خسر معتضد
آقاي حسن روحاني در مراسم معرفي وزرا به مجلس، آقاي عباس آخوندي را «برند» دولت خواند و گفت او توانسته به هواپيمايي ايران سر و سامان دهد. من خواندم چند روز پيش از بس شركت هواپيمايي زاگرس در مشهد تأخير پرواز داشته كه علاوه بر مسافران ايراني كه عادت به تحمل عدم نظم در پرواز و تأخيرهاي شبانهروزي دارند زائران عراقي به گونهاي عصباني شدهاند كه كار به درگيري و آسيبرساني فيزيكي به فرودگاه انجاميده است. دادگاه مستقر در فرودگاه نماينده هواپيمايي زاگرس مستقر در مشهد را احضار و بازداشت و به قيد 50 ميليون تومان وثيقه آزاد كرده است.
تعداد هواپيماهايي كه آقاي وزير راه و شهرسازي و تخلفات (هواپيمايي، راه و راهداري، بنادر و كشتيراني، هواشناسي، راهآهن) قول معامله قطعي براي خريداري آن از ايرباس و بوئينگ را داده بود ابتدا حدود 118 و گويا بيشتر بود كه تاكنون 7-6 فروند آن بيشتر تحويل داده نشده و گويا حدود 10 سال طول خواهد كشيد.
من خيلي اميدوار بودم وزارت شهرسازي و مسكن از وزارت راه و تخلفات و مضافات جدا شود و ميليونها مردم فاقد مسكن ايران سر و ساماني يابند ولي متأسفانه اين كار اساسي انجام نشد و بسيار بد شد كه نشد.
روايتي از ورود اتومبيل فورد به آمل!
آقاي رئيس دولت شوخطبعي و مطايبه به كار ميبرند و مانند شخصي كه تازه از روستا به شهر آمده و از ديدن هرچيزي تعجب و ذوق ميكند به وزيرانش مينازد كه آنها برند هستند. من كاري به جناب آقاي ظريف ندارم ولي واقعاً آقاي مهندس آخوندي هم برندند؟ آخر ايشان چه برندي از خود نشان دادهاند كه رئيسجمهوري ايشان را برند ميخواند؟ ياد داستاني افتادم؛ ميگويند ملكزاده آملي از ثروتمندان آمل براي اولين بار اتومبيل فوردي از خودروهاي انگليسي كه امريكاييها در سالهاي جنگ جهاني اول در انگلستان مونتاژ ميكردند از تهران خريد و به شهر اجدادياش آمل آورد. وقتي اين اتومبيل با آن بوق شيپوري و آن ظاهر كهنه و قديمي مستعمل و لاستيكهاي پر از پنجري با سر و صداي زيادي كه موقع حركت از آن برميخاست در خيابانهاي خاكي آمل آن روزگار حركت ميكرد و سر و صدا و قيژ قيژ و بوق شيپوري آن توجه مردمان را به خود جلب مينمود يك روستايي كه به شهر آمده بود مات و مبهوت ايستاد و با صداي بلند فرياد زد: ايهاالناس، ايهاالناس هارش، هارش، (نگاه كن) ببين ملكزاده شي (چي) كرده! برند شدن آقايان هم مرا ياد آن همولايتي خودم مياندازد كه خيال ميكرد ملكزاده اتومبيل را اختراع كرده و با خود به آمل آورده است.
سفارش تاريخي رئيسجمهور به «برند» خود
خيلي متعجب شدم كه آقاي دكتر به برند خود سفارش كرد به جاي رفتن دنبال شهركسازي در پيرامون شهرها باز دنبال بافتهاي فرسوده شهري باشد. استدلال آقاي روحاني اين است كه بافتهاي فرسوده شهري در مناطقي واقع شدهاند كه آب، برق، گاز و مخابرات و زيرساختهاي اوليه دارد و در دل بيابان نيست. در اين مورد مصداق هلو بيا برو تو گلو واقعيت مييابد. اما يك نفر نيست به آقاي دكتر روحاني بگويد صاحبان بافتهاي فرسوده شهري نيازي ندارند زمين گرانقيمت شهري را به دولت و وزارت راه و شهرسازي بفروشند. من دهها تن از دوستان و آشنايان خود را ميشناسم كه خانههاي قديمي و نه چندان قديمي خود را كه حياط و حوض و حتي استخر و فضاي سبز داشت به بساز بفروشها واگذار كردند كه مثلاً 16 يا 24 آپارتمان، 70 يا 80 يا 100 متري بسازند و نصف صاحب بافت فرسوده و نصف بسازبفروش صاحب آن مستغلات شوند و سود بسيار زيادي به دست آورند. من نميفهمم چگونه اين قضيه ساده مذكور ذهن جناب رئيسجمهوري حقوقدان نميشود كه وقتي ميليونها ايراني كه صاحب يك چهارديواري نيستند ايشان چطور دلش را به مسكنسازي در بافت فرسوده خوش ميكند. گذشته از اينكه بهاي اينگونه مستغلات از سوي مردم كمدرآمد قابل تأديه نيست و معمولاً نياز مردم به مسكن به قدري وافر است كه هيچ صاحب ملك و مستغلي نميآيد آپارتمان خود را به اقساط 20 ساله بفروشد.
صاحبان بافتهاي فرسوده نه نياز به دولت و نه به بانك مسكن دارند نه خواهان همكاري با وزارت عريض و طويل راه و شهرسازي هستند. طبعاً آنها كه مصالح ساختماني همچون آجر و آهك و گچ و سيمان و خاك و... را به بهاي گران خريداري كردند قصد دارند هرچه سريعتر به پولي كه خرج كردهاند برسند. من متوجه شدم آقاي رئيسجمهوري ميخواهند بار تأمين مسكن براي ميليونها خانواده ايراني را از روي گرده دولت بردارند، روي شانه نحيف خود مردم بيندازند. ايشان دانستهاند كه مردم كمترين استقبالي از مسكن اجتماعي ابداعي آقاي وزيرشان نكردهاند و از افتخارات آقاي وزير اين است كه ميگويند چندين و چند هزار مسكن مهر را به پايان رسانده و تحويل خريداران آن دادهاند در حالي كه اين روزها در فضاي مجازي حضور 5 هزار تن از خريداران مسكن مهر كه نهادهايي دست روي اراضي تعلق گرفته به آنان در شهرك پرديس رودهن گذاشته اسناد مالكيت زمين آنها را بنگرند ديده ميشود كه پلاكارد به دست گرفته و خواهان دريافت خانههاي خود ساختهاند ولي دلالان و واسطهها به جان آنها افتاده و توقعاتي دارند كه از عهده اين مردم كمدرآمد خارج است. به طور كلي دولت كنوني هيچگونه توجهي به تأمين مسكن افراد كمدرآمد ندارد و آقاي رئيس دولت با استدلالهاي ضعيف و عجيب و غريبي همچنان توجه وزير دستآموز و مطيع خودشان را به بافتهاي فرسودهاي كه متعلق به مردم و املاك مردم است جلب ميكند و سعي ميفرمايد كه شانه از زير بار اين قضيه حياتي خالي كند.
نيكو انگاري «دروغ مصلحتآميز»
سخنان وزير راه و شهرسازي با توجه به حمايتهاي بيدليل رئيسجمهوري و برند خواندن وي علاوه بر پوشالي و بيارزش بودن در امر فيصله بخشيدن به نبود، كمبود و گراني مسكن هيچ كس را تحت تأثير قرار نميدهد. كابينه بر سر كار دروغ مصلحتآميز را نيكو ميدارد و از ميان تمام نصايح مردمپرورانه و سياستمدارانه سعدي همين يك را پذيرفته است كه دروغ مصلحتآميز به از راست فتنهانگيز، افسوس كه نميداند راستي گفتن فتنهانگيز نيست و راستگويي به مردم جنبه شخصي ندارد. مشكل مسكن روز به روز غامضتر و پيچيدهتر ميشود. بارها ديده شده كه مستأجراني كه صاحبخانه اثاثشان را بيرون ريخته در پارك يا بوستاني يا در جادهاي نزديك شهر مأوا گزيدهاند. در حالي كه وزير راه و شهرسازي با گردن برافراشته و صورت سرخ و متورم و ملتهب چشم در چشم مردم ميدوزد و دروغ ميگويد، زنان مانتوپوش و چادري محترم و سالخورده جلوي دوربين خبرگزاريها با حالت التماس شيونوار از درد مستأجري و اينكه ادامه اقامتشان در يك چهارديواري منوط به اراده صاحبخانه است سخن ميگويند. هيچ مقام و نهادي از مستأجران حمايت نميكند. صاحبخانهها بابت رهن مبالغ ميليوني ميطلبند و اخيراً متداول شده كه علاوه بر مبلغ كلان رهن، اجاره جداگانه 5/1 تا 5/2 الي 5/5 ميليوني نيز مطالبه ميكنند. وجود هزاران معاملات ملكي در خيابانهاي تهران حكايت از رونق واسطهگري ميكند. دولت هيچ علاقهاي به حمايت از توده ميليوني مردم اجارهنشين ندارد و صاحبخانهها مطمئن هستند كه دست نيرومند بيرحمي از آنان حمايت ميكند و اگر لازم باشد مستأجران و اثاثشان را توي كوچه ميريزد. هرسال به دلايل عجيب بر مبلغ اجارهخانه و نيز مبلغ رهن افزوده ميشود. چون هيچ قانوني در بين نيست. صاحبخانهها به خود اجازه ميدهند هر سال به مبلغ اجارهخانه و نيز مبلغ رهن بيفزايند و مستأجر را تهديد به اخراج كنند و اينكه جانشين مشتاق در انتظار ورود به خانه تخليه شده است.
«گريه مردم» حاصل كار برندهاي دولت!
در تصاويري كه در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشود پيرمرد سپيدمويي را ديدم كه با فرزند يا نوه خويش و همسرش روي نيمكتي در بوستان نشسته و شهرداري وسايل آنها را ضبط كرده و با خود برده بود. افراد متعددي از طبقات كمدرآمد جامعه ضجه ميزنند كه اجازه منزل زندگيشان را سوت و كور كرده است. شگفتا كه هيچ زمان زندگي كردن در ايران به اين دشواري نبوده است. البته كه اجاره يك آپارتمان در فلان كشور اروپايي 8 تا 10 ميليون تومان به پول ايران است اما حقوق و درآمد مردمان آن سرزمين نيز بالاست و ربطي به حقوق و عايدات ناچيز مردم ايران ندارد.
در هيچ كشوري چون كشور پهناور ايران كه نفت، گاز و توليدات كشاورزي فراوان دارد، مردم بيخانمان اينسان مورد بيمهري نيستند. فقدان معلومات تاريخي و جغرافيايي و بياطلاعي از پيشينه مسكن و شهرسازي سبب ميشود كه رئيس دولت و وزير راه و شهرسازي مسكن مهر را به تمسخر گيرند كه چرا رفتهاند در دل بيابان و دامنه كوهها براي مردم بيخانمان شهرسازي كردهاند. بايد پرسيد پس يزد و شيراز و صدها شهر ايران در كجا بنا شدهاند؟
در فضاي مجازي گهگاه فرصتي براي مردم عادي، همين مردمي كه در كوچه و بازار ميبينيم پيش ميآيد كه جلوي دوربين فيلمبرداري و ميكروفن خبرنگاران، خبرگزاريها و پايگاههاي خبري بنشينند و بدون سانسور و لاپوشانيهاي نهادينه شده رسانه رسمي دردها و مشكلات خود را بگويند.
بهرغم ژستهاي گوبلزوار وزير راه و شهرسازي كه با مشتهاي گره كرده و صداي بسيار بلند در جلسه معرفي وزيران كابينه آقاي دكتر حجتالاسلام روحاني اهتمام خود به حل مسئله مسكن را بيان كرد، مردم در مصاحبههاي خبرگزاريها و سايتهاي غيردولتي از ناتواني و درماندگي خود در امر مسكن كه سال به سال گرانتر و طاقتفرساتر ميشود نالهها ميكنند و با صداي بغضآلود از جفاي ويلانشينان لواسان و كامرانيه و فرمانيه و شمال شهر ميگويند.
پردهاي ديگر از كارنامه «برند مسكن و شهرسازي»
در يكي از شبكههاي اجتماعي ديدم مدير يك بنگاه معاملات ملكي از گران شدن رهن و اجارهخانهها طي يك سال گذشته ابراز شگفتي ميكند. او ميگويد پارسال براي رهن يك واحد مسكوني 80 ميليون تومان مطالبه كرده است (مالك آن واحد) امسال آن مبلغ را تا 110 ميليون تومان افزايش داده است. ديگري ميگويد: من مستأجرم. مستغلي را رهن كردهام. صاحبخانه امسال اجاره 700 هزار تومان را تا يك ميليون تومان بالا برده است.
خانم سالمندي ميگويد: همسرم يك ميليون و 200 هزار تومان حقوق ميگيرد. همه را اجاره ميدهيم به صاحبخانه، امورات ما با يارانه و كار كردن من ميگذرد.
مادري كه دو بچه همراه دارد ميگويد 800 هزار تومان اجاره ميدهم و پولي براي معاشم نميماند (لابد پساندازي در بانك دارد كه حالا بانكها هم طمع كردهاند از سود پسانداز بكاهند. وزارت دارايي هم ميخواهد از پسانداز مردم ماليات بگيرد.)
پيرمردي كه كنار خيابان بساط پهن كرده ميگويد الان 15 ميليون تومان پول پيش دادهام، يك ميليون تومان اجاره ميدهم. قبلاً بافندگي داشتم امروز دستفروشي ميكنم. از صبح تا به حال درآمدم 1000 تومان بوده است هشت دستگاه بافندگي داشتم كه از دست دادهام.
تاريخچهاي براي معضل مسكن در ايران
من متوجه شدهام كه چه عللي سبب عدم توجه دولت به طبقات ضعيف و كمدرآمد ميشود. آن علل را چنين سرشماري كردهام. در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم، نفوذ دولت شوروي سابق و تشكيل حزب توده سبب شد كه در قوانين مدونه كشور، ظاهراً به رفاه طبقات زحتمكش و كمدرآمد توجه نشان داده شود و در دولت قوامالسلطنه 1326- 1324 وزارت كار و تبليغات تشكيل شود. قوانين در جهت حفظ حقوق كارگران، بهداشت و بيمه آنان و خانوادههايشان، جلوگيري از بيكاري و استضعاف ايشان و ديگر طبقات كمدرآمد حقوقبگير وضع شد. بيمارستانها و درمانگاههايي در سراسر كشور تأسيس شد. بعد اين اقدامات دكان حزب توده و كمونيسم را تعطيل يا بيرونق كرد. در دولت مصدق شش سال بعد، اجارهخانهها كاهش يافت، دهقانان از بسياري از رسوم قرون وسطايي نجات يافتند. در مجموع تا زماني كه خطر كمونيسم پايدار بود دولتها سعي ميكردند طبقات ضعيف را مورد حمايت قرار دهند و جبر زمانه و خواست مردم آنها را به دين كارها و پشتيبانيها واميداشت. در دولت قوام طرح 400 دستگاه در شرق تهران اجرا شد و چند هزار تن از خانوارهاي كارمندان دولت در آنجا ساكن شدند. روزنامه اطلاعات براي كاركنان خود خانههايي در تهراننو ساخت. ارتش و نيروهاي مسلح اراضي زيادي به كاركنان خود دادند كه بعضي خانه ساختند و بعضي فروختند. شهركسازي در اطراف تهران متداول شد؛ تهراننو، تهرانپارس، نارمك، رستمآباد، كوي كن، كوي شهرآرا، دولتآباد و كوي نهم آبان احداث شد. گرچه در اين روند سوءاستفادههايي از سوي درباريان و شهركسازان انجام شد، اما در هر حال تهيه مسكن كار دشواري نبود. من خود در خيابان يازدهم نفت آپارتمان100 متري به بهاي 750 هزار تومان در سال 1356 خريداري كردم (متري حدود 7 هزار تومان يا كمي بيشتر كه 300 هزار تومان يعني كمي بيشتر از آن را از بانك وام 20 ساله گرفتم و باقي را از پسانداز سالها كار در مطبوعات و راديو و تلويزيون و نمايشنامهنويسي گردآورده بودم و تا 20 سال بعد وام را تأديه كردم. مبلغ قسط ماهانه 2000 ريال بود).
اكنون نه خطر كمونيسم موجود است، نه حزب تودهاي در كار است و نه دولت شوروي تحريك و آنتريك ميكند.
در اولين سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي امام راحل (ره) دستور تأسيس بنياد مسكن را داد و نخستين وظيفه بنياد مستضعفان كنوني اين بود كه از محل وجوه به دست آمده از ثروت و املاك و مستغلات پهلويها براي مردم خانهسازي كند.
كابينه «ميلياردرها» و معضل مسكن
در حال حاضر كابينه سرمايهداران و ميلياردرها هيچگونه مشكلي از سوي مردم مستضعف و بيخانمان و كمدرآمد احساس نميكند. حداكثر كه مانند قربانيان كلاهبرداري شركتهايي چون كاسپين و امثالهم يا خريداران مسكن مهر كه عدهاي دست روي اراضي آنان گذاردهاند، بردند.
در خيابانها دمونتراسيون راه بيندازند و جلوي بانك مركزي صف بكشند و مرگ بر آقاي سيف بگويند يا بروند وزير راه و شهرسازي را هو كنند. آنقدر نعره بكشند كه خسته شوند. حداكثر اينكه آقايان به نيروي انتظامي تلفن كنند و درخواست فرمايند عدهاي پليس يا عدهاي از يگان ويژه بيايند و مردم را مرخص كنند. ببخشيد متفرق كنند و از جلوي بانك مركزي يا مجلس شوراي اسلامي يا هر مرجع رسيدگي ديگر پراكندهشان كنند. در ديداري با سردار ساجدينيا فرمانده سابق پليس تهران بزرگ كه حدود يك ماه پيش داشتم از ايشان كه لطف و محبت زيادي به من ابراز ميدارند پرسيدم: چرا نيروي انتظامي با اين همه قربانياني كه هر ماه در مبارزه با قاچاقچيان موادمخدر، چاقوكشان، پژاك و تجزيهطلبان ديگر در مرزها ميدهد بايد جوركش صاحبان مؤسسات كلاهبرداري چون كاسپين و امثالهم باشد؟ چرا آقاي سيف نمايندگان اجتماعكنندگان را به مقر رؤيايي خود در خيابان ميرداماد نميپذيرد و به آنان اطلاعات و تسليهاي لازم را نميدهد؟ آن مرد شريف و خوشرو خنديد و چيزي نگفت. بسيار خسته ميرسيد زيرا پليس در همه جاي دنيا با جاني، آدمكش، اخلالگر، دزد و كلاهبردار سر و كار دارد نه صف مردم نجيب و محترم و بيآزاري كه اندوخته سالها كار و تلاش خود را در مؤسسات كلاهبردار كه داراي مجوز بانك مركزي هم بودهاند به امانت گذارده و براي دوران پيري خود، عروسي فرزندانشان، خريد خانه و نجات از اجارهنشيني و حتي براي خريد قبر در آرامگاه ابدي خود كه به بهاي نجومي رسيده اندوختهاي در نظر گرفتهاند. آقاي وزير راه و شهرسازي مردي توانگر است. او معمار و آرشيتكت چيرهدستي است كه صدها ساختمان مانند اهرام مصري در دل پايتخت ايران، در محوطه بهارستان سر به آسمان كشيده و معماري اصيل ايران باستان(!) را به نمايش ميگذارد. او را چه غم كه مردم نميتوانند صاحبخانه شوند. مردم نميتوانند ماهي 800 هزار تا 2 ميليون اقساط مسكن اجتماعي ناكجاآباد ايشان را بپردازند. اصلاً اين مسكن اجتماعي كجاست؟ محل آن كجاست؟ چرا رئيس دولت و وزير راه و شهرسازي او نشاني غلط به مردم ميدهند؟ چرا بذر اميد سمآلود در دلها ميكارند؟
چشم انداز 4 سال آينده دولت «برندها»
من مطمئن هستم در اين چهار سال آينده نيز براي رفع مشكل مسكن مهر هيچ اقدام مؤثري نخواهد شد و مسكن اجتماعي كه هيچ كس آن را نديده نيز جنبه واقعيت نخواهد يافت.
وزارت راه و شهرسازي مردم را به دلالان مسكن تحويل داده، بهاي زمين و خانه و آپارتمان كماكان افزايش غيرطبيعي خواهد يافت. مسائل ديگري توجه افكار عمومي را به خود معطوف ساخته با برچيده شدن سازمان مسكن مهر، تهيه خانه ارزان به آرزويي دستنيافتني تبديل خواهد شد. كابينه توانگران كماكان فقط به طبقات غني و ميلياردي خواهد انديشيد و خواهيد ديد در آينده چه مشكلاتي از سوي محرومان و تهيدستان براي جامعهاي كه به آنان نميانديشد و دولتي كه خود را فارغ از حضور ايشان ميداند ايجاد خواهد شد.