زهرا غفاريآثار
انتخابها سرنوشتساز هستند، چه در امور جزئي و چه در انجام و به ثمر رساندن امور كلي. بنابراين براي اينكه آدمي بتواند در زندگي خود موفق باشد و عملكردي عالي داشته باشد، لازم است مشورت را پايه مسائل خود قرار دهد. بسيار مهم است كه اين مشورت با چه كسي انجام شود. همه ما دستكم يك بار دوستي را تجربه كردهايم كه به تبع از آن خاطره خوش يا ناخوش نيز داريم. بسياري از افراد تجربه ناخوشايندي داشتهاند، پس به تنهايي، پناه بردهاند و اين انتخاب نيز، به خودي خود عاري از حال بد نيست.
نيازمند مشاوره هستيم
انسان نبايد حق اشتباه را از خود سلب كند. در اصل او بايد اعتماد بيشتري نيز داشته باشد، بدين ترتيب ميتواند دوستي را با شخص بهتري تجربه كند. از طرفي برخي ديگر نيز هستند كه زندگي خود را فداي دوست كردهاند و معتقدند زندگي بدون دوست بيارزش است و اعتقاد دارند تنها، اكسير دوستي است كه ميتواند به زندگي ارزش و به خود آدمي روح دوباره ببخشد. در واقع ما همواره نيازمند مشاوره، ياري و اظهار نظر هستيم و بسيار ثمربخش خواهد بود اينكه ما بتوانيم در اين مسير از تجربيات باارزش اطرافيان نهايت استفاده را ببريم. در اين راستا، دو مورد بسيار مهم وجود دارد. يكي ميزان درك و عقل شنونده است كه از هر تجربه براي بهتر شدن حال خود و زندگي شخصي استفاده كند و در ادامه باقي تجربيات را رها كرده و بداند كه هر تجربهاي مناسب مورد استفاده قرار گرفتن در زندگي شخصي نيست و نكته مهم ديگر، بايد كاملاً واقف بر شخصيت و مورد تأييد بودن فرد گوينده باشد، چراكه در صورت نادرست بودن سخنان و درست متوجه نشدن آنها، موضوعات مطرح شده ميتوانند كاملاً كاربرد عكس داشته باشند و به تلخي كام اطرافيان منجر شوند.
مطمئنترين راهنما
دوست واقعي ميتواند مطمئنترين راهنماي ما براي گذر از آزمونها باشد و مهمتر اينكه باعث پرهيز از دچار شدن به خطاهاي ديگران شود. هيچ يك از انسانها دو بار عمر نميكنند، تا بار اول را صرف تجربهاندوزي و بار دوم را صرف بهكارگيري تجربيات كنند. آنكه از نعمت دوست واقعي بيبهره است، از سرمايه اساسي زندگي محروم و از رسيدن به خواستههاي گرچه كوچك و بزرگ ناتوان است. با اين تفاسير دوست خوب لازمه يك زندگي موفقيتآميز و ثمربخش از باب كمكهاي فراوان، تجربيات ارزشمند و احساس خوبي كه هر لحظه شخص را مطمئنتر از لحظه قبلي زندگي خود ميكند، است. پس از راههاي دوستيابي در رسيدن به يك دوست خوب بايد نكات مهمي را مد نظر قرار داد، چراكه انسان ناخودآگاه تأثير ميگيرد و بسياري از مسائل را در زندگي شخصي نيز پياده ميكند. برخي از خصوصيات مثبت دوست كه طبيعتاً بايد دو طرفه باشند عبارتند از:
خوشرويي: معمولاً در اولين ديدار با يك انسان چيزي كه ما را جذب خود ميكند، گشادهرويي و نگاه فرد مورد نظر است، در اصل سادهترين راه برقراري ارتباط و باز كردن باب گفتوگو ميتواند، لبخند زدن باشد. از اين رو براي اينكه به كسي اجازه نزديك شدن به خود را ندهيم كافي است، اخم كنيم. به همين سادگي ميتوانيم كسي را مجذوب يا مطرود كنيم، بدين ترتيب از مهمترين ويژگيهاي دوستيابي خوشرويي است.
خوشبيني: از پايههاي محكم يك ارتباط سالم و سازنده خوشبيني است. معاشرت با يك فرد خوشبين احساس آرامش به انسان داده و او را ناخودآگاه مشتاق به ادامه صحبت ميكند. اين نگاه مثبت به هستي، نشاندهنده ايمان به خدا در فرد و جامعه است. در نگاهي عميقتر آنكه، خداوند را عادل ميداند، سررشته هستي را در دستان باكفايت او ميبيند، پس دليلي براي نگاه منفي و احساس بد به ديگران ندارد.
معاشرت با اين افراد كمكم باعث ميشود اين خصيصه در خود فرد هم جاودانه و باعث شود در هر سختي، شخص خوشي را بجويد. بنابراين اين خصيصه در تمام رفتارهاي فرد قابل تشخيص است و ديگران را مجذوب وي ميكند. در مقابل، آدمهاي بدبين پيشاپيش به ديگران با ظاهر خود هشدار ميدهند كه به آنان نزديك نشوند. آنان افراد را از خود ميرانند. اين در حالتي است كه خود فرد در بيشتر مواقع واقف بر اين موضوع نبوده و برعكس ظاهر و رفتارش، آماده دوستي و ايجاد ارتباط نيز هست، اين افراد صدمه بيشتري ميخورند، چراكه از طرفي متوجه رفتارهايشان و طرد اطرافيان نيستند و از طرف ديگر مشتاق در برقراري ارتباط نيز هستند.
خوشزباني: بسيار ديده شده كه چطور سخنان گزنده شخصي، ديگران را رنجانده است. زخم زبان، زخم عميقي است كه درمان آن بسيار دشوار بوده و از طرفي نيز بسيار افرادي هستند كه تنها با شيرينزباني نقل مجلس شدهاند و نظرها را به خود خيره كردهاند. زبان خوش بسياري از موانع را ميتواند از سر راه بردارد و دشمنان را به دوستاني تازه تبديل كند.
فروتني: فروتني، نظر جوامع امروز را خيلي به خود جلب ميكند. حقيقتاً راه رسيدن به حب ديگران و به دست آوردن دوستيها، دست كشيدن از غرور بيجا و پا نهادن بر خصلت «خودبزرگبيني» است كه باعث ميشود شخص خود را برتر و شايستهتر از ديگران بداند و در نهايت در برابر خود و اطرافيان سدي بزرگ بكشد.
طبيعتاً افراد ديگر چنين شخصي را خودخواه خوانده و به او نزديك نميشوند. در واقع كساني كه به اشتباه، خودخواهي و تكبر را با اعتماد به نفس يكي ميگيرند و اين گونه تصور ميكنند كه با افتادگي و فروتني ضعف خود را نشان ميدهند، در اصل فاقد اعتماد به نفس هستند چراكه انسانهايي كه اعتماد به نفس و تواضع والايي دارند، كاملاً از رفتار و برخوردشان مشخص خواهد بود و چنان شخصيت پولاديني دارند كه فروتني در مقابل ديگران چيزي از آن نميكاهد.
وفاداري و صداقت: وفاداري براي انسانها چنان لازم است كه همواره در دوستي بايد آن را رعايت كنيم. در اصل ميتوان گفت وفاداري عامل حفظ دوستيهاي كهن و استوارتر كردن دوستيهاي تازه است. همين طور صداقت كه محبوبيت به ارمغان آورده و آدمي را از تنگناها در ارتباط با انسانها ميرهاند، كساني كه با ديگران روراست و صميمي هستند، اعتمادها را جلب كرده و ديگران ميتوانند ارتباط عميقي را با آنان تجربه كنند.
انصاف: انصاف در همه كارها ميتواند كليد كاميابي باشد، كسي كه در رابطه با خود و ديگران انصاف دارد، در مقابل ديگران هوشيار و مانع ضايع شدن حق خود و دوستانش ميشود. فردي كه در رابطه با خود انصاف دارد، حد تعادلي از موضوعات روحي را داراست، به خود بيش از پيش سخت نميگيرد و سعي ميكند با خودش دوست باشد. در واقع كسي كه خودش را دوست داشته باشد ميتواند ديگران را دوست داشته باشد و آنان را بپذيرد. چنين شخصي كم نميگذارد و زيادهروي نميكند، اين ويژگي موجب جلب اعتماد ميشود و بيانگر ثبات شخصيت و قطعاً بلوغ اجتماعي است.
هركسي لايق دوستي نيست
جدا از نكات مذكور در راستاي انتخاب دوست، بايد بر اين موضوع واقف باشيم كه به طور كلي هر كسي لايق و شايسته دوستي نيست و نام دوست هم زيبنده هر كسي نيست. اين بلوغ فكري بايد اول در خود انسان باشد كه بداند هدفش از دوستي چيست. بايد با كسي دوست شد كه ما را رشد دهد و افقهاي تازهاي فراروي ما بگشايد، كسي كه تجربيات و خرد او مددكار مسائل ما باشد، نه اينكه در حالات مختلف روحي به خصوص، پريشاني رهايمان كند.
از اين رو بايد ابتدا افراد را آزمود و سپس اعتماد كرد. در اصل در انتخاب دوست بايد دست به گزينش زد و ميان افراد خوب بهترينها را برگزيد. گرچه بايد در انتخاب دوست نهايت دقت را داشته باشيم، اما اين به معناي كنجكاوي در مسائل افراد و شناخت صفات پنهان آنان نيست، در اين باره نيز بايد ميانهروي را رها نكرد. بهترين هدف در دوستي، رشد يافتن آدمي است. بنابراين يكي از وظايف مهم دوستان در روابط اين است كه ضعفهاي يكديگر را براي هم بيان كنند و تلاش در برطرف كردن آن ويژگيها داشته باشد.
تلاش ما نيز اين بايد باشد كه اگر دوستي خطاي ما را گوشزد كرد آن را با روي گشوده بپذيريم و سخنانش را هديهاي براي خود بدانيم، چراكه گاهي ما را از وادي جهل خارج ميكند. در همين راستا در احاديث پيشوايان معصوم نيز مؤمن، آينه مؤمن معرفي شده، آينه در نشان دادن آنچه ميبيند، ترديدي ندارد. براي تبديل شدن از آدمي، به انساني واقعي بايد در مقابل چنين آينههايي، خودشكني كنيم، نه آينهشكني. فراموش نكنيم هر دوستي شايسته آينه شدن نيست و باز به ياد داشته باشيم كه با دوست خوب، زندگي بهتري خواهيم داشت و با دوست بد زندگيمان فنا خواهد شد، پس با دوست زندگي كنيم ولي زندگيمان را فداي دوست نكنيم.