کد خبر: 867904
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
خواننده رپ در گفت‌وگو با «جوان»:
حميد صفت، خواننده مشهور رپ كه متهم است پدر‌خوانده‌اش را در دفاع از مادرش به قتل رسانده‌است، در بازجويي‌ها مدعي شد كه قصد قتل نداشته و مي‌خواسته از مقتول زهر چشم بگيرد كه حادثه اتفاق افتاد.
به گزارش خبرنگار ما، صبح روز شنبه 28 مرداد‌ماه قاضي سجاد منافي‌آذر، بازپرس ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران با تماس مأموران پليس از مرگ مشكوك مرد سالخورده‌ای در بيمارستان فيروزگر با خبر و همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي محل شد. تيم جنايي در بيمارستان با جسد مرد 66‌ساله‌اي به نام هوشنگ روبه‌رو شدند كه بر اثر اصابت جسم سخت به سرش به كام مرگ رفته بود.  همچنين مشخص شد مقتول ساعت 15 عصر روز سه‌شنبه 24‌مردادماه به بيمارستان منتقل شده و قبل از مرگش به مأموران پليس گفته است كه در جريان درگيري با پسرخوانده‌اش حميدرضا مصدوم شده است. بررسي‌ها نشان داد حمیدرضا معروف به حميد صفت که از خوانندگان رپ زير‌زميني است، ساعتي قبل‌خودش را در كلانتري ونك تسليم پليس كرده است.  وي صبح ديروز براي بازجويي به دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد. متهم در بازجويي به درگيري اعتراف كرد و مدعي شد كه قصد قتل نداشته و فقط مي‌خواسته از پدرش زهر‌چشم بگيرد. متهم در ادامه براي بازجويي‌هاي بيشتر به دستور قاضي منافي‌آذر در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت.
 
گفت‌وگو با متهم
 
خودت را معرفي كن‌؟
حميد‌رضا اميري صفت هستم، معروف به حميد صفت و 24 سال سن دارم.
 
به چه كار مشغولي‌؟
من خواننده رپ هستم.
 
در مصاحبه با شبكه‌هاي اجتماعي گفته بودي كه بچه طلاق هستي، در اين باره توضيح بده‌؟
تا جايي كه اطلاع دارم پدر و مادرم با هم اختلاف داشتند به همين دليل از هم جدا شدند. البته آن زمان من سن كمي داشتم، اما برادر و خواهرم بزرگ بودند.
 
مقتول از چه زمان با مادرت وصلت كرد؟
11 يا 12 سال قبل.
 
شغلش چه بود؟
او در شهر برلين آلمان مغازه عتيقه فروشي دارد، اما درآمدش خوب نبود، به همين دليل هميشه در بين آلمان و ايران در رفت و آمد بود و مادرم نيز گاهي اوقات به آلمان مي‌رفت و قصد داشت اقامت آنجا را بگيرد.
 
در تهران خانه پدر خوانده‌ات زندگي مي‌كردي‌؟
بله. اما بيشتر لوازم و لباس‌هايم خانه مادرم بود و بيشتر بيرون بودم و در دفتر كارم در خيابان ديباجي بودم.
 
قبل از اين با هم درگير هم شده بوديد‌؟
نه، اصلاً. من او را مثل پدرم دوست داشتم و به او احترام مي‌گذاشتم. هوشنگ بيماري هپاتيت و قند داشت و قلبش را فنر گذاشته بود به همين دليل من هميشه او را كمك مي‌كردم و حتي او را به باشگاه مي‌بردم و كارهاي او را انجام مي‌دادم.
 
پس چه شد كه با او درگير شدي‌؟
هوشنگ مردي تند‌خو و عصبي بود. هميشه به خانواده ما فحاشي مي‌كرد‌. او چند بار هم مادرم را كتك زده بود و حتي يك‌بار هم براي او چاقو كشيده بود. هوشنگ يك‌بار در آلمان مادرم را به شدت كتك زده‌بود. مادرم هيچ وقت موضوع درگيري را به ما نگفت، اما ما وقتي كبودي صورتش را ديديم، متوجه شديم.
 
درباره روز حادثه توضيح بده‌؟
شب دوشنبه 23 مردادماه، مادرم دو نفر از دوستانش را كه يكي از آنها مقيم آلمان بود، در خانه‌اش دعوت كرده بود. پدرم در حضور آنها با مادرم درگير شده و به او فحاشي كرده بود. مادرم موضوع درگيري را به من نگفته بود، اما به برادر بزرگم در امريكا به صورت تلفني گفته بود.
 
نزديك ظهر بود كه برادرم از امريكا تماس گرفت و در حالي كه گريه مي‌كرد، گفت هوشنگ دوباره مادرمان را كتك زده است. خيلي عصباني شدم، به خانه آنها رفتم. وقتي وارد خانه شدم، پدرخوانده‌ام روي مبل نشسته بود كه نزديك او رفتم و سؤال كردم كه چرا مادرم را كتك زده‌است. به او گفتم قبلاً از شما خواهش كرده بودم كه احترام مادرم را پيش دوستان و بستگانش رعايت کنی كه هوشنگ گفت: زده‌ام كه زده‌ام و الان هم دوباره او را مي‌زنم. با شنيدن اين حرف خيلي عصباني شدم و گلدان شيشه‌اي كه روي اوپن آشپزخانه بود، برداشتم و در جهت مخالف او به ديوار كوبيدم. سپس ميز جلوی او را واژگون كردم. پس از اين هم يك مشت به صورتش كوبيدم.
 
من قصد داشتم از او زهر چشم بگيرم كه هوشنگ به حالت نيم‌خيز از روي مبل بلند شد و در اين لحظه مادرم بين ما قرار گرفت. او در حالي كه فرياد مي‌زد، خيلي تلاش كرد كه خودش را به من برساند كه دهان و چشمانش را گرفتم كه همسايه‌ها متوجه نشوند، اما همسايه‌ها صداي درگيري ما را شنيدند و به در خانه ما آمدند. مادرم را در باز كرد و همسايه‌ها به داخل خانه ما آمدند كه پدر خوانده‌ام به طرف آشپزخانه رفت تا چاقو بردارد كه دست او را از پشت گرفتم. او فقط يك ليوان شيشه‌اي برداشت كه از دستش سر خورد و به زمين افتاد. سپس همسايه‌ها ما را جدا كردند و من هم دست مادرم را گرفتم و از خانه او بيرون آمديم.
 
معاينات باليني پزشكان نشان داده كه پدر‌خوانده‌ات بر اثر اصابت جسم سخت به سرش فوت كرده است، شما  اين ضربه را با چه زدي‌؟
من ضربه‌اي به سر او نزدم. او حالش خوب بود و حتي چند نفر از همسايه‌ها چند ساعتي پيش او درخانه بودند. من احتمال مي‌دهم زماني كه او قصد داشت به طرف من حمله كند سرش به كمد، ديوار يا شيء ديگري برخورد كرده است.
 
يكي از پسران آن مقتول ادعا كرده كه شما او را تهديد به قتل كردي‌؟
پدر خوانده‌ام يك پسر و دو دختر دارد كه هر سه در فنلاند زندگي مي‌كنند. پس از حادثه يكي از دوستانش با او تماس گرفته بود كه به ايران آمد. دوستش اين ادعا را كرده وگرنه من اصلاً او را تهديد نكرده‌ام.
 
چطور متوجه شدي كه هوشنگ فوت كرده است‌؟
مادرم تلفني به من خبر داد. من فكر كردم او بر اثر ايست قلبي فوت كرده، چون من مطمئن هستم ضربه‌اي به سرش نزده‌ام.
 
چه شد كه به كلانتري رفتي‌؟
براي گرفتن مجوز دفن به كلانتري رفته بوديم كه به اتهام قتل بازداشت شدم.
 
اگر مي‌دانستي كه به اتهام قتل بازداشت مي‌شوي، امكان داشت فرار كني‌؟
نه. من الان تمام واقعيت را مو به مو گفتم. در هر شرايطي خودم را به پليس معرفي مي‌كردم.
 
فكر مي‌كردي كسي که خواننده و اهل موسيقي است، روزي به اتهام قتل دستگير شود‌؟
نه. من اصلاً قصد قتل نداشتم و پدر خوانده‌ام را دوست داشتم. آن روز فقط مي‌خواستم از او زهر چشم بگيرم. من براي جايگاه پدر احترام زيادي قائل هستم و به همين دليل تاكنون دو كليپ براي احترام به پدر اجرا كرده‌ام.
 
حرف آخر‌؟
[گريه مي‌كند] اين حادثه كاملاً اتفاقي بود. من با صداقت همه ماجرا را توضيح دادم.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
مهرناز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۶/۰۵/۳۱
0
0
اقای حمید صفت "در بیوگرافی شما خواندم که بیان کردید " از
بچگی یاغی بودم " در کارهایم حدو مرزی نیست "اما احمق نیستم
" اما چرا؟ فکر نکردید بی پروائی زیاد "که حد ومرز ها را می شکند" همیشه نمی تواند با عقل و درایت "همراه شود ؟
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار