عباس عمرانی
چندي پيش جشنواره فيلم كودك و نوجوان اصفهان با معرفي برگزيدگان در رشتههاي مختلف به كار خود پايان داد، اما سؤال اساسي اين است كه آيا اين پايان ماجراست يا نه، نكته دردآور براي بعضي از فيلمهاي نمايش داده شده كه حتي جايزه هم ميگيرند، پايان عمر نمايش و اكرانشان در همين چند نمايش جشنوارهاي است، اين فيلمها پس از اين تبديل به يك نسخه معمولي براي كارگردان و تهيهكننده ميشوند كه احتمالاً يا آنها را آرشيو ميكنند يا به جشنوارهها ميفرستند، يا در ايام نوروز و... به ميهمانانشان به عنوان تبريك يك اثر هنري، هديه ميدهند! در تمام دنيا فيلم پويا و سينماي زنده، سينمايي است كه وارد شبكه منظم و عادلانهاي از توزيع و اكران شود.
به عنوان كسي كه بخشي از فيلمهاي كودك و تقريباً تمام فيلمهاي فجر سال گذشته را ديدم، ميتوانم اعتراف كنم كه تعدادي از فيلمهاي جشنواره كودك به لحاظ فني و محتوايي و در نهايت گفتماني كه ميان فيلمساز و مخاطبش قرار است شكل بگيرد؛ بسيار كارآمدتر از فيلمهاي جشنواره فجر بودند. به عنوان مثال فيلم «چهل كچل» به تهيهكنندگي «پروانه مرزبان»، تهيهكننده باسابقه سينماي دفاع مقدس و كارگرداني «صادق دقيقي» فيلمي منظم با دوربيني پيچيده و دكوپاژي سنجيده بود. حذف اين فيلم در مرحله انتخاب فجر، حتي اعتراض پژمان بازغي، بازيگر نام آشناي سينماي ايران را هم بهدنبال داشت، اين فيلم در نهايت با كسب بهترين دستاورد فني جشنواره كودك و نوجوان به حق خود رسيد اما آيا بايد همين جا پرونده «چهل كچل» بسته شود يا ادامه ديگري براي حيات اين فيلم مدنظر است؟ نگاه انساندوستانه فيلمساز كه ريشه در آثار گذشته وي نيز دارد و توأم با موفقيتهاي بينالمللي بوده است، در اين فيلم همچنان جاري است، كودكي كه براي حيات پدر جانبازش قرار است در دنياي معصومانه خود همراه با دوستانش دست به كاري عجيب بزند با سختيهاي فراوان مواجه ميشود، همچنين بخشي از نگره فيلمساز به حوزههاي طبيعت دوستانه برميگردد.
دقيقي فرزند انقلاب و شهداست، او بارها در آثارش با كمترين حمايت نهادهاي دولتي و ارزشي توانسته حرفهاي مهمي بزند؛ صلح، نوعدوستي، مقاومت و ايثار و خانوادهگرايي تمهاي مشتركي هستند كه در مضامين فيلمهاي او قابل دريافت است، اما «چهل كچل» فارغ از عناصر هوشمندانهاي كه در كارگرداني دارد، واگويهاي از رنگ و لعاب يك فيلم اميدوارانه و قهرمانپردازانه در سينماي كودك و نوجوان و عرصه دفاع مقدس است، به نظر ميرسد اكران اين فيلم در ايام مدارس براي بچههايي كه به دنبال الگويي درست براي نيل به اهداف خود هستند بسيار مناسب باشد، اين فيلم به وجوهي از تخيل كودكانه ميپردازد كه حتماً براي نشاط نسل نوجوان مفيد فايده خواهد بود، دقيقي با بهره بردن از عناصر طبيعت و باورهاي مرسوم محلي كه سينه به سينه پيش آمدهاند، قصهاي روان را پرداخت ميكند. «پرهام دلدار» در نقش يك معلم روستايي عاشق دختري ميشود كه رنج زمانه را به جان خريده است و حال اين دختر ميكوشد به ياري برادر نوجوانش، پدر جانبازش با بازي «پژمان بازغي» را از موقعيت خطيري كه گرفتارآن شده خارج نمايد. در ادامه فيلم ما ميبينيم كه در سالهاي بمباران شيميايي دخترك خردسال به ياري همين جانباز فداكار نجات يافته است. علاوه بر«چهل كچل» چند فيلم ديگر هم نشان از توانايي فيلمساز و نگاه اميدبخش او به جامعه دارد كه جاي خالي اكران اين آثار در ميان انبوه فيلمهاي يأسآفرين و اندوهبار جشنواره فجر خالي بود و حال لازم است سازمان سينمايي براي نمايش درست آن اقدامي درخور توجه داشته باشد.