آقای جهانگیری قبلاً گفته بود تلاش میکنیم دولت آینده 5 سال جوانتر شود. اما بعد از معرفی وزرای پیشنهادی، معلوم شد سن کابینه یک سال هم پیرتر شده است! البته نحوه محاسبه میانگین سن کابینه هم پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و هر کس یک جور حساب میکند. اما با این احوال به نظر بنده انتقادی به آقای جهانگیری و کسانی که گفتند «تلاش میکنیم دولت جوان شود» وارد نیست. خب لابد بندگان خدا تلاش خودشان را کردهاند و جوانتر نشده! انتظار به جایی هم نیست که از دولت بخواهیم معجزه کند و پیرمردها را جوان کند!
چهار سال طبیعی
از سوی دیگر باید این را در نظر بگیریم که از دولت قبل تا حالا، وزرا 4 سال به طور طبیعی پیرتر شدهاند. خب این انصاف نیست وزرایی را که اول دولت یازدهم وزیر شدهاند و حالا در کابینه پیشنهادی هم هستند، با سن امروزیشان حساب کنیم. اگر این دسته از افراد را به سن اول وزارتشان بگیریم، دولت دوازدهم حداقل 4 سال جوانتر میشود!
جوانتر شدیم!
اما یک توجیه پیشنهادی برای سخنگوی دولت هم داریم که از نوع توجیهات دکتر نوبخت است. اگر خود ایشان در این سمت ماندند که ما دستشان را میبوسیم و میرویم کنار، چون خودشان بهتر از اینها را بلدند! اما اگر عوض شدند، توجیه ذیل به درد جانشینشان میخورد:
«هر دولتی در دوره خودش باید 4 سال پیر شود، اما کابینه پیشنهادی دوازدهم، با فرض مفروض، فقط یک سال پیرتر شده است. با این حساب نتیجه میگیریم که اعضای دولت به طور میانگین 3 سال جوانتر شدهاند! باقی مسائل کشور را هم تا اطلاع ثانوی تکذیب میکنم.»
شناسنامههای باسابقه!
اما ریشه این مسئله را باید در دغدغههای رئیسجمهور محترم جستجو کنیم. همانطور که استحضار دارید ایشان همواره حساسیت ویژهای روی مسئله شناسنامه افراد داشتهاند. خیلی تاکید داشتهاند که افرادِ با شناسنامه بر سر کار بیایند و بیشناسنامهها کنار بروند. حتی کارت ملی هم قبول نمیکنند!
ایشان نه تنها اصرار دارند که از افراد شناسنامهدار در دولت استفاده شود، بلکه معتقد است شناسنامه ایشان باید خیلی هم سنگین و باسابقه باشد! یعنی هر شناسنامهای را هم قبول ندارند.
شناسنامه باید اصیل و جاافتاده باشد. یعنی وزیر علاوه بر کارنامه مشخص و سابقه طولانی، باید شناسنامه باسابقه هم داشته باشد! اینطوری یکی از دغدغههای مهم کشور و وعدههای انتخاباتی که ورود افراد شناسنامهدار به حیطه مدیریت است، حل خواهد شد.
المثنی قبول نیست!
حتی شایعاتی شنیده میشد که علت انصراف یکی از وزرای پیشنهادی، این بود که ایشان تازگیها شناسنامهاش را عوض کرده و المثنی گرفته بود، بنابراین شناسنامهاش از غنای کافی برای تصدی مقام عالی وزارت برخوردار نبود!
آدم وزیر میشود که کار نکند!
از آنجایی که افراد بیشناسنامه حق حرف زدن ندارند، وزرای دولت به پشتوانه شناسنامههای اصیلشان میتوانند تا دلشان خواست حرف بزنند و خودشان را خالی کنند. یعنی از الان تا 4 سال آینده اگر 24 ساعته حرف بزنند هم عیبی ندارد، مجازند.
حالا اینکه کارها را چه کسی انجام بدهد یک مقوله جدا است. خب بههر حال یک عده باید بروند پی کارهای مملکت را بگیرند که جناب وزیر به حرف زدنش برسد. وزیر که نباید کار کند، اصلاً آدم وزیر میشود که کار نکند! وگرنه وزارت به چه دردی میخورد؟!
جلوگیری از باطل شدن شناسنامه
در اینجا یک باب جدید باز میشود که در ادامه تز «ژن خوب» به جاهای خوب دیگر مثل «شناسنامه خوب» میرسد! تئوری شناسنامه خوب میگوید هر کس شناسنامه اصیل و قدیمی و باسابقه داشت، شایسته رسیدن به مدارج بالا است. مهمترین دلیلش هم همان شناسنامهاش است. یعنی کسی که توانسته این همه سال، شناسنامه خودش را از باطل شدن حفظ کند، قطعاً آدم لایق و توانمندی بوده و بخت هم با او یار است! در نتیجه مدیر خوبی میتواند باشد.
به همین دلیل است که فعالان سیاسی و مدیران ارشد کشور، بیش از اینکه به حل معضلات و جلب نظر مردم بپردازند، به بقای خود میاندیشند! چون میدانند یک مدیر در این مملکت هر چقدر هم که عملکرد ضعیفی داشته باشد، کافی است که چند سال از مسئولیت فاصله بگیرد و ژست اپوزیسیونی به خودش بگیرد و از مسئولین فعلی انتقاد کند؛ به طرز عجیبی محبوبالقلوب میشود و شانس بازگشت مجدد به صندلی ریاست را به دست میآورد. تنها کاری که در این مدت لازم است انجام دهد، جلوگیری از ابطال شناسنامهاش است!
توصیه باتجربهها
بهترین کاری که یک مدیر سابق برای جلوگیری از باطل شدن شناسنامهاش میتواند انجام دهد، استفاده از اندوخته دوران ریاست برای خوشگذرانی است. باید به خودش برسد و مراقبت کند تا دوره بعدی سر برسد!