محمد اسماعیلی
«زدودن فرهنگ مبارزه و مقاومت در مقابل غرب» را بايد يكي از اولويتهاي يك جريان سياسي در داخل كشور دانست، به گونهاي كه همواره جناحهاي سياسي و سياستمداران و رسانهها تلاش داشتهاند با راه انداختن يك عمليات رواني عليه جريان مؤمن و انقلابي كشور، جامعه را به اين باور برسانند كه نبايد براي رسيدن به اهداف جمعي در مقابل غرب ايستادگي كرد و بايد مسيري به جز مسير مقاومت را در پيش گرفت، به همين دليل پرداختن ايام مناسبتي با محوريت «مقاومت و مبارزه با غرب» در تقويم رسمي كشور كه ميتواند فرهنگساز باشد و يادمان افراد و مشاهيري را كه در مواجهه با سلطه كشورهاي غربي اسطوره شدهاند، خلاف آرمانهاي حزبي خود ميدانند و روزهايي را كه تحت اين عناوين در تقويم رسمي كشور درج شده است كاملاً سانسور ميكنند تا مبادا با بزرگداشت چنين ايامي، غربستيزان به الگوي نسلهاي بعدي انقلاب اسلامي تبديل شوند و پروژه «بزككردن چهره غرب در جامعه ايراني» ناتمام باقي بماند.
آخرين نمونه از «حذف عملي» روزهاي مناسبتي در تقويم رسمي كشور را ميتوان سانسور «روز مبارزه با استعمار انگليس(سالروز شهادت رئيسعلي دلواري)» دانست كه مانند سالهاي گذشته رسانههاي اين جريان ترجيح دادند همانند شخصيتهاي سياسيشان به سادگي از كنار آن بگذرند و به ساير سوژههاي روزمره ژورناليستي بپردازند.
چرا مصدق مورد توجه است نه کودتاي28مرداد؟
ويژگي بارز رئيسعلي دلواري مخالفت و مبارزه با خودكامگيهاي انگليسيها بوده در حالی که محمد مصدق به امريكاييها اعتماد كرده و در مقاطعي مقابل روحانيت ايستاده است. در چنين شرايطي وابستگان به اين جريان سياسي ترجيح ميدهند به هر بهانهاي از جمله سالروز كودتاي 28مرداد32، عكس مصدق را به عكس نخست خود تبديل و در مدح و منقبت وي سخن به ميان بياورند. جالب اينجاست برجسته كردن هرساله محمد مصدق در 28مرداد، نه بهدليل طرد توطئههاي امريكايي براي براندازي دولت مصدق بلكه تنها بهدليل تقدير از شخصيت و نوع نگرش وي به سياست است، چنانچه محمد مصدق نيز همانند دلواري، انگليسستيز يا امريكاستيز بوده بدون ترديد در بزرگداشت وي مراسم و ميتينگ توسط هواخواهان غرب در داخل، برگزار نميشد چراكه نوع باورها و طرز تفكرات وي با انديشهها و اهداف آنها همخواني ندارد.
فراتر از بحث شخصيتهاي سياسي كه در تقويم رسمي كشور روزهايي به نام آنها ثبت و ضبط شده است، ميتوان از روزهاي مناسبتي ياد كرد كه يادآور رشادت و جانفشانيهايي است كه مسلمانان جهت تأمين منافع جهان اسلام آن را رقم زدهاند و جريان غربگرا- غربباور هيچگاه حاضر نيست اين ايام را آنگونه كه شايسته است مورد مداقه و توجه رسانهاي قرار دهد. به عنوان نمونه كمتر ديده شده كه رسانههاي جمعي اين طيف سياسي روز «شكست حمله نظامي امريكا به ايران در طبس» را برجسته كنند چراكه اين اتفاق توانسته بود هيبت امريكاييها را دچار خدشه و يك عمليات نظامي گسترده عليه نظام نوپاي اسلامي را خنثي كند و بزرگنمايي چنين حادثهاي اين باور را در جامعه ايراني تعميق ميبخشد كه امريكاييها با تمام ابزارهاي مادي كه در اختيار دارند نيز نتوانستهاند در سالهاي ابتدايي انقلاب اسلامي كه نظام اسلامي به مرحله تثبيت سياسي- تشكيلاتي
نرسيده بود، فائق آيند و به اهداف خود برسند.
حذف فرهنگ مقاومت اولويت جریان غربگرا
كمتر ديده شده كه رسانهها و شخصيتهاي مشهور جريان هواهخواه غرب در داخل كشور، ايام مناسبتي دفاع مقدس درج شده در تقويم مانند «آغاز عمليات بيتالمقدس»، «فتح خرمشهر در عمليات بيتالمقدس (1361 هـ .ش) و روز مقاومت، ايثار و پيروزي» و «آغاز جنگ تحميلي (1359 هـ. ش) - آغاز هفته دفاع مقدس» را مورد توجه قرار دهند و از فرهنگ مقاومت و ايستادگي در مقابل زيادهخواهي غرب در اين نبرد سخن به ميان آورند، حتي حادثه هدفمند«سقوط هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي ايران توسط ناوگان امريكاي جنايتكار» را رسانهها و شخصيتهاي اين جريان كمتر مورد توجه قرار ميدهند، زيرا پرداختن به چنين حادثهاي نقض غرض و اساساً با هدف اين جماعت در تناقض است چراكه اصل يادآوري چنين موضوعي غيرانساني بودن رفتارهاي امريكاييها را مشخص ميكند و ميتواند مانعي جدي باشد در جهت تغيير باورهاي مردم جهت پروژه پايان دشمنيهاي امريكا و ايران.
تحريف برخي وقايع تاريخي که محوريت آنها ايستادگي در مقابل غرب است
رسانههاي اين جريان مناسبتهاي ديگري مانند روز قدس، 16آذر روز دانشجو و 13آبان (روز تسخير لانه جاسوسي امريكا به دست دانشجويان پيرو خط امام (1358 هـ. ش)، روز ملي مبارزه با استكبار جهاني، روز دانشآموز) را نيز تحريف و تلاش ميكنند از موضع ديگري به اينگونه روزها نگاه كنند تا جامعه در كشاكش مبارزه با غرب نيفتد و چنين شاخصي از گفتمان انقلاب اسلامي به صورت زيرپوستي به فراموشي سپرده شود. اما ايامي مناسبتي كه ميتوان به واسطه آن جريان روشنفكري و غربزده را تقويت كرد و از زير فشارهاي ناشي از اعتقادات مذهبي– انقلابي مردم خارج كرد، به صورت گسترده و خاص مورد توجه وابستگان به اين جريان است، به گونهاي كه تا چند روز پس از گذشت آن روز مناسبتي، رسانههاي اين جريان هنوز مشغول گفتن درباره آن فرد يا حادثه هستند.
جالب اينجاست كه حمله به سفارت انگليس(كه البته اقدام قابل دفاعي نبوده و نيست) به صورت متوالي مورد طرد اين جريان قرار گرفته و حتي اين اتفاق و اتفاقات مشابه را به جريان مؤمن و انقلابي نسبت میدهند تا بهواسطه آن روي كارآمدن اين جريان مساوي با ضديت با منافع ملي معنا شود. جالبتر آنكه حمله به سفارت انگليس اقدامي غيرانساني و خلاف قوانين دموكراسي القا ميشود و بارها خواستار مجازات فعالان در اين اتفاق شدهاند اما از هشت ماه اردوكشي خياباني به شدت دفاع ميكنند و زنداني شدن تني چند از سركردههاي آشوب را خلاف قانون جلوه ميدهند و مخالف با موازين دموكراسي و حقوق بشر عنوان ميكنند.
برخوردهاي دوگانه براي به سرانجام رساندن
به هدف عالي
به هر روي دوگانههايي از جنس برخورد متضاد با ايام مناسبتي با پيشفرضهايي نظير «استتار دشمنيهاي غرب عليه جامعه ايراني»، «تطهير خباثتهاي امريكا- انگليس» و «پاككردن حافظه تاريخي ملت ايران» استوار بوده و يك هدف ويژه را دنبال ميكند و آن به سرانجام رساندن پروژه «پايان دشمني ميان امريكا و ايران است.»