خاتون تهراني
سكوت بهتر از بيهوده سخن گفتن است. اين را بارها شنيدهايم ولي نه تنها سكوت اينجور وقتها بهتر است كه خيلي وقتهاي ديگر هم خوب است. مثل وقتي كه درباره موضوعي، چيزي نميدانيم ولي ميبينيم كه ديگران درباره آن در حال گفتوگو هستند و در اين بين از ما نظر ميخواهند. قطع به يقين، در چنين مواقعي سكوت كردن تنها راه نجات ماست.
نقشه راه صداقت
اسلام براي ما نقشه راه صادقانه زندگي كردن را ترسيم كرده است. حضرت محمد(ص) ميفرمايند: «هر كسي به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد سخن خير بگويد يا سكوت كند.» از حديث رسول گرامي اسلام ميتوان اینطور برداشت کرد كه سكوت كردن در موقعي كه چيزي را نميدانيم، خيلي بهتر از اين است كه چيزي بگوييم كه نميدانيم يا از آن مطمئن نيستيم.
بسياري از ما اين حديث يا احاديث نظير آن را خواندهايم، ولي شايد فقط در حد يك بار خواندن از كنار آن بگذريم. چون اين روزها حديثهاي زيادي نقل قول ميشود و در كتابها، روي بيلبوردهاي خيابان، ديوارهاي مدارس، كانالها و شبكههاي مجازي، مرورگرهاي اينترنتي و ... هزاران مورد از آنها به چشم ما ميخورد يا خودمان دست به دست آنها را به ديگران منتقل ميكنيم. ولي اين خواندنها انگار تأثير چنداني ندارد. بيشتر آنها از اين گوش ميآيد و از آن گوش هم بيرون ميرود. نظير اين احاديث پرمغزي كه در زير ميخوانيد را حتماً پيش از اين هم شنيده يا خوانده يا با نظيرشان برخورد كردهايد.
امام صادق(ع) ميفرمايد:« هر كس راستگو باشد عملش پاكيزه ميشود و رشد ميكند.»
رسول اكرم(ص) در حديثي ديگر ميفرمايد:« به هر كس راستگويي در گفتار، انصاف در رفتار، نيكي به والدين و صله و رحم الهام شود، اجلش به تأخير ميافتد، روزياش زياد ميگردد، از عقلش بهرهمند ميشود و هنگام سؤال[مأموران الهي] پاسخ لازم به او تلقين ميگردد».
امام علي(ع) نيز ميفرمايد:« هرگاه خداوند بندهاي را دوست بدارد، راستگويي را به او الهام مينمايد».
حضرت امير در حديث ديگري ميفرمايد:« راستگو با راستگويي خود سه چيز را به دست ميآورد، اعتماد، محبت و شكوه(در دلها).»
به نظر شما وجود اين احاديث و هزاران حديث و جمله ديگر كه از سخن بزرگان براي ما به يادگار مانده براي اينكه راه زندگيمان را بدانيم كم است؟ بالاخره آدم اگر هميشه و در همه جاي زندگي نياز به راهنما نداشته باشد، ولي دستكم در جاهايي از زندگي نياز به راهنما دارد. در اينصورت اگر به اين احاديث و سخن بزرگان مراجعه كنيم، باز هم ميتوانيم بگوييم نميدانيم. ميتوانيم بگوييم كه كسي نبود كه به ما ياد بدهد؟ يا اينكه راهنماي درستي نداشتيم؟ مسلماً نميتوانيم اين ادعا را داشته باشيم. پس شايد بهتر باشد كه با خودمان صادق باشيم و اين را براي خودمان حلاجي كنيم كه: ما ميدانيم، ولي آيا به دانستههاي خود عمل هم ميكنيم؟
اگر بتوانيم براي خود پاسخ صادقانهاي پيدا كنيم ميتوانيم منشأ اشتباهات خودمان را هم بيابيم. اين منشأ به ما كمك ميكند كه ببينيم چرا خيلي چيزها را ميدانيم ولي به اين خيلي چيزها عمل نميكنيم. حتي ممكن است وقتي درباره اين چيزها حرفي به ميان بيايد، خيلي خوب هم دربارهاش حرف بزنيم و راهكار ارائه بدهيم، ولي خودمان به آنها عمل نكنيم.
آيا دانستههايمان نهادينه است؟
ما به نهادينه كردن احاديث ياد شده در وجود خود نياز داريم. نياز داريم كه كمتر حرف بزنيم و كمتر از ندانستن خجالت بكشيم. نياز داريم به عمل. به اينكه دانستههايمان را به كار بگيريم.
يكي از اين چيزهايي كه بسياري از ما ميدانيم و بارها هم در زندگي با آن برخورد داشتهايم، همين ندانستني است كه به ظاهر وانمود ميكنيم كه ميدانيم. همانطور كه در بالا گفته شد جملات بسياري از بزرگان باقي مانده كه ما را از اين كار دور ميكند. وقتي حضرت علي(ع) ميفرمايد كه راستگو سه چيز را به دست ميآورد، اعتماد، محبت و شكوه، به نظر من جاي فكر دارد. شايد بشود از گفته آن امام بزرگوار اين برداشت را كرد كه آدم با راستگويي همه چيز را به دست خواهد آورد. اين راستگويي درباره همه چيز خواهد بود. نه تنها به دروغ نگفتن مربوط ميشود كه به ندانسته نگفتن هم مربوط است. وقتي نميدانيم و ميگوييم و ادعا هم ميكنيم كه گفتهمان درست است، در واقع دروغ گفتهايم. بيشك اين دروغها عاقبت خوشي ندارد.
شايد وقتش رسيده است كه به چيزهايي كه ميشنويم يا ميخوانيم بيشتر فكر كنيم. دانستههايمان را كمتر به رخ ديگران بكشيم و بيشتر به آنها عمل كنيم. ما آدمها خيلي زود، خيلي چيزها را از ياد ميبريم. شايد الان با خواندن اين جمله به خودمان بگوييم كه من ديگر هرگز ادعا نميكنم كه ميدانم، در حالي كه نميدانم. ديگر ديگران را با اشتباهم در اينباره، گمراه نميكنم.
بايد به شما تبريك گفت و پاداش هم بهتان داد، چون اين تصميم خيلي خوبي است، ولي آيا در ضمير شما دروني هم شده است؟
در جستوجوي راهي مناسب
هركدام از ما بايد برود سراغ منبعي و براي خودش راهي را پيدا كند. راهي پيدا كند كه در نتيجه آن بتواند آنچه را ياد ميگيرد، در درون خود نهادينه كند. آن را دروني كند تا در عمل هم پيادهاش كند. اين دروني كردن همان چيزي است كه امروزه جامعه ما به آن نياز دارد. يكي از نشانههاي بزرگ نهادينه نشدن آن، در برخي پديدههاي اجتماعي و جهاني خودش را نشان ميدهد. اينروزها حركتهاي تروريستي كه در دنيا خيليها را مورد رنج و آزار قرار داده است، يكي از اين نشانههاست. وقتي راهنماييهاي اشتباهي در جايي ارائه شود و عدهاي هم از آنها در كردار و رفتار و روش زندگيشان استفاده كنند، درواقع عواقب سوء و ناگوار اين ندانستههايي كه به شكل دانسته و يقين آموزش داده شده، خودش را نشان ميدهد. ميشود گفت تروريسم در جهان، يكي از پديدههاي حاصل از همين آموزشهاست.
ما نياز داريم به سخن سنجيده. امروزه همه ما خيلي زياد به آن نياز داريم. دنيا پر شده است از راهنماييهاي اشتباه. راه و روشهاي دروغين براي پرستش خدا، راه و روشهاي آزموده نشده براي زندگي كردن و خلاصه پر شده است از راههايي كه نبايد در آن رفت، چون بسياري از آنها در آخر، آرامشي به دنبال ندارد.
اين راهها و روشها را يكي يا عدهاي ميگويند و عدهاي هم ميآموزند. شايد خيلي از اين آموزههاي نادرست از روي عمد و حساب و كتابي صورت بگيرد، ولي آنچه مهم است راهنماييهايي است كه فكر ميكنيم درست است در حاليكه از درستي آن خودمان هم خبر نداريم. با قاطعيت آن را به مردم ارائه ميدهيم و از گفتن آنها هم خرسنديم. ماسكي را كه ظاهري عالم و دانا به ما بخشيده را گاهي خودمان هم باور ميكنيم. اين ماسكها را بايد برداريم. اگر ماسك خودمان را به ياد ميآوريم، از روي چهره برش داريم. اين ماسك مناسب انسان بودن ما نيست. اين ماسكها تا به حال خيلي از مردم را به بيراهه كشانده است. خيلي از مردم را به سختي انداخته يا خيليها را به تاريكي برده است. اگر آن افراد هماكنون از شرايطي كه برايشان پيش آمده است در رنج هستند، مقصر اصلياش خود ما هستيم.
در اينباره بايد مسئوليت ندانمكاريهايمان را بپذيريم. ما ممكن است با ندانم كاريهايمان كاري كرده باشيم كه براي كسي يا عدهاي دردسر درست شود. اگر ميشود كاري برايشان كنيم برويم سراغشان و جبران گذشته را بكنيم. اگر هم نميشود، دستكم بيش از اين مردم را دچار دردسر نكنيم. اين دردسرها يك روز دردسر بزرگي ميشود كه بر سر خودمان فرود خواهد آمد.
بدونشك همه ما به اين يادآوريها نياز داريم. چه من كه در حال نوشتن اين مطلب هستم و چه شما خواننده گرامي يا هر كس ديگري كه زير اين آسمان زندگي ميكند.