سعيد احمديان
جلسات رأي اعتماد نمايندگان مجلس به كابينه حسن روحاني براي دولت دوازدهم در حالي از ديروز در بهارستان آغاز شد كه در دولت جديد، بار ديگر مسعود سلطانيفر به عنوان وزير ورزش به مجلس معرفي شده است، وزيري كه عملكردش در يك سال اخير در ساختمان خيابان سئول شمالي موافقان و مخالفاني دارد. با اين حال ورزش مانند تمامي دورههاي گذشته، از آن دست وزارتخانههايي است كه به رغم اهميت و تأثيرگذاري فوقالعادهاي كه ميتواند در جامعه داشته باشد، همواره از سوي رؤساي جمهور به حاشيه رانده شده و آنقدر تلاش و لابي كه براي معرفي وزير در برخي وزارتخانهها صورت ميگيرد، در ورزش ديده نميشود و آن حساسيتي كه بايد نسبت به معرفي وزير قدرتمند براي اين بخش وجود داشته باشد، وجود ندارد و به ورزش به چشم يك بچه سرراهي در دولتها نگاه ميشود! حالا هم اعتماد دوباره به سلطانيفر را بايد در اين چارچوب ديد كه روحاني به وزيري كه سال گذشته به مجلس معرفي و جانشين گودرزي كرد، ميخواهد براي تكميل برنامههايش فرصت دهد تا سلطانيفر كه كمتر از يك سال از حضورش در ورزش ميگذرد، وقت و زمان كافي براي اجرايي كردن برنامههايش داشته باشد.
اولويتهايي كه مسعود سلطانيفر در دوره جديد بايد به آن توجه كند، كم نيست و با توجه به مشكلات زيادي كه پيشروي ورزش كشورمان است، وزير بايد براي تكتك آن برنامه داشته باشد و تلاش كند تا ورزش از مهجوريتي كه در برنامههاي دولت دارد، خارج شود و به عنوان يك وزارتخانه مهم مورد توجه قرار گيرد. با اين حال يكي از مهمترين موضوعاتي كه وزير در دوره جديد مسئوليتش در صورت گرفتن رأي اعتماد دوباره از مجلس بايد به آن توجه كند، اولويتبندي در برنامههايش در راستاي توسعه و پيشرفت ورزش كشور چه در بعد ورزش قهرماني، چه ورزش همگاني و چه بحث زيرساختهاي ورزشي است. جابهجايي اولويتها در دورههاي گذشته، براي ورزش ايران چالش ساز بوده و مشكلاتي را به همراه داشته كه سبب شده ورزش كشورمان نتواند به آن جايگاه واقعياش دست پيدا كند و همواره با مصائبي روبهرو باشد كه خيلي از قهرمانان را دلسرد و خانهنشين ميكند.
به همين خاطر به نظر ميرسد اولين نكتهاي كه سلطانيفر بايد به آن در برنامهريزي براي ورزش در دولت دوازدهم توجه كند، اولويتبندي برنامهها بر اساس واقعيت و ظرفيت ورزش در ايران است. به خصوص كه برنامهها و تصميمات گرفته شده در ورزش در دورههاي مختلف بر اساس اولويتها نبوده و اهم و مهمها در ورزش جابهجا شده است. مقايسه دوره 9 ماهه سلطانيفر در سال پاياني دولت يازدهم و دوره سه ساله محمود گودرزي كه پيش از وي، وزير ورزش بود، به خوبي نشان ميدهد با تغيير مديران، چگونه اولويتهاي يك وزارتخانه جابهجا ميشود و وزير جديد در مسيري متفاوت از وزير قبلي حركت ميكند. مانند همين توجه به فوتبال و ورزشهاي غير فوتبالي كه گودرزي و سلطانيفر در اين باره دو راه متفاوت را رفتند. گودرزي وزيري ضد فوتبال لقب گرفت اما در مقابل سلطانيفر وزيري است كه از 10 جلسهاي كه وزارتخانه ميگذارد، هشت جلسه آن با فوتباليهاست!
به همين خاطر براي توسعه ورزش و رسيدن به چشماندازهايي كه براي آن تبيين شده، بايد از افراط و تفريط در برنامهريزي پرهيز كرد و هر اولويتي در ورزش را در جايگاه خودش ديد و براي آن تصميم گرفت. نميشود فوتبال را با توجه به تأثيرگذاري كه در جامعه دارد، ناديده گرفت و تمام برنامهها را براي ورزشهاي ديگر گذاشت، از آن سو اينطور هم نباشد كه ورزشكاران غير فوتبالي را كه تمامي افتخارات ورزش ايران در المپيك و مسابقات جهاني متعلق به آنهاست به حساب نياورد و همه هوش و حواسها را متوجه فوتبال كرد و مشكلاتي كه قهرمانان كشورمان در رشتههاي منهاي فوتبالي با آن درگير هستند را نديد. سلطانيفر بايد در دوره جديد برنامههايش براي ورزش با جلوگيري از اين عدم توازن در برنامهريزي براي ورزش، اولويتها را در كنار هم ببيند و در مسيري حركت كند كه به هر ورزش به اندازه جايگاه، ظرفيت و پتانسيلي كه در كشور دارد، اهميت و توجه شود و براي موفقيت آن برنامهريزي صورت گيرد. به طور قطع چنين رويكردي آينده روشني را ميتواند پيشروي ورزش قرار دهد تا وزير با فوتبالي بودن يا ضد فوتبال بودن سنجيده نشود!