قتل آتنا با انگيزه جنسي، قتل بنيتا با انگيزه سرقت، خودكشي استاد دانشگاه پس از قتل سه عضو خانوادهاش با انگيزه بدهي مالي، قتل پسربچه 11 ساله با انگيزه جنسي، خودكشي مأمور پليس در مشهد پس از قتل اعضاي خانوادهاش، اينها و بيشتر از اينها نمونههايي از حوادث خشونتباري است كه در فاصله زماني بسيار كمي در كشور رقم خورده است. براي ورود به بحث ابتدا تعريف جامعي از خشونت را مطرح كنيد.
استفاده از ابزارهايي كه منجر به استيلاگري در افراد ميشود و با پرخاش همراه است. در واقع اعمال رفتارهايي همراه با پرخاش و ميل به چيرگي است.
با توجه به حوادثي كه همراه انگيزههاي ارتكاب آن در بالا بدان اشاره شد، دليل ارتكاب خشونت زياد در بروز جرائم را چه ميدانيد؟ اينكه يك فرد اعضاي خانواده خود را به قتل ميرساند، جلوههايي از بروز خشونت بسيار در ارتكاب جرم است. توضيح بيشتر اينكه فرد با همسر خود اختلاف دارد، اما خانواده وي را هم به طرز دلخراشي به قتل ميرساند. اين موضوع از نگاه جرمشناسي چگونه تفسير ميشود؟
طي سالهاي گذشته خشونت در جامعه در حال افزايش بوده كه نمودهاي آن نرخ نزاع و درگيري در جامعه به موازات آن مشكلات اقتصادي، مسكن نيز افزايش پيدا كرده است. همچنين تقابل برخي ارگانها با مردم و پيش گرفتن مسير پرخاش بعضي از آنها مثل شهرداری و... باعث شده است خشنونت در خانوادهها بالا رفته همچنين نزاعهاي خانوادگي به موازات آن طلاق و كشمكشهاي طلاق و درگيريهاي مرتبط نيز افزايش پيدا كند. در راستاي آن افراد از ابزارهاي خشونتبار نسبت به يكديگر استفاده كنند. اين نيز باعث شده تا قربانيان كساني باشند كه زور و توان كمتري دارند. بنابراين سلسله مراتبي از خشنونت و اعمال خشونت و ميل به استيلاگري و غلبه كردن بر افراد از طريق زور و خشونت وجود دارد كه اين سلسله مراتب از بالا به پايين افزايش پيدا كرده و نمونهها و اقسام آن را در جامعه شاهديم. خشونت در ساحتها و مراتب مختلف نيز روبه افزايش است. بخشي از بحرانهاي موجود در جامعه نيز زمينهساز بروز خشونت در جامعه شدهاست. از جمله آشفتگيها و بينظميهايي كه در جامعه وجود دارد. عدم نظارت اجتماعي و اينكه مردم نسبت به يكديگر نظارت ندارند و همديگر را گم كردهاند. در جايي ديگر محروميت جنسي همچنين تعويق تعليم و تربيت جنسي يا بعضاً عدم آموزش آن باعث پارهاي از قتل و جنايتها شده است كه خود علتي بر افزايش آمار خشونت در كشور شده است. ديگر علت مسائل اقتصادي و كشمكشهاي آن است. وقتي ميليونها گرسنه و فقير داريم، چطور ميتوان انتظار داشت كه افراد به هم رحم و شفقت كنند و سر گرسنه زمين بگذارند و در يك مجادله اجتماعي وارد نشوند. اين مجادلات بخشي از مخاطرات از جمله سرقت را رقم ميزند. بخشي از افزايش خشونتها به وضعيت موادمخدر درجامعه برميگردد و مصرف مواد شيميايي ديگري از جمله كراك و شيشه و موادهاي جديدتر كه آنها مستقيماً با خشونت و توهم در ارتباطند و بسياري از قتلها و خشونتهايي كه اتفاق ميافتد ريشه در توهم و پرخاشگري ناشي از سوءمصرف مواد مخدر دارد. بنابراين قتلهاي فجيع خانوادگي، مثله كردن افراد از سوي افراد معتاد بر اثر مصرف مواد رخ ميدهد. از موارد ديگر ميتوان به كشمكشهاي قضايي، حقوقي و قانوني كه دادگاهها به عنوان مراجع رسيدگي با اطاله دادرسي و تضعيف حقوق، كشمكشها را به سمت جامعه ميکشند و باعث ميشود افراد خودشان انتقام بگيرند. اين انتقامجوييها ريشه در وضعيت قضايي دارد. بيماريهاي رواني نيز يكي ديگر از موارد شيوع و نوع خشونت است. بحرانهاي رواني و عصبي، افسردگيها، استرسها، بيماريهاي بدبيني، اختلالات شخصيتي و اجتماعي كه رو به افزايش است.
حوادث مورد اشاره در جغرافياي خاصي از كشور رخ نداده است. عاملان حادثه هم از طبقات مختلف اجتماعي جامعه بودهاند. اين حوادث خشونتبار اين روزها در بسياري از نقاط كشور رقم خورده است. با توجه به گستردگي جغرافياي ارتكاب جرم آيا جامعه به سمت خشونت بيشتر كشيده شده است؟
اين يك فرضيه است. به نظر مي رسد كه در اين نظام آموزشي چه آموزش وپرورش و چه آموزش عالي كه هزاران ايراد بر آن وارد است همچنين فيلترها، اخراج اساتيد چيره دست، فرار مغزها و سرفصلهاي مصرفي درسهايي كه داريم ميشود، ميتوان توقع از اين طبقه جامعه را نيز داشت. شايد به نظر برسد كساني كه تحصيلات عاليه دارند جرم كمتري از آنها سر ميزند، ولي اين يك قاعده و قانون كلي نيست. به طور مثال رشوه و تضييع حق در دادگاهها، اختلاسهاي بزرگ در بين وزرا و شهرداريها، تخلفات در بين پزشكان و جراحيهاي غيرضروري به منظور دريافت پول و ويزيت بالا و در همه آنها ردپاي افراد تحصيلكرده ديده ميشود. بنابراين نميتوان از يك جامعه در هم پيچيده انتظار داشت كه آسيبهاي اجتماعي و انواع و اقسام آن در بين طبقات اجتماعي رسوخ نكرده باشد. اعتياد و فقر نيز به تبعات اجتماعي نفوذ ميكند. مثلاً اگر بخواهيم در مورد فقر و وضعيت درآمد به عنوان يكي از شاخصهاي اقتصادي اشاره كنيم، بايد از دريافت حقوق و مزاياي معلمان، اصليترين ابزار تعالي فرهنگي جامعه يادي كنيم كه همه زير خط فقر هستند. به اين ترتيب نميشود انتظار داشت كه يك آموزش وپرورش و آموزش عالي داشتهباشيم كه فارغالتحصيلان آن انسانهايي باشند كه مرتكب جرم نشوند! در مورد گستردگي جغرافيايي بايد گفت: تعداد عددي قتل لزوماً با پراكندگي جغرافيايي در ارتباط نيست. ممكن است تعداد كم اما پراكنده باشد اما جرم با ويژگيهاي قومي، مذهبي، وضعيت اقتصادي و وضعيت مواد مخدر و شيوع مصرف آن در استانهاي مختلف در ارتباط است. اين نشان ميدهد در تمام كشور وضعيت فقر، سوء مصرف مواد مخدر، خشونت و استيلاگري وجود دارد. بنابراين سلسله مراتب فشار و پرخاش در پايينترين قشر جامعه به ضعيفترين گروههاي جامعه يعني بزرگترين قربانيان آن هم كودكان، زنان، معلولان و چهارمين گروه سالمندان ميرسد، سالمنداني كه نه زبان گفتن دارند نه حقوق و درآمد و بيماري كه به آن رسيدگي نميشود. داراييهاي آنها كه توسط فرزندان برداشته ميشود پس انواع پرخاشگري عليه آنها وجود دارد. بنابراين اين سلسله مراتب در تمام كشور به صورت پراكنده وجود دارد كه در تمام كشور كودكان در معرض خطر هستند. افزايش جرم ممكن است اگر عددي در كل سرزمين محاسبه شود. بالا بودن عدد نشان دهنده پراكندگي در سطح كشور نيست، اما در سطح كشور در حال حاضر اين پراكندگي وجود دارد و همه استانها درگير هستند يا كمتر يا بيشتر.
با توجه به گسترش شبكههاي اجتماعي به نقش آن در پيشگيري از ارتقاي خشونت اشاره كنيد.
شبكههاي اجتماعي باعث گستردگي اطلاعرساني شده است و ميتواند در كاهش جرم مؤثر باشد. افراد با آموزشهايي كه در ارتباط با كودكان از جمله مشابه و بومي شدن سند 2030، فيلمهاي ساخته شده در خصوص كودكان و تك به تك اين وقايع ضريب امنيت مردم و خانوادهها افزايش مييابد. جايي كه از مرجع تلويزيون به دلايلي نميتوان براي اطلاعرساني استفاده كرد، بنابراين فضاي مجازي منبع خوبي براي اطلاعرساني و مورد قبول عموم است.
راهكارهاي شما براي كنترل خشونت در جامعه چگونه است؟
مهمترين راهكار رفع مشكلات اقتصادي است و توصيههاي اقتصادي مربوط به رونق كسب و كار و رسيدگي به وضعيت كارگران، افزايش حقوق و دستمزدها و توجه به مزيتهاي نسبي مناطق ميشود؛ تواناييهايي كه در مناطق مختلف وجود دارد.