دنیا حیدری
شهادت مظلومانه محسن حججي از آن دست اتفاقات نادري است كه نه مشمول زمان و نه فراموش ميشود. نگاه مظلومانهاي كه نه فقط دل ملتي را به درد آورد كه بار ديگر چشم جهانيان را بهسوي مردم ايران خيره كرد و مظلوميت آنها را به رخ كشيد.
اتفاق دردناك اما افتخار آفريني كه خيلي زود با زندگي روزمره مردم در هر طيف و گروهي گره خورد. عكس شهيد حججي را ميشد بعد از آن واقعه تلخ در صفحات اجتماعي مردم عادي كوچه و خيابان ديد. عكسي با دل نوشتههايي كه مظلوميت او را بيش از پيش به تصوير ميكشيد. ورزشيها هم البته سعي كردند دين خود را به اين شهيد و ديگر شهدايي كه مظلومانه رفته بودند ادا كنند. اهداي مدالها و عنوانهايي كه بعد از اين واقعه به دست آمد به اين شهيد گرانقدر و خانوادهاش، نامگذاري كاروان اعزامي ايران به بازيهاي آسيايي به نام شهيد حججي و ديدار روز گذشته برخي مسئولان و قهرمانان ورزش بانوان با خانواده اين شهيد بزرگوار از جمله اقداماتي بود كه براي ارج نهادن و تقدير از مقام شامخ محسن حججي انجام شدهاست. كارهايي كه اگر چه قابل تحسين و خوب است، اما كافي نيست.
شهادت مظلومانه محسن حججي آنقدر تأثيرگذار بود كه ورزشكاران بسياري را بر آن داشت تا مدالها و عنوانهاي خود را پيشكش كنند يا به ديدار خانواده محترمش رفته و بگويند كه آنها را با تمام وجود احساس ميكنند. اما آيا اهداي چند مدال، نامگذاري يك كاروان يا هفتهاي از رقابتهاي ليگ فوتبال و ديدار با خانواده حججي و امثال حججي همه آن كاري است كه ميشود انجام داد؟ بدون شك پاسخ منفي است و اين حتماً تمام كار نيست كه ميتوان انجام داد. نه اينكه اهداي مدالهايي كه با تلاش فراوان و عرق ريختن ورزشكاران به دست ميآيد يا حتي نامگذاري هفتههاي ورزشي و كاروانهاي اعزامي كم باشد، اما اين كافي نيست.
خصوصاً امروز كه ورزش ايران با مشكلات و ناهنجاريهاي اخلاقي فراواني دست به گريبان و نيازمند نگاهي جدي است. ورزشي كه قهرمانانش الگوهاي جامعه بودند و حالا خود نيازمند الگوبرداري است و چه الگويي بهتر از قهرماناني كه مظلومانه و با ايمان و عزمي راسخ جان ميدهند، اما پا پس نميكشند و صلابت و اقتدارشان را در عكسهاي به جا مانده از آنها بعد از شهادت نيز به وضوح ميتوان ديد. شعار اخلاق، درس و ورزش مدتهاست كه به دست فراموشي سپرده شده و امروز كه مظلوميت شهدايي چون محسن حججي دل مردم را به لرزه در آورده بهترين فرصت است براي آنكه او و امثال او را به عنوان الگو معرفي كرده و سرلوحه قرار دهيم، نه با چند اقدام كوچك و زودگذر. بلكه با يك برنامه حساب شده و دقيق كه بتواند قهرمانان واقعي را الگو قرار داده و ورزش را به روزهاي خوش گذشته كه حرف اول و آخر آن اخلاقمداري و انسانيت بود، بازگرداند.
پيوند زدن فرهنگ شهدا با ورزش كار سختي نيست. اين را واكنش ورزشكاران طي روزهاي اخير به شهادت محسن حججي به طور كامل ثابت ميكند. ورزشكاراني كه تاب نداشتند برابر اين درد طاقت فرسا و مظلوميت به خاك و خون كشيده، سكوت كرده و فرياد نزنند از جور ظالماني كه ناجوانمردانه به خاك و خون ميكشند. ورزشكاراني كه بارها و بارها طي اين روزها و حتي پيش از آن گفتهاند كه ايران آسايش و امنيت امروز خود را مديون شهدايي است كه جان خود را، براي حفظ امنيت خاك وطن دادند. ورزشكاراني كه امروز بيش از هر زمان ديگري آمادگي پذيرفتن راه حق را دارند. آنهايي كه شايد خواسته و ناخواسته به بيراهه رفته باشند، اما امروز آمادگي آن را دارند كه به راه اصلي بازگشته و گامي مثبت در پيشرفت اخلاقي ورزش بردارند، اگر همه برنامههايمان براي استفاده از مقام شهدا به چند ديدار كوتاه و چند نامگذاري ختم نشود.
راه اندازي مدرسه فوتبال شهيد هادي توسط انصاري، يكي از همان اتفاقات خوبي است كه ميتواند ورزش را از ناهنجاريهاي اخلاقي كه با آن دست به گريبان است، رها كند. اما به شرط آنكه مسئولان ورزش دلسوزانه اقدامي در اين زمينه انجام دهند و همه آن كاري كه در اين راستا ميشود به عشق و علاقه شخصي يكي دو بازيكن به مرام شهدايي چون هادي ختم نشود كه يك دست بدون شك صدا ندارد و نميتواند پاسخگوي نياز ورزش ايران باشد. ورزشي كه نيازمند نگاهي نو و الگوهايي واقعي و چه الگويي بهتر از شهدا است. شهدايي كه ورزشكاران ايران بارها به حقانيت آنها قسم خورده و براي اداي دين به آنان گام برداشتند. امروز اما نوبت مسئولان است كه براي استفاده بهينه از فرهنگ، اعتقادات و باورهاي مذهبي و انساني شهدا گامي برداشته و برنامهاي مناسب ارائه دهند و ورزش ايران را در مسيري درست هدايت كنند و تصور نكنند تنها با چند شعار و اقدام كوچك ميتوانند شانه از زير بار مسئوليتي كه دارند، خالي كنند.