کد خبر: 870469
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۴
تمريني براي مردم زباله‌ريز
وقتي در خيابان‌هاي شهر راه مي‌روم دردي را در قلبم احساس مي‌كنم. اين درد برگرفته از ديدن فرهنگي است كه زير پاهاي من و مردم خرد مي‌شود و چرق چرق صدا مي‌كند. اين درد تنها در برخي شهرهاي دنيا نيست كه بر دل مردم مي‌نشيند، حتي در بيابان‌ها و كوهساران و كنار برخي قسمت‌هاي ساحلي هم ممكن است ديده شود و قلب آدمي را به درد آورد.
  خاتون تهراني

وقتي در خيابان‌هاي شهر راه مي‌روم دردي را در قلبم احساس مي‌كنم. اين درد برگرفته از ديدن فرهنگي است كه زير پاهاي من و مردم خرد مي‌شود و چرق چرق صدا مي‌كند.  اين درد تنها در برخي شهرهاي دنيا نيست كه بر دل مردم مي‌نشيند، حتي در بيابان‌ها و كوهساران و كنار برخي قسمت‌هاي ساحلي هم ممكن است ديده شود و قلب آدمي را به درد آورد.  اين رنجش همين امروز در خاطرم تكرار شد. وقتي كه در پياده‌روي پايتخت كشورم ايران، در حال قدم زدن بودم ته‌مانده سيگاري كه هنوز روشن بود و دودش به هوا مي‌رفت جلوي پايم افتاد. مورچه‌ها كه مثل نقطه‌هاي سياه به نظر مي‌رسيدند، به سرعت از اطراف آن دور مي‌شدند. سيگار خاموش شد، در حالي كه دو سه مورچه ديگر مظلومانه در كنارش جزغاله شده بودند.  ديدن اين منظره ناراحتم كرد. مردي كه لحظاتي پيش آن را روي زمين انداخته بود، كنار دستگاه آب‌سردكني كنار خيابان ايستاد تا جرعه‌اي آب خنك بنوشد. انگار خودش هم نمي‌دانست كه همين چند ثانيه پيش چه كاري انجام داده است!
 
بارها سوار بر خودرويي شده‌ام كه مسافرانش بي‌اعتنا به فرهنگ شهرنشيني و موازين انسان‌دوستي، زباله‌اي را كه در دست داشته‌اند از پنجره بيرون انداخته‌اند.
بارها در اتوبوس و قطارهاي متروي شهري شاهد اين بوده‌ام كه مردم براي تميز نگه داشتن محيط داخلي كيف و وسايل شخصي خود، دورريزهاي آنها را درون اتوبوس يا قطار انداخته‌اند و حتي كيف و نايلوني را كه در دست داشته‌اند در آنجا تكانده‌اند تا تميز و مرتب شود.
بارها شاهد دور ريختن زباله مردم در بيرون از شهرها بوده‌ام كه به راحتي پسماند خوراكي يا چيزهايي را كه همراه داشته‌اند، در بيابان و ساحل و... رها كرده‌اند.
اگر احتمالاً شما عزيزي كه اين نوشته را مي‌خوانيد عملكردتان در زندگي مثل اين افراد باشد يا با اين دسته از افراد برخورد كرده باشيد حتماً وقتش رسيده است كه به اين نكته كمي توجه كنيد.
چند روز پيش در خيابان‌هاي پايتخت، رفتار دو نوجوان توجه مرا جلب كرد. هر دو بستني در دست داشته و در حال باز كردن آن بودند. روكش بستني‌شان را باز كرده و آن را در پياده‌راه رها كردند. سطل پسماند بزرگي كنار پياده‌رو بود، ولي آن دو به آن سطل توجهي نكردند. وقتي به آنها اعتراض كردم كه ريختن زباله در خيابان كار درستي نيست، يكي از آنها چيزي گفت كه برايم جالب بود.
آن پسر نوجوان كه با يك دست دوچرخه و با دست ديگرش بستني چوبي را در دست داشت گفت: «وظيفه من نيست كه به اين چيزها فكر كنم‌، من مي‌توانم آشغال توي خيابان بريزم، وظيفه رفتگر است كه اينها را جمع كند، مگر رفتگرها براي همين پول نمي‌گيرند؟»
اين نگاه از يك پسر 15-14 ساله برايم حيرت‌انگيز بود. اين نوجوان با خودش فكر مي‌كرد كه مي‌تواند بريزد و كثيف كند و شخصي هم موظف است كه آن كثيفي‌ها و ريخت و پاش‌ها را جمع كند، چون بابتش پول مي‌گيرد. اگر كمي دقت كنيم، مي‌بينيم كه اين نگاه در بيشتر ما آدم‌ها هست. اينكه ديگري وظيفه ‌دارد كاري را انجام بدهد، پس من بايد تنها به خودم فكر كنم و به ديگران كاري نداشته باشم؛ اينكه ما به محدوده خودمان فكر كنيم و ديگران را بابت انجام تكليف موظف بدانيم.
 درست است كه هر كسي مسئوليتي دارد و بابت وظايفش هم دستمزدي دريافت مي‌كند، ولي اين دليل نمي‌شود كه به خاطر تعريفي كه ما براي شغل ديگران در نظر مي‌گيريم، مسئوليت خودمان را ناديده بگيريم. اين نگاه كه من مي‌توانم مسئوليت خودم را بر عهده كسي بيندازم كه به خاطرش پول مي‌گيرد، مشكل‌ساز است. اين فكر مخرب است. مي‌تواند جامعه را به قهقرا بكشاند. وقتي به راحتي زباله مي‌ريزيم و جايي را آلوده يا ناپاك و كثيف مي‌كنيم، در واقع حقوقي را براي خودمان قائل مي‌شويم. به نظر مي‌رسد كه اين حقوق، برگرفته از من خودپرست يا خودخواه ما است. به خودمان حق مي‌دهيم كه آلوده كنيم، چون ديگري مسئول پاك كردن آنهاست. در لحظه انجام اين كار شايد حواسمان هم به اين موضوع نباشد، شايد خيلي آدم‌هاي مهرباني باشيم، ولي در آن لحظه ندانيم كه در حال يك رفتار خودخواهانه هستيم. انگار دنيا براي من است و هركاري كه بخواهم با آن انجام مي‌دهم و در اين رابطه حتي به قوانين شهري و اجتماعي و انساني هم توجهي ندارم. هر بلايي كه دلم بخواهد بر سر دنيايم خواهم آورد.
اينكه در اديان مختلف به پاك بودن توجه زيادي شده است شايد اشاره به همين پاكي نفس هم داشته باشد. در اسلام گفته مي‌شود كه نظافت نشانه ايمان است، ايرانيان باستان به لباس با رنگ روشن اهميت زيادي مي‌دادند و هم‌‌اكنون نيز زرتشتيان در نيايشگاه‌هاي خود لباس با رنگ روشن يا سفيد مي‌پوشند، وقتي امام دوم شيعيان، حسن پسر علي(ع) به دنيا آمد، پيامبر اسلام(ص)، به زنان تأكيد كرد كه جامه زردرنگ را از دور نوزاد گرانقدر درآورده و به جاي آن لباس سفيد بر تن او كنند، تا آلودگي را به وضوح نشان بدهد.
اينها همه نشان از اهميت پاكي و نظافت است. شايد همه ما در زندگي خود يك، چندين، يا بارها از اين دست اشتباهات كرده باشيم و دورريزهاي خود را درون كوچه‌و خيابان رها كرده باشيم، بنابراين شايد لازم باشد تمريني را در اين‌باره انجام بدهيم.
هربار كه مي‌خواهيم زباله‌اي را در جايي رها كنيم، تصور كنيم كه آن را در برابر مهمان خود در خانه انداخته‌ايم. فكرش را بكنيد، ظرف زيبايي كه در آن شيريني چيده‌ايد را در برابر مهمان گذاشته باشيد، در ظرف ديگري خوردني ديگري مانند ميوه و ليواني هم نوشيدني در كنار آنها. سپس در حالي كه شما و مهمان لبخند بر لب داريد و درگير تعارفات معمول هستيد، به يكباره نايلون يا پاكت خوردني‌ها را رو به روي مهمان بيندازيد. اين كار شما چه حسی به مهمان مي‌دهد؟ حالا تصور كنيد كه در جايي مهمان هستيد و اين كار را با شما انجام بدهند، در اين صورت چطور؟ چه احساسي پيدا مي‌كنيد؟ مگرغير از اين است كه آشفته مي‌شويد، عصباني مي‌شويد يا احساس مي‌كنيد كه به شما توهين و بي‌احترامي شده است؟
ما هر بار كه زباله‌اي را در جايي مي‌اندازيم، دقيقاً همين توهين و بي‌احترامي را به ديگران داريم. اين تمرين را شايد بايد تا جايي ادامه بدهيم  كه بياموزيم رفتگر مسئول ناپاكي‌هاي ما نيست. با انداختن دورريزها در جاهايي كه مخصوص اين كار نيست، در حال توهين به ديگران هستيم. با درك اين توهين فكر نمي‌كنم كه ديگر كسي پيدا شود كه اين كار را انجام بدهد. باور كنيد، براي ترك هر عادتي تمريني لازم است. شايد وظيفه همه ما باشد كه براي زباله نريختن مردم در مكان‌هاي مختلف، تمرين‌هايي را طراحي و به افرادي كه زباله‌ريز هستند، معرفي كنيم. بايد بينديشيم تا تمريناتي بسازيم كه به ما بياموزد آلوده كردن، دور از انسانيت است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر