خاتون تهراني
همه ما در دنياي امروز نياز به خريد داريم. ديگر كسي نميتواند در خانه بنشيند و مايحتاج زندگياش را يكتنه تأمين كند. دستكم زندگي در شهرها كه نياز به خريد و تأمين ابزار و مواد مختلف زندگي دارد ولي گاهي برخي از ما در اين كار زيادهروي ميكنيم، اين زيادهروي گاهي به حدي است كه هم و غم ما ميشود خريد كردن. در كانالهاي اينترنتي فروشگاههاي بزرگ عضو ميشويم تا از اجناس روز بازار سردربياوريم و هر روز با اشتياق اين كانالها را دنبال ميكنيم تا مبادا چيزي از قلم بيفتد. به دنبال بهروزترين و جذابترين اشيا و پوشاك ميگرديم و اين را حتي به خورد و خوراك خود نيز منتقل ميكنيم. فكر ميكنيم بايد جديدترين كه هيچ، تقريباً همه چيز را داشته باشيم.
برخي اعتقاد دارند كه خريد يك مقوله فرهنگي است و براي اينكه ببينيم افراد مختلف درباره خريد چرا روش متفاوتي دارند بايد به فرهنگي كه زير سايه آن بزرگ شدهاند مراجعه كنيم. مثلاً مردم فلان شهر يا مليت بهخريد به چشم برتري و فرهنگ جايي ديگر به چشم اسراف به آن نگاه ميكنند. شايد اين نظر بيراه هم نباشد، چون هر چه باشد زندگي همه ما به نوعي از فرهنگي سرچشمه ميگيرد كه خانواده، كودكي، تربيت و خلاصه زندگي ما را پر كرده است ولي به نظر نميرسد كه اين تمام ماجرا باشد. ماجراي خريدهاي زياده از حد كه شايد در زنان به صورت افراطيتري به چشم ميخورد، تنها به فرهنگي كه تحت آن پرورش پيدا كردهاند مربوط نميشود. وگر نه تمام افرادي كه در يك قبيله، خانواده، مليت يا... تحت تأثير يك فرهنگ قرار دارند بايد واكنش يكساني هم به مقوله خريد از خود نشان دهند. درصورتي كه ما ميبينيم حتي در يك خانواده كه افراد نه تنها از يك فرهنگ كه از گوشت و خون يكديگرند، نحوه خريد كردنشان با يكديگر متفاوت است.
انگيزه براي خريد خيلي هم خوب است ولي. . .
اگر كسي براي خريدكردن انگيزه بالايي دارد گاهي خيلي هم خوب است. اين نظر برخي از كارشناسان است ولي اين يك نظر قطعي و هميشگي نيست. چون در هيچ مرام، مسلك و مكتبي افراط كردن كار پسنديدهاي به شمار نميرود. وقتي فردي تمايل دارد خريد كند، يعني تمايل دارد كه چيزي را به دست آورد. اين به دست آوردن يعني انگيزه براي داشتن، براي دارا شدن و مالك بودن. اين به خودي خود شايد خيلي هم چيز بدي به نظر نرسد، هرچه باشد همه ما دلمان ميخواهد كه صاحب چيزهايي باشيم كه دوستشان داريم يا فكر ميكنيم كه لازم است كه داشته باشيم ولي اين حس مالكيت وقتي خوب نيست كه از حد و حدودش تجاوز كند و از حالت متعارف به غيرمتعارف و از حالت تناسب به تفريط يا افراط كشيده شود. شما هم مصداق اين را بارها در زندگي خود يا افراد ديگر ديدهايد. مثلاً براي اينكه ويتامين B بدنمان برسد نياز به خوردن ميوه داريم. انواعش را سليقه و مذاق ما تأمين ميكند و اندازهاش را تعداد نفرات ما. وقتي دراين باره ذائقه و تعداد نفراتمان را درنظر نگيريم، ممكن است ميوههايي بخريم كه هيچ وقت نميخوريم درنتيجه درون يخچال ميماند و پلاسيده ميشود يا آنقدر زياد بخريم كه بلااستفاده در يخچال بگندد و كپك بزند يا آنقدر كم بخريم كه هيچ كسي نتواند يك دل سير از آن بخورد.
سرگرمي، براي فرار از مشكلات زندگي
در خريد ميوه نوع ميوه و مقدار آن تعيينكننده است ولي آيا ما در خريد، همه چيز را در نظر ميگيريم؟ آيا ذائقه و مقدار را هميشه ميسنجيم يا با چيزهاي ديگري مثل زيادهخواهي، فرار از مشكلات زندگي يا. . . آن را ميآميزيم؟ اينكه ميگويم خريد كردن راهي براي فرار از مشكلات زندگي است، شايد كمي خندهدار به نظر برسد، اما اگر كمي به دور و بر خود نگاه كنيد، مصداق اين جمله را هم خواهيد ديد. بسياري از زناني كه از مشكلات خانوادگي رنج ميبرند سعي ميكنند بيشتر وقت خود را با خريد پر كنند. رويهم رفته نه تنها زنان كه مردان زيادي هم وجود دارند كه براي پر كردن وقت خود به خريد لوازم منزل يا انواع گوشيهاي موبايل و... رو ميآورند. خيلي وقتها كه مشكلات زندگي بر ما فشار ميآورد، ديگر حساب ذائقه و مقدار از دستمان درميرود. كاري نداريم كه چه دوست داريم و چقدر لازم داريم. فقط ميخواهيم بخريم و وقت پر كنيم. بخريم و داشته باشيم و در يخچالهاي زندگيمان نگه داريم ولي غافل از اينكه يك روز داشتههاي زيادي، در يخچال ميگندد و كپك ميزند. لباسهايي كه پوشيده نميشود، تابلوهايي كه هنوز چند روزي از نصبشان به ديوار خانه نگذشته، دل را ميزند و اشيايي كه هيچ وقت استفاده نميشود يا... اينها همه ميوههايي است كه با سليقه و تعداد نفرات ما هماهنگي ندارد، ولي ما هر بار كه به بازار ميرويم، يادمان ميرود كه ذائقه و مقدار بايد چقدر باشد و دوباره فقط خريد ميكنيم. جالب اينجاست كه اين مسئله چندان هم با وضعيت مالي افراد مختلف ارتباط ندارد. چه بسا ثروتمنداني كه چيز زيادي نميخرند و درواقع در خريد كردن نهايت تفريط را انجام ميدهند و چه بسيار افرادي كه از نظر مالي كمتوان محسوب ميشوند ولي خيلي زياد به خريد ميروند.
خريد براي چشم و همچشمي
خيلي وقتها ميدانيم كه چه ميخواهيم و چقدر ميخواهيم ولي حس رقابت با ديگري، اجازه نميدهد دراين باره درست فكر كنيم. دلمان ميخواهد كم نياوريم. بخريم، داشته باشيم و چيزي كم نداشته باشيم، حتي اگر برايمان لازم نباشد. ميخواهيم انواع و اقسام هر چيزي را داشته باشيم، حتي اگر براي مايحتاج ضروري خانه و خانواده پول كم بياوريم. گاهي آنقدر برايمان مهم است در نگاه ديگران دچار نقصان نباشيم كه خريد ميشود دغدغه اصلي زندگي مان. چند وقت پيش در جايي خواندم كه امروزه زنان در سراسر دنيا، ميليونها دلار را صرف خريدهاي غيرضروري ميكنند. درواقع زنان محترمي در سرتاسر دنيا زندگي ميكنند كه به ذائقه و مقدار توجهي ندارند و تنها به اين فكر ميكنند كه داشته باشند. خيلي از آنها ميخواهند داشته باشند كه كم نياورند و خيليها هم ميخواهند داشته باشند كه مشكلشان را از ياد ببرند. خيليها هم ميخواهند بخرند كه كار تازهاي براي انجام دادن داشته باشند. شخصاً زنان و مردان بسياري را ميشناسم كه براي رهايي از احساس ناآرامي و كلافگي، روزانه به بازارها و مراكز خريد گوناگون ميروند تا دنياي آرامتري را براي خودشان فراهم كنند. همه ما به دنبال آرامش هستيم ولي همه نميخواهيم در راه آرامش قرار بگيريم. خيلي از ما انسانها با توسل جستن به سرگرميها ميخواهيم ذهنمان را از مشكلات دور كنيم. ديدن اجناس رنگارنگ يا خوراكيها و ابزار و وسايل مختلف راهي براي بسياري از ماست كه ذهن ما را از آشفتگيها دور كند. اينكه ما آشفتگيها و مشكلات و مسائل زندگي را چگونه حل كنيم و درنتيجه آرامش لازم را به دست بياوريم، نياز به مطالعه منابع ديگري غير از اين نوشته دارد، اما بسياري از ما به جاي حل اين مشكلات و پيدا كردن راهي براي حل آنها، به سراغ چيزي براي سرگرم شدن ميرويم. مگر نه اين است كه سرگرمي، سرمان را گرم ميكند؟ پس ميرويم به بازار و گاه خريدهايي ميكنيم كه سرمان گرم بماند و از چيزهايي كه ذهنمان را مشغول كرده، رها شويم. همه ما در زندگي دچار مشكلات و مسائلي هستيم كه گاهي كلافهكننده است. اينجور وقتها حواسمان باشد كه ذائقه و مقدار را فراموش نكنيم، وگرنه بايد ميوههاي كپكزده را به سختي از يخچالهايمان پاك كنيم.