شيوا نوروزي
بارها از بيتوجهيهاي تمام نشدني به مدالآوران نوشتهايم و به همان اندازه هم منتظر واكنش يا پاسخي قانع كننده از مسئولان بودهايم؛ اما باز هم دريغ از ذرهاي توجه! با گذشت يكسال از المپيك ريو، وعدههاي زيادي هنوز در همان مرحله اول يعني فرافكني رسانهاي و آب و تاب دادنهاي مديريتي باقيمانده است. در چنين شرايطي چطور ميتوان از قهرمانان ملي انتظار داشت به آينده خود و ورزش ايران خوشبين باشند.
نگاه ابزاري به مدالآوران و رشتههاي مدالآور سالهاست كه در ورزش ايران باب شده و تغييرات مديريتي نيز معمولاً تغييري در اين اصل نانوشته ايجاد نميكند. مسئولاني كه به مدالهاي رنگارنگ نمايندگان كشورمان به چشم پر و پيمان كردن رزومهكاري خود نگاه ميكنند، برايشان مهم نيست در روزها و ماههاي منتهي به آوردگاههاي مهم چه برسر ورزشكارانمان ميگذرد. به همين خاطر است كه در ساير مواقع نه حالي از آنها پرسيده ميشود و نه به يادشان ميافتد چه وعدهاي به ورزشكاران دادهاند. قهرمانان ايراني، اما برخلاف مسئولانمان عمل ميكنند؛ با كمترين امكانات و در اوج بيپولي و چالشهاي مختلف بهترين نتيجه را ميگيرند. آنهم در شرايطي كه ميدانند قول آقايان قول نيست و پاداشهاي مصوب را هم با تأخيري چند ماهه دريافت خواهند كرد. منتها هرگز دست از تلاش نميكشند؛ چراكه ارزش و قداست پيراهن ملي را درك كردهاند. آنها ميدانند كم كاري جايي در مرام پهلواني ندارد و اجازه نميدهند مشكلات اقتصادي و بيتوجهي مسئولان در نتايج آنها تأثيري بگذارد.
ورزشكاران ايراني در هر تيم و جايگاهي كه باشند در حد توان خود و حتي بسيار بيشتر براي بالا بردن پرچم ايران تلاش ميكنند به اين اميد كه دل مردم را شاد كنند و مزد زحماتشان را قبل از آنكه عرقشان خشك شود، دريافت كنند. با اينكه ملت ايران همواره قدر مدالهاي ارزشمند قهرمانانشان را دانستهاند، اما امان از مسئولان! آنها كه به راحتي آب خوردن وعده ميدهند و به خيال خود تلاش ميكنند روحيه ورزشكاران را بالا ببرند يا نميدانند با بيتفاوتيهاي خود چه بر سر آنها ميآورند. باز هم تأكيد داريم كه براي ورزش ايران افت دارد كه سهراب مرادي، قهرمان وزنهبرداري المپيك ريو و خيليهاي ديگر همچنان منتظر دريافت كفش طلاي خود باشند، كفشي كه قرار بود از سوي يكي از اسپانسرها به طلاييهاي المپيك 2016 اهدا شود، ولي تا به امروز خبري از اين جايزه نشده است. احتمالاً آقايان مدير كه سال گذشته در چنين روزهايي دم از روحيه دادن و افزايش انگيزه المپينهاي ايراني ميزدند به كل بحث كفش طلا و خيلي چيزهاي ديگر را به فراموشي سپردهاند وگرنه در اين يكسال حتماً حرفي از آن ميزدند. يك عذرخواهي خشك و خالي ابتداييترين كاري است كه از يك مقام مسئول به خاطر عملي نشدن وعدهاش انتظار ميرود. با اين حال در ورزش ايران خبري از پذيرش اشتباه و عذرخواهي نيست.
اينگونه ميشود كه قهرمانان ما هر روز اميد و انگيزهشان را به آينده از دست ميدهند و در مراحل حادتر كار به بازنشستگي زودتر از موعد و حتي كوچ به خارج از كشور هم ميكشد. بحثي كه اينجا مطرح ميشود، نقش پررنگ وزارت ورزش و كميته ملي المپيك در عملي كردن وعدههاي خود است، نقشي بيش از پيش رنگ باخته و كسي به فكر عملي كردن وعدههايش نيست. زمان زيادي به اعزام تيم ملي وزنهبرداري به مسابقات جهاني باقينمانده، مسابقات جهاني كشتي به زودي آغاز ميشود و ساير رشتههاي مدالآور هم بايد در تورنمنتهاي مختلف حضوري فعال داشتهباشند. اما با كدام روحيه و انگيزه؟ درست است كه هميشه غيرت و حمايت مدالآوران ايراني زبانزد خاص و عام بوده و هست، اما تا چه زماني ميتوان با تكيه بر اين مسائل نتيجه گرفت؟ مگر عمر قهرماني قهرمانان چند سال است كه آنها را با وعده و وعيد سركار بگذاريم؟ جواناني كه امروز روي سكوهاي افتخار ميروند از بازنشستگي ميترسند؛ چراكه خوب ميدانند در روزهاي اوج هم مسئولان توجهي به آنها نميكنند چه برسد بعد از بازنشستگي. وعدههاي سرخرمن بلاي جان ورزش شده و هر چه زمان پيش ميرود برتعداد آنها اضافه ميشود. مقايسه كردن كار درستي نيست، اما با ديدن اين همه بيتوجهي بد نيست راه و رسم قدرداني از مدال آوران و قهرمانان را از كشورهاي همسايه بياموزيم.