مريم ترابي
فقط براي چند لحظه سرش را برميگرداند تا ويترين چشمنواز فروشگاه را ببيند. سرگرم تماشاي مانتوهاي ويترين است و براي چند لحظه محو تماشاي يك مانتوي زيبا ميشود و به اين فكر ميكند كه با حقوق اين ماه خود ميتواند اين مانتوي زيبا و گرانقيمت را بخرد يا نه؟ از فكر و خيال خارج ميشود و تصميم ميگيرد به راه خود ادامه دهد. رو برميگرداند ولي او نيست. هرچه اين طرف و آن طرف را ميگردد خبري از او نيست. هراسان و مضطرب اسمش را صدا ميكند. هرچه صدايش ميكند و سراغش را از عابران رهگذر ميگيرد كسي او را نديده است. فقط تنها براي چند لحظه كوتاه از او غافل شد. يك بچه سه ساله در همين فاصله كوتاه كجا ميتواند رفته باشد. به تمام مغازهها و كوچه پسكوچههاي آن حوالي سرك ميكشد ولي گويا پسركش يك قطره آب شده و در زمين فرو رفته است. بعد از ساعتها گشتن به همراه همسرش به كلانتري محله رفته و گم شدن فرزند خردسالشان را اطلاع ميدهند و از آنها براي پيدا كردن فرزندشان طلب كمك و ياري ميكنند. حتي براي چند لحظه نميتواند خود را از شر عذاب وجدان و بياحتياطي كه مرتكب شده است نجات دهد. تمام مدت در حال گريه و ضجه زدن است. به هر دري ميزند شايد فايدهاي داشته باشد. روزهاي پراضطراب ميگذرند و هيچ خبري از جگرگوشهشان نميشود. چند ثانيه غفلت و حالا او مانده است و يك عمر پشيماني. . . .
مرگ فقط براي همسايه نيست
قطعاً هستند والديني كه هيچگاه تجربه گم كردن فرزندانشان را حتي براي چند لحظه نداشتهاند. اما پدر و مادرهايي كه اين لحظات تلخ و مستأصل بودن را تجربه كردهاند ميتوانند حال آن پدر و مادري را كه كودك خود را به هر شكلي گم كردهاست درك كنند. چندي است اخبار گم شدن و ربوده شدن كودكان سرخط خبرهاي رسانههاي ما شده است. خبرهاي ناگواري كه قلب افراد جامعه را به درد ميآورد. طفل معصومي كه همراه با ماشين پدر دزديده ميشود. كودكي كه در مسير خانه ربوده ميشود. مرد همسايه كه آشناي قديمي است با وعده كودك را فريب ميدهد. . . . اتفاقات ناگواري كه صفحات حوادث روزنامهها را پر ميكند و ما هميشه با اين تفكر كه اين اتفاقها فقط براي ديگران ميافتد آنها را ميخوانيم يا در شبكههاي اجتماعي دنبال ميكنيم. ضربالمثل «مرگ براي همسايه است» مصداق مردم ماست. هيچ وقت فكر نميكنيم كه فقط يك غفلت چند ثانيهاي ميتواند يك فاجعه را رقم بزند. هميشه به خود مغرور هستيم كه ما حواسمان بسيار جمع است و ديگراني كه مصيبتي برايشان نازل شده است را مورد شماتت قرار ميدهيم. اين را فراموش ميكنيم كه حادثه خبر نميكند و ممكن است يك روز اين اتفاق براي ما هم رخ دهد. بنابراين نه خود نكات مراقبت از فرزندان را ياد ميگيريم و رعايت ميكنيم و نه به فرزندان نحوه مراقبت از خودشان را آموزش ميدهيم، چون فكر ميكنيم «مرگ فقط براي همسايه است».
كودكان را آموزش دهيم
آمار گم شدن و دزديده شدن كودكان در دنيا بسيار بالاست. در كشور ما نيز به رغم تلاشهاي صورت گرفته در جهت حفظ امنيت اجتماعي در جامعه، باز هم شاهد كودكآزاري و كودكربايي هستيم. بيشك بخشي از مسئوليت ايجاد امنيت اجتماعي بر عهده ارگان انتظامي كشور است، اما بخش بسيار عمده آن بر دوش والدين است. ما به عنوان كساني كه نقش والدين را در خانواده بازي ميكنيم بايد به فرزندانمان، مراقبت از خود را از همان كودكي آموزش دهيم. اين آموزش مراقبت از كودكي در بزرگسالي به بالا رفتن اعتماد به نفس فرزندانمان بسيار كمك كرده و به آنها كمك ميكند در برابر خطرات از خود مراقبت كنند.
بايد به فرزندانمان اگر ساعاتي را در خانه تنها هستند ياد دهيم كه تلفنها را جواب ندهند و در خانه را به روي هيچ كسي باز نكنند. در مكانهاي شلوغ و عمومي با غريبهها صحبت نكنند. حتي اگر غريبهاي پيغامي از طرف ما براي آنها داشته باشد باز هم توجهي نكنند. به كودكان خود جيغ زدن و فرياد زدن را ياد بدهيم. به آنها ياد بدهيم اگر غريبهاي به آنها نزديك شد و قصد داشت به زور او را با خود ببرد جيغ و فرياد بزند و تلاش كند از او بگريزد. حتي برخي از روانشناسان كودك توصيه ميكنند كه «به كودك خود بياموزيد كه در اين شرايط فرياد بزند و بگويد: اين پدر من نيست يا اين زن مادر من نيست». به آنها ياد بدهيم كه از دست هيچ غريبهاي خوراكي يا اسباب بازي نگيرند. با تمام اين هشدارهايي كه در باب افراد غريبه به فرزندانمان ميدهيم اما بايد بگوييم كه برخي از تعرضها و دزديده شدنها توسط افراد آشنا و فاميل انجام ميشود، پس بايد فرزندانمان را نسبت به رفتارهاي غير معمولي كه از دوست و آشنا سر ميزند هوشيار كنيم.
ما والدين بايد ياد بگيريم كودك خود را در هيچ زمان و در هيچ مكاني، تنها و بدون مراقب رها نكنيم. شماره تلفنهاي ضروري مانند 110 را به كودك خود بياموزيم. كار كردن با تلفنهاي كارتي يا سكهاي را به كودك خود بياموزيم. براي كودك خود توضيح دهيم كه چگونه غريبهها سعي ميكنند آنها را فريب داده يا آنها را به سمت خود جلب كنند. براي مثال ممكن است آنها را تهديد كنند يا از آنها بخواهند كه براي پيدا كردن گربه يا كبوترشان آنها را همراهي كنند. به آنها آموزش دهيم كه هيچ گاه به غريبهها براي يافتن گمشدهشان كمك نكنند. همچنين به كودكمان بياموزيم كه وقتي غريبهاي به آنها نزديك شد به سرعت از وي دور شده و از پدر يا مادر خود كمك بخواهد. اجازه ندهيم فرزندانمان از زيورآلاتشان در مكانهاي شلوغ و عمومي استفاده كنند. اين زيورآلات انگيزهاي براي دزديده شدن آنها است.
و در آخر اين نكته را فراموش نكنيم كه حادثه خبر نميكند. در هنگام پاساژگردي يا گردش و پيكنيك آنقدر گرم صحبت با دوست و همراه خود نشويم كه فرزندان خود را فراموش كنيم. در سفرها و پيكنيكها حتماً فرزندانمان همراه خودمان باشند. مثل آن پدر و مادري نباشيم كه چند سال پيش فرزندشان را به خيال آنكه در ماشين همسفرشان است در كوههاي سرد تنها رها كرده و آن طفل تنها به دليل بيخيالي والدينش از سرما يخ زد و مرد. بياييد با رعايت تمام نكات ايمني، آرامش را براي خود و خانواده خود به ارمغان بياوريم.