کد خبر: 867672
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۲
آنهايي كه يك دروغ بزرگند!
در زمانه‌اي به سر مي‌بريم كه دروغ گفتن براي بعضي از ما همچون آب خوردن است و زندگي خود را با اين گناه، پيوند ناگسستني ‌زده‌ايم
    حجت‌الاسلام مهدي حسين‌پور

در زمانه‌اي به سر مي‌بريم كه دروغ گفتن براي بعضي از ما همچون آب خوردن است و زندگي خود را با اين گناه، پيوند ناگسستني ‌زده‌ايم. اگر تعارف مي‌كنيم، دروغ مي‌گوييم. اگر وعده مي‌دهيم دروغ مي‌گوييم. آنچه را نديده‌ايم، به عنوان خواب به دروغ تعريف مي‌كنيم. براي شوخي و سرگرمي، دروغ مي‌گوييم. شهادت دروغي مي‌دهيم، قول دروغي مي‌دهيم. به دروغ ابراز علاقه مي‌كنيم، به دروغ قسم مي‌خوريم. خلاصه اينكه بعضي‌ها آنقدر دروغ مي‌گويند كه وجودشان تبديل به يك دروغ بزرگ مي‌شوند.  دروغ در بين برخي از مردم آنچنان رايج شده است كه عده‌اي قسم دروغ مي‌خورند، بدون آنكه كسي آنها را وادار به قسم خوردن كند و شهادت دروغ مي‌دهند بي‌آنكه كسي از آنها شهادت بخواهد! خوب است سري بزنيم به كتاب‌هاي حديث و آثار دروغ را ببينيم و بخوانيم كه اهل‌بيت عليه‌السلام درباره دروغ چه فرموده‌اند: قسم خورنده دروغ، محارب با خداست. قسم دروغ خوردن، مملكت را ويران مي‌كند. قسم دروغ، شما و نسلتان را مبتلا به فقر مي‌كند.  اميرالمؤمنين(ع) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: (السان جِرمه صغير و جُرمه كبير) زبان جِرمش كم است ولي جرمش زياد است. همين زبان به اين كوچكي، انسان را به گناه كبيره‌اي همچون دروغ مبتلا مي‌كند. خوب است زبانمان را در زندان دهان حبس كنيم. دندان‌ها و لب‌ها، نبايد اجازه سخن‌هاي بيهوده را به زبان بدهند.  ياران پيامبر، سنگ در دهان مي‌گذاشتند تا سخن بيهوده يا  خدايي نكرده دروغ نگويند. ولي ما هيچ برنامه‌اي براي ترك دروغ نداريم. عبدالله بن عامر مي‌گويد: پيامبر به خانه آمد. من كوچك بودم. رفتم بازي كنم. مادرم گفت بيا كه به تو چيزي بدهم. پيامبر (ص‌) فرمود: چه چيزي مي‌خواستي به او بدهي؟ مادرم گفت: خرما. پيامبر (ص ) فرمود: بدان كه اگر به او خرما ندهي، براي همين سخن، دروغي بر تو نوشته مي‌شود.

    دروغ به خاطر ترس
گاهي والدين، رفتارها و برخوردهايي با فرزند خود دارند كه سبب مي‌شود تا فرزندشان مجبور به دروغگويي شود! وقتي از بعضي فرزندان سوال مي‌كنم كه چرا دروغ مي‌گويي؟ در پاسخ مي‌گويند: به خاطر ترس از پدر و مادر! ... . پدر و مادرم، مرا تهديد كرده‌اند كه اگر اين دفعه با پسر همسايه بازي كنم، مرا كتك مي‌زنند. به همين خاطر وقتي با او بازي مي‌كنم، بعدش به دروغ مي‌گويم كه من بازي نكرده‌ام. پدر و مادرم من را تهديد كرده‌اند كه اگر اين دفعه نمره خوبي نگيرم، ديگر مرا دوست نخواهند داشت! من هم وقتي نمره خوبي نمي‌گيرم به دروغ مي‌گويم كه امروز امتحان نداشتم يا  خودم برگه را به جاي پدر و مادرم امضا مي‌كنم و به معلم مي‌دهم...! پدر و مادرم رفتارهايي مي‌كنند كه من مي‌ترسم، به همين خاطر مرا مجبور به دروغگويي مي‌كنند. ترس از كتك خوردن، ترس از محروم شدن، ترس از رفتن آبرويم جلوي دوستان و همكلاسي‌ها و اقوام، ترس از ناراحتي بيش از اندازه مادرم، ترس، ترس، ترس. حاج‌آقا من كودكم و زبانم با عكس‌العمل پدر و مادرم تنظيم مي‌شود. اگر آنها با من دوست و رفيق باشند، من ديگر از آنها نمي‌ترسم و راحت حرف‌هايم را مي‌زنم و آنچه در طول روز اتّفاق افتاده باشد را به آنها مي‌گويم، ولي زماني كه آنها رفتار تهديدآميزي داشته باشند، من هم مجبور به پنهان كاري و دروغ مي‌شوم.
حاج‌آقا! خواهر بزرگ‌تر و برادر بزرگ‌ترم تا نيمه‌هاي شب با دوستان خود ارتباط دارند و به هم پيامك مي‌زنند! ولي وقتي پدر و مادرم از آنها سؤال مي‌كنند كه چه مي‌كنيد؟ به دروغ مي‌گويند، درس مي‌خوانيم.
چه دقيق و پر معناست، سخن اميرالمومنين حضرت علي(ع) كه مي‌فرمايند: اگر خصلت‌ها از يكديگر جدا شوند، راستي و شجاعت با هم و بزدلي و دروغ با هم خواهند بود.   ترس، فقط افراد بزدل و ترسو را وادار به دروغ مي‌كند وگرنه، افراد شجاع هيچ‌گاه در زندگي خود به كسي دروغ نمي‌گويند. ترس از فقر و نداري، ترس از آبرو، ترس از تهديد‌هاي ديگران، ترس از عقب افتادن از دوستان، ترس به خاطر از دست دادن امكانات، ترس از بيكار شدن، ترس از اخراج شدن، ترس از با خبر شدن ديگران از كارهاي ما... . افراد ترسو و بزدل، راه نجات و خلاصي از همه اينها را در گناهي به نام دروغ مي‌دانند.
ولي افراد شجاع و نترس، با شجاعت تمام از حق خود دفاع مي‌كنند و زبانشان را به دروغ آلوده نمي‌كنند. افراد شجاع، ترس از خدا را بر تمام ترس‌ها ترجيح مي‌دهند و تنها از او مي‌ترسند و به خاطر ترس از ناراحتي و خشم خدا، از دروغ گفتن خودداري مي‌كنند. افراد شجاع، فقط از خدا مي‌ترسند و زماني كه از خدا ترسيدند، دوباره به آغوش خدا پناه مي‌برند. (هارب منك اليك) خدايا از تو، به سوي خودت فرار مي‌كنم. همچون كودكي كه در آغوش مادر است و وقتي مادرش او را تهديد مي‌كند، فرزند اشك مي‌ريزد و به آغوش همان مادر پناه مي‌برد.
 
    فاطمه (س)هيچ گاه دروغ نگفت
حضرت فاطمه (س) به همسرش علي (ع) مي‌فرمايد: ياعلي، در اين مدتي كه با تو زندگي كردم، هيچ‌گاه به تو دروغ نگفتم .»  ويژگي بسيار مهمي را كه حضرت فاطمه (س) براي خودش بيان مي‌كند، درس بسيار بزرگي است براي تمام زنان و مرداني كه زندگي مشترك تشكيل داده‌اند. تا بر همين اساس زندگي خود را استوار كنند. زندگي بدون دروغ، يعني يك زندگي لذت‌بخش همراه با آرامش و اميرالمومنين همه اين سخنان را تأييد مي‌كند و از صداقت و راستگويي همسرش تقدير و تمجيد مي‌كند.  حرف اول در زندگي مشترك را صداقت و راستگويي مي‌زند و دروغگويي در زندگي مشترك، مثل يك موش، استحكام زندگي را با مشكلات جدي رو به رو خواهد كرد و سرانجام تلخي به دنبال خواهد داشت.
  
   دروغ، آرامش زندگي را از بين مي‌برد
رسول خدا (ص) فرمودند:« راستگويي مايه آرامش و دروغگويي مايه اضطراب است.» مهم‌ترين اصل در زندگي مشترك، آرامش است كه تمام اعضاي خانواده براي تأمين آرامش بايد تلاش كنند. وقتي پدر خانواده آرامش داشته باشد با فكري باز و آرام به كار مشغول مي‌شود. وقتي مادر آرامش داشته باشد، بهتر و بيشتر به فرزندان خود مي‌رسد و وقتي فرزندان آرامش داشته باشند، محبت والدين را احساس كرده و درصدد جبران آن برمي‌آيند.  يك خانواده خوب، خانواده‌اي است كه از ورود اضطراب به خانه خود جلوگيري كند و اين اضطراب است كه همچون گرگي وحشي به جان اعضاي خانواده مي‌افتد و آرامش آنها را مي‌درد.  يكي از عوامل ايجاد اضطراب در افراد، دروغگويي است. شخص دروغگو، هميشه در هيجان و اضطراب است كه مبادا حرف امروزش با حرف فردايش، تضاد پيدا كند. شخصي كه مرتكب دروغ شده است از دو نظر دچار اضطراب و پريشاني شده و آرامش روحي ندارد. اضطراب اول از خشم خداست. او به خوبي مي‌داند كه دروغگويي با روح ايمان سازگاري ندارد. اضطراب ديگري كه آرامش روحي را از او سلب كرده است به خاطر اين است كه مبادا، حافظه‌اش ياري نكند و رسوايي به بار آورد !
 
   همانندپنداري در دروغ
شخص دروغگو كه مدت زيادي از زندگي خود را با دروغ سپري كرده است، اكنون ديگران را همانند خود مي‌پندارد. او گمان مي‌كند كه ديگران در ارتباط با او، همچون خودش دروغگو هستند. از حالا به بعد، او به همه شك دارد! به همسرش، به فرزندانش، به دوستان و همكارانش. همانندپنداري در گناه، او را به موجودي كثيرالشك تبديل كرده است كه با كوچك‌ترين مسئله‌اي به ديگران شك مي‌كند و به آنها نسبت دروغگويي مي‌دهد. بدبيني او به اعضاي خانواده‌اش كه مهم‌ترين آنها همسرش است، سبب بروز اختلافات و بهانه‌جويي شده و در نهايت به سرد شدن كانون خانواده يا  به طلاق منجر مي‌شود. با دروغ پيوندها گسسته مي‌شود، انسان‌ها بي‌اعتبار مي‌شوند و بدبيني زياد مي‌شود. دروغ مقدمه همه گناهان و پليدي‌هاست. بياييد همه با هم، براي آرامش خودمان هم كه شده دروغ نگوييم و قبل از اينكه به سرنوشت برادران يوسف مبتلا شويم، از اين گناه بزرگ توبه كنيم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر