کد خبر: 868172
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۱
سميه عظيمي
 
از سر تا ته دانشگاه به غايت يك شهر فاصله بود؛ هر چند ساختمان كلاسي چندان چنگي به دل نمي‌زد اما دار و درخت‌هاي محوطه دانشگاه خوب حالمان را عوض مي‌كرد.
بعد از كلاس با بچه‌ها راه مي‌افتاديم توي خيابان‌هاي داخل محوطه و قدم مي‌زديم، درختان كاج، چمن‌هاي زياد، نيمكت‌هاي چوبي و...
 
كمي پايين‌تر از محوطه كلاس‌ها، سالن ورزشي بود، سالن ورزشي پسرها. يك سالن داشتند با يك محوطه باز مخصوص فوتبال؛ فوتبال روي چمن. جا زياد بود و دانشجوها هم فراوان. مسابقات فوتبال هم از همه بيشتر طرفدار داشت. گاهي كه مسابقه‌اي برقرار بود، صداي سوت و كف و هورا تمام محوطه دانشگاه را پر مي‌كرد. ما البته فقط صداها را مي‌شنيديم و گاهي هم اگر به پايان مسابقه برمي‌خورديم، پسرها را مي‌ديديم كه با لباس ورزشي و خوشحال و ناراحت از برد يا باختشان راهي در ورودي بودند.
براي ما دخترها هم سالن ساخته بودند اما سالنش بيشتر شبيه يك حياط كوچك بود با سقف. يكي دو تا وسيله هم بيشتر نداشت. دو تا سبد براي بسكتبال و چند تا توپ واليبال. دريغ از يك ميز تنيس يا دارت يا...
 
براي ورزش كه نبود؛ تمام تلاششان را كرده بودند همين يكي دو واحد تربيت‌بدني را بگذرانيم و برويم. كسي به اين فكر نكرده بود كه شايد در ميان دختران دانشجو، ورزشكار هم باشد؛ آن هم رشته دو.
مربي تربيت‌بدني هم چندان علاقه‌اي به اينكه ببيند كسي چيزي بلد هست يا نه نداشت. نمره‌اي مي‌داد و مي‌رفت.
گاهي كه پسرها را در حال ورزش مي‌ديد حسودي‌اش مي‌شد؛ مهسا، همكلاسي‌ام. در دوران دبيرستان برنده مسابقات دو دختران شده بود و حالا مي‌خواست ورزشش را در دانشگاه هم ادامه بدهد اما...
 
هر چقدر هم رفت و حرف زد كه مسئولان فكري برايش بكنند، راهي از پيش نبرد. روزهايي كه كلاس تربيت‌بدني داشتيم، تمام دور سالن را مي‌دويد تا حرصش را خالي كند. او تمرين‌هاي خودش را داشت اما خب ورزش كردن در سالن دانشگاه هم برايش جالب بود. به خصوص وقتي مي‌ديد پسرها با چه ذوق و شوقي ورزش مي‌كنند و هيجان دارند. دلش مي‌خواست از اين مسابقه‌ها براي دختران هم برگزار شود و او هم بتواند توانايي‌هايش را نشان دهد.  يك روز حوصله‌اش سر رفت و بعد از كلاس با همان لباس ورزشي در محوطه دانشگاه شروع كرد به دويدن. هر چند مسئولان اعتراض و پسرها هم كلي متلك نثارش كردند اما بالاخره كار خودش را كرد.
 
ترم بعد كه يكي دو نفر عين مهسا وارد دانشگاه شدند و با اصرار خواستند در رقابت‌هاي دانشجويي شركت كنند، مسئولان مهسا را هم صدا كردند و نامش را براي شركت در مسابقات نوشتند.  وقتي بنر برنده شدنش را روي سردر ورودي دانشگاه زدند، ديگر نه از متلك خبري بود و نه از اعتراض.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار