهدافش از تجارب ديگران درس بياموزد. مشورت كند، ثابتقدم باشد، از شكست نترسد و اگر يك بار ناكام شد دوباره تلاش كند تا به اشكالات كارش پي ببرد و آن را اصلاح و جبران كند. قدم به قدم پيش برود. اهداف بلند پروازانه و قدمهاي بزرگ ميزان خطرپذيري بالايي دارد و امكان شكست بيشتري به دنبال ميآورد لذا لازم است كه هميشه امكان شكست را در نظر داشته باشيم و راههاي برونرفت از بحران را براي خود پيشبيني كنيم.
* روانشناس