کد خبر: 870290
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۲
گذر از ديوار عادت‌ها با تغيير نگرش
بسياري از ما مي‌خواهيم در زندگي به افق‌هاي بهتري دست پيدا كنيم، عادت‌هايي را در خودمان كمرنگ و عادت‌هايي را پررنگ كنيم،اما گاهي اين كار با شكست مواجه مي‌شود.
   محمد مهر

بسياري از ما مي‌خواهيم در زندگي به افق‌هاي بهتري دست پيدا كنيم، عادت‌هايي را در خودمان كمرنگ و عادت‌هايي را پررنگ كنيم،اما گاهي اين كار با شكست مواجه مي‌شود. بسياري از افراد از چيزي مشترك در اين شكست‌ها ياد مي‌كنند كه مي‌توان از آن به عنوان «ديوار ژني» ياد كرد. آنها مي‌گويند كه ما به اندازه كافي تلاش مي‌كنيم، صميمانه مي‌خواهيم عادتي را در خود تغيير دهيم. مثلاً فرد رفتارهاي تكانشي و عصبي دارد و خود نيز واقف است كه اين رفتارهاي تكانشي و عصبي تا چه اندازه او و اطرافيانش را آزار مي‌دهد،اما مي‌گويد من پدرم هم اينگونه است يا برادرهايم هم اينگونه هستند و اساساً عصبيت را به عنوان يك ژن از خانواده‌ام گرفته‌ام و نمي‌توانم كاري برايش انجام دهم.
البته اين يك بحث مفصل در ميان انديشمندان قديم و جديد است كه اساساً آيا انسان مي‌تواند خود را تغيير دهد يا نه؟ شواهد تاريخي نشان مي‌دهد كه آدم‌هاي بسياري درصدد اصلاح خود بودند اما در اين راه دچار شكست شدند. سعدي در گلستان بارها و بارها اين موضوع را تأييد مي‌كند كه «تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است»يا مثلاً در جايي مي‌گويد «باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست / در باغ لاله رويد و در شوره زار خس» نه او كه بسياري از حكما به موضوعي به نام جوهر، گوهر يا ذات انسان اشاره مي‌كنند چيزي كه امروز با تسامح مي‌توان با ژن برابرسازي كرد.

  آيا ما در تغيير عادت‌هايمان محكوم هستيم؟
امروز ما وقتي در برابر عادت‌هايمان شكست مي‌خوريم مي‌گوييم ديوار ژني بلند است. انصافاً هم گاهي اينگونه به نظر مي‌رسد كه ما در مصاف با خود كم مي‌آوريم و شكست مي‌خوريم. فرض كنيد شما يك كودك دو ساله داريد و بچه باجناق شما هم يك كودك دو ساله است و در برخوردها كودك باجناق شما مدام با كودك شما درگير مي‌شود و او را كتك مي‌زند بدون آن كه كسي به كودك باجناق شما گفته باشد كه بايد كودك شما را كتك بزند يا كسي به كودك شما گفته باشد كه از كودك باجناق بايد كتك بخورد. اين تفاوت‌ها از كجا مي‌آيد؟ واقعيت آن است كه اين سن، سني نيست كه بگوييم اين كودكان تحت‌تأثير القائات پدر، مادر و محيط هستند. محيط زندگي آنها بسيار شبيه هم است و حتي امر و نهي‌ها، گرچه در اين سن و سال امر و نهي‌ها زياد تأثيري ندارند. پس در واقع اين تفاوت نهادها و ژن‌هاي آدم‌هاست كه چنين رفتارهاي متفاوتي را مي‌آفريند. اين همان ديوار ژني است كه گاه سايه‌اش تا بزرگسالي و مرگ هم روي ما مي‌افتد اما به واقع آيا ما در تغيير عادت‌هايمان محكوم هستيم؟
 عادت‌هاي ما از كجا مي‌آيند؟
ما وقتي به چيزي عادت مي‌كنيم در واقع دست به چه كاري مي‌زنيم؟ عادت‌هاي ما چيزي جز پندارها و افكار ما نيستند كه تكرار مي‌شوند. مثلاً من به اين نتيجه مي‌رسم كه ورزش براي سلامتي من مفيد است و اين تفكر مرا به اين سمت مي‌برد كه صبح‌ها در ساعتي خاص يا عصرها در ساعتي خاص به يك باشگاه بروم و ورزش يا پياده‌روي كنم و همين انديشه آرام آرام صورت يك عادت را به خود مي‌گيرد اما توجه كنيد كه اين عادت از يك انديشه و تفكر برمي‌خيزد. كسي با خود مي‌انديشد اگر به اضافه دريافت‌هاي كالري ادامه دهد سلامتي‌اش به طور جدي خدشه‌دار خواهد شد،بنابراين از يك جايي تصميم مي‌گيرد كه رژيم غذايي را رعايت و مثلاً مصرف قندها، چربي‌ها و كربوهيدرات‌ها را كنترل كند و همين موضوع آرام آرام صورت عادت به خود مي‌گيرد به طوري كه مثلاً در يك مهماني وقتي نوشابه تعارف مي‌شود او لب به نوشابه نمي‌زند چون پيشتر اين عادت را در خود پرورده است. عادت‌هاي منفي ما هم چنين هستند. من در زندگي‌ام احساس تهي بودن و بي‌ثمر بودن مي‌كنم. من در درون خود حس ملال و افسردگي دارم و مي‌خواهم اين انديشه را با رفتاري بپوشانم، بنابراين مي‌روم سمت يخچال و شروع مي‌كنم به خوردن تا حواسم پرت شود و متوجه آن ملال و افسردگي نباشم و همين موضوع در بازتكرار روزهاي بعد تبديل به يك رويه و عادت مي‌شود.
من اين مهارت را ندارم كه در خانه بتوانم بازي‌هاي ساده‌اي با كودك خود انجام دهم،بنابراين مي‌خواهم هر روز در ترافيك و شلوغي شهر او را به پارك ببرم. با اينكه اين كار ممكن است زمان‌هاي بسياري از من بگيرد اما اين عادت را هر روز بازتكرار مي‌كنم.
اگر دقت كنيد چه عادت‌هاي خوب و چه عادت‌هاي منفي از انديشه‌ها و شيوه نگرش ما برمي‌خيزد. حال اگر كسي بدون توجه به آن شيوه نگرش و زاويه ديدي كه آن عادت را شكل مي‌دهد بخواهد عادت خود را دستكاري كند آيا به نتيجه لازم خواهد رسيد؟ بعيد است. در واقع اگر كسي مي‌خواهد عادتي را در خود تغيير دهد راهي ندارد جز اينكه شيوه انديشيدن و نگرش خود را تغيير دهد، چون عادت‌ها از زير دستگاهي به نام تفكر ما بيرون مي‌آيند. ماشين توليدكننده عادت‌هاي ما تفكرات ما هستند و اين عادت‌ها توليد خواهد شد تا زماني كه آن تفكر كار خود را مي‌كند.
 
ماشين توليدكننده عادت‌ها را چطور متوقف كنيم؟
فرض كنيد من بسيار مايل هستم از زمان‌هاي خود به درستي استفاده كنم. مي‌دانم كه چه چيزهايي زمان‌هاي مرا مي‌خورند. مي‌دانم از كجا ضربه مي‌خورم. مثلاً مي‌دانم كه نبايد سه چهار ساعت من صرف ديدن تلويزيون شود،در حالي كه خروجي چنداني براي من ندارد. من مي‌دانم كه نبايد زمان‌هاي زيادي از من صرف وبگردي شود. اينها را مي‌دانم و رنج مي‌برم اما كاري هم نمي‌توانم برايش انجام دهم. ممكن است يك يا دو روز بتوانم به وسوسه وبگردي‌هاي بي‌قواره فائق آيم. ممكن است يكي دو روز بتوانم بدون گوشي تلفن همراه سر كنم اما بعد از چند روز دوباره به سمت همان عادت‌هاي كهنه شده برمي‌گردم. چرا؟به خاطر اينكه من نمي‌توانم اين جريان را از پايين دست متوقف كنم. آن ماشين توليدكننده عادت‌ها بايد متوقف شود تا من بتوانم عادت‌ها را در خود تغيير دهم. در همين مثال من اساساً بايد بدانم در زندگي خود دنبال چه مي‌گردم؟ اين پرسشي است كه هر كسي بايد روزي از خود بپرسد كه مي‌خواهد در زندگي چه كند و چه توليدي داشته باشد؟ من مي‌خواهم در اين زندگي چه چيزي را توليد كنم؟ يعني فلسفه حضور من در اين دنيا و در اين زندگي چيست؟ اگر درختي به جهان آمده است كه سايه و ميوه بدهد، اگر گلي آمده است كه رنگ و عطر به دنيا بدهد، اگر آب آمده است كه بشويد و پاك كند و سيراب كند، اگر ابر براي كار ديگري است و آتش براي كار ديگري و خاك براي كار ديگري، من براي چه آمده‌ام و توانمندي من در چيست و چه مي‌توانم به اين زندگي اضافه كنم؟ اگر اين پرسش‌ها به طور جدي در زندگي انسان تكرار شود در آن صورت آنقدر زندگي جهت دارد كه بتواند به بي‌جهتي‌ها فائق آيد. مثل يك پژوهشگر كه آنقدر غرق در موضوع پژوهش خود است كه اصلاً تلفن همراه را نمي‌بيند چه برسد به اينكه دنبال راهي براي ترك اعتياد خود به تلفن همراه باشد و آنقدر زمان كم دارد كه اساساً اين پرسش كه با زمان‌هايش چه مي‌كند محلي از اعراب ندارد.
 
 توصيه اميرالمؤمنين(ع):روح‌هاي خود را با حكمت‌هاي تازه زنده كنيد
در واقع اگر كسي مي‌خواهد از ديوار ژني عبور كند و بر عادت‌هايي كه خود مي‌داند نكوهيده است اما نمي‌تواند از اين ديوار عادت‌ها عبور كند چيره شود راهش اين است كه بينش‌هاي تازه‌اي در زندگي خود بيابد. در واقع زندگي خود را بر اساس حكمت‌ها و نه بر اساس اوهام بچيند. اين بيان نوراني حضرت علي (ع) در نهج البلاغه است كه «روح‌هاي خود را با حكمت‌هاي تازه زنده كنيد.» همچنان كه تن ما براي زيستن بيش از هر چيزي به هواي تازه نياز دارد و تصور زندگي بدون نفس كشيدن ممكن نيست، تنفس روح ما هم به واسطه حكمت‌هاست. اگر كسي روح آرام، محكم و پرصلابتي دارد و مثل تخته پاره‌اي گرفتار و بازيچه عادت‌ها و متغيرهاي بيروني نمي‌شود به خاطر آن است كه به حكمت زيستن پي برده و روح خود را با اين هواي تازه سيراب مي‌كند،اما اگر ما در دور و بر خود روح‌هاي آشفته و مشوش را مي‌بينيم كه با كوچك‌ترين خيزابي در درون و بيرون به اين سو و آن سو كشيده مي‌شوند و همه تلاش آنها براي عبور از‌ آنچه ديوار ژني يا شكست‌ناپذيري عادت‌هايشان بيان مي‌كنند به شكست منجر و منتهي مي‌شود به خاطر اين است كه اين گروه از آدم‌ها هنوز نتوانسته‌اند حكمت زندگي را در خود بيابند و مثل هوايي تازه تقديم روح‌هاي خسته خود كنند. اگر ما هم در اين باره نقصي داريم و احساس مي‌كنيم در برابر خودمان و در مقابل عادت‌هايي كه خودمان ساخته‌ايم يا به ما به ارث رسيده زانو زده‌ايم و راهي نداريم جز اينكه تا مرگ با آن عادت‌ها خو كنيم به خاطر آن است كه در ساختن انديشه‌اي تازه براي زندگي‌مان ناموفق بوده‌ايم. عادت‌ها چيزي جز بازتكرار انديشه‌هاي ما نيستند و اگر مي‌خواهيم عادتي را تغيير دهيم بايد با همجنس آنها اين كار را انجام دهيم يعني انديشه‌اي را بياوريم كه قدرت مصاف با آن انديشه كهنه شده در ما را داشته باشد. پس اگر مي‌خواهيم تغيير كنيم از انديشه‌هايمان بايد آغاز كنيم و آنها را تغيير دهيم. نگرش و زاويه ديد و جان بيني و جهان‌بيني من بايد تغيير كند و مرمت شود تا آثار اين تغيير و مرمت در عادت‌هاي من هم هويدا گردد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر